کتابی درباره یک پیام که همه از یاد بردیم

تهران- ایرنا- نویسنده کتاب «مار و آسمان» با تاکید بر اینکه این کتاب درباره مفهومی است که همه از یاد برده‌اند، گفت: به ما از کودکی آموختند یا می‌آموزند که این شمایید که باید به آسمان (نماد خداوند) نگاه کنید، یک نفر نیامد به ما بیاموزد که آسمان هم دلتنگ نگاه شماست.

مهدی پوررضائیان در گفت‌وگو با خبرنگار کتاب ایرنا درباره کتاب جدیدش با عنوان مار و آسمان که توسط انتشارات نیستان منتشر شده توضیح داد: این کتاب داستانی برای کودکان و نوجوانان نوشته‌ شده و تا این لحظه می‌شود گفت آخرین کار من در حوزه نشر کشور است. محتوای کتاب مار و آسمان، دربرگیرنده یک پیام خاص و به‌نظر خودم کاملا فراموش‌شده است.

نویسنده کتاب مار و آسمان با اشاره به آموزه‌هایی که از از خانواده‌ها منتقل می‌شود، ادامه داد: به ما از کودکی آموختند یا می‌آموزند که این شمایید که باید به آسمان (نماد خداوند) نگاه کنید. این شمایید که باید دل‌هایتان برای آسمان تنگ شود. این نگاه شماست که موظف است بهانه بالا را بگیرد و البته ده‌ها باید و نباید مبهم دیگر مانند این‌ها. یک نفر نیامد به ما بیاموزد که آسمان هم دلتنگ نگاه شماست.

این نویسنده حوزه کودک و نوجوان با اشاره به داستان مار و آسمان در این کتاب، بیان کرد: در این داستان مار خردسال قصه، از سوی کلاغ، متهم است که چون خزنده و مدام چسبیده به خاک و زمین است هرگز نمی‌تواند سرش را بلند کند و حتما از خاطر آسمان رفته یا از چشم آسمان افتاده است؛ اما چنین نیست. داستان که جلو می‌رود فردی که در قصه من، راهنماست به مار خردسال گوشزد می‌کند که مهم آن نیست که چه کسانی می‌توانند آسمان را ببینند. مهم این است که آسمان چه کسانی را می‌بیند.

پوررضائیان درباره هدفش از نوشتن این کتاب و پیامی که برای کودکان دارد، گفت: حدس می‌زنم کودکان امروز یا آینده، با خواندن این کتاب دریابند که در هر حال و حالت، یا شکل و شمایل، یا جنس و جنسیت یا طبقه اجتماعی که هستند محبوب آسمانند و خداوند به آن‌ها نظر دارد، حتی چه‌بسا به آن‌هایی که به دلایلی دارای مشکلات یا کمبودهایی هستند خیلی بیشتر نگاه می‌کند و توجه دارد.

او ادامه داد: خودم وقتی کودک بودم گاهی گمان می‌کردم که فقط ما یتیم‌ها یا فقیرها یا بیچاره‌ها باید دست‌ها و سرهایمان را با دعا بالا بگیریم و به آسمان رو بیندازیم تا شاید دیده شویم، اما بچه‌پولدارهای شهر، نیازی به این کارها ندارند. همیشه فکر می‌کردم به این دلیل که آن‌ها پول، پدر و پشتوپناه دارند یا بام و برج خانه‌هایشان بلند است احتیاجی به بلندکردن سر و دست، به‌سوی آسمان ندارند.

به گفته نویسنده کتاب مار و آسمان این کتاب برای گروه‌های سنی ب و ج مناسب است.

پوررضائیان با بیان اینکه موضوع کتاب سینی و صنوبر، مسائل اجتماعی است، ادامه داد: به‌نظر من تمام داستان‌ها و کتاب‌هایی که اهل ادب و قلم در ایران و جهان می‌نویسند ابعاد روان‌شناسانه دارند. نویسنده‌ها قبل از هر چیز، روان‌شناسند. در یکی از کتاب‌های اخیرم (با عنوان «راهنماکتابِ داستان کوتاه») این موضوع را تحقیقا ثابت کرده‌ام.

نویسنده کتاب سینی و صنوبر درباره هدفش از نوشتن این کتاب توضیح داد: همیشه مایل بودم و هستم که کودکان و نوجوانان بدانند در هر جامعه‌ای که هستند خواه‌ناخواه، یک مثلث شوم وجود دارد. مثلثی با سه ضلع رقابت و مسابقه و مقایسه. این سه عفریته هرگز جامعه ما و مخصوصا اجتماع کودکان ما را رها نمی‌کنند. این‌ها هستند که در مدرسه، نفرت و دشمنی و دوری را در میان کودکان ایجاد می‌کنند.

اختلالات روانشناختی را هم همین‌ها می‌زایند. و متاسفانه گریزی هم از آن‌ها نیست. من در کتاب سینی و صنوبر، دوست داشتم و دارم که کودکان دریابند که لازم نیست وقت خود را صرف مواجهه با آن مثلث منفی کنند. دوست داشتم با داستان نشان بدهم که می‌شود از همان سه عفریته، برای عشق و مهرورزی و پیدا کردن دوستان تازه، بهره گرفت.

او با اعلام اینکه کتاب سینی و صنوبر برای گروه‌های سنی ب و ج نوشته شده است، در بررسی بازار کتاب ایران گفت: اگر خودمان را با کشورهای دیگر مقایسه نکنیم بازار کتاب مخصوصا در بخش کودک و نوجوان، از نظر من خوب است. این یک پاسخ فوری است البته. ای‌کاش می‌توانستم بعد از یک تحقیق جامع و علمی، پاسخ شما را بدهم.

پوررضائیان درباره توان خانواده‌ها برای خرید و تهیه کتاب، گفت: عقیده دارم که اگر با سعی و همت مردم و ادارات مسئول دولتی، کتابخانه‌های عمومی در مدارس و مساجد و محله‌ها و کانون‌های آموزشی و تربیتی توسعه پیدا کنند، شاید کودکانِ آن گروه از خانواده‌هایی که توان خرید کمتری دارند هم بتوانند به کتاب‌های تازه دست پیدا کنند.

نویسنده کتاب سینی و صنوبر با اعلام اینکه یک نویسنده حوزه کودک قطعا نمی‌تواند با فعالیت دراین حوزه امرار معاش کند، ادامه داد: امرار معاش، پیشکش؛ با نویسندگی حتی نمی‌توان تصور گذران زندگی را داشت. ما نویسندگان، درحقیقت پابرهنگان عرصه فرهنگیم. من اگر استاد دانشگاه نبودم تا به حال فقر، استخوان‌های مرا ۱۰۰ بار شکسته بود. من بعد از انتشار بیش از ۴۰ کتاب، هیچ‌وقت نشد و نتوانستم از طریق نوشتن کتاب، درآمدی بیشتر از یک عمر حسرت داشته باشم.

منبع: ایرنا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *