من نویسندهام. همچنان برای همیشه رمان مینویسم و سخت به این رمان نوشتن پایدار و وفادارم. اما اینکه در این پنج نمایشنامه منتشر شده آیا نوعی بازگشت به جهان تئاتر است، قطعا نه. پس چرا نمایشنامه منتشر میکنم؟ پیش از این سه کتاب «وصل هزار مجنون»(۱۳۸۹) با بیست و نه نمایشنامه و «وقتی زمین دروغ میگوید» (۱۳۹۱) با پنج نمایشنامه که هر دو به همت انتشارات نیستان منتشر شد و کتاب «از پشت پنجره» با هفت نمایشنامه توسط موسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی در سال ۱۳۹۲منتشر شده است. و «من سقراط مجروح را دوست دارم» نیز توسط انتشارات نیستان با پنج نمایشنامه امسال به چاپ رسیده است. پس اکنون تمامی آثار دراماتیک من در این چهار کتاب نشر یافته است. اما در کتاب آخرم یعنی من سقراط مجروح را دوست دارم، افقی تازه دارم که سخت به رماننویسی من مرتبط است. من میخواهم با انتشار این پنج نمایشنامه چه چیز از تئاتری که خداحافظی کردهام را بگویم و درستتر به رماننویس بودن خودم چه چیز را یادآوری کنم؟ اینکه هر نویسنده دراماتیکنویسی حق دارد در سه شکل رمان، نمایشنامه و فیلمنامه اثر خودش را بنویسد، حقی محفوظ برای همه نویسندگان است. اما این پنج نمایشنامه که در دوران رماننویسی من نوشته شده چه هدفگذاری را دنبال میکند؟ من یک مجموعه مینیمالیسم دراماتیک را در این کتاب عرضه کردم. یعنی همه مخاطبین من میدانند سعید تشکری دیگر تئاتر کار نمیکند، پس این نمایشنامهها را برای خودش به عنوان کارگردان ننوشته است. در تئاتر کنونی ما که من هیچ تعلقی به آن ندارم جای چیزهایی خالی است و من همیشه در هر اثرم نور به جاهای تاریک انداختهام و «پیشنهاد داشتن» اصلی مهم چون زنده بودن آدمی برایم بوده است. حافظه ادبیات دراماتیک و رابطهاش با ادبیات برای من اصل انتشار این نمایشنامهها است. حافظه ادبی چیست؟ یعنی تئاتری که با ادبیات پیوند دارد و نه با تهییج فرمایشی. در این پنج نمایشنامه بحثهایی را مطرح میکنم که سالها درگیرش بودهام. یعنی فهم برشتی و ظرفیت تئاتر اپیک با رویکرد تئاتر حماسی که میتواند نوعی از نمایشِ خواندنی و دیدنی را توامان طرح کند. یعنی همان بحثی که در رماننویسی وابسته به «ادبیات سینما» دارم. در نمایشنامه «من و تو و بستور» سراغ تئاتر ملی رفتم و اینکه چرا تئاتر ملی نداریم، و پیشنهاد جنگ ایران و توران را برپایه دو گزارش دقیقی و فردوسی، به زبان امروزی دادهام و طنزگونه گفتهام نمیتوان با لفاظی حماسهسرایی و شعرخوانی تئاتر بیادبیات را، ساخت. در «زندگی جای دیگری است»، نقطه گمشده تئاتر ما یعنی تئاتر مواجهه و مقاومت ایمانی، را نوشتهام که باز هم پاسخی است به فهم برشتی ما از نقطه نظر تئاتر و ادبیات مقاومت. ادبیات کهن و باز خورد امروزی ما در حوزه درام یک چالش است و در نمایشنامه «آینه آوردهام ای روشنی!» هم باز مکانیسم استفاده از متون کهن در تبادل دراماتیکسازی را ارائه کردم و در «رویای سالینجر» خواستم یک داستان فکاهی را بر مبنای کاریکاتور و نه طنز در نمایشنامه با موقعیت دراماتیک ارائه کنم. عشق به سالینجر شدن همیشه یک سالینجر واقعی را میکشد و در آخرین نمایشنامه یعنی «من سقراط مجروح را دوست دارم»، سراغ داستان کوتاهی از برتولت برشت و اصل تئاتر حماسی با ظرفیت برشتی رفتم! درک شیوه و سیستم برتولت برشت برای من که سالها دغدغهام در تمام آثارم بوده با استفاده از اثر داستانی خود برشت است و برعکس نظریه برشت، تاکیدم بر جنگ آتنیها با ایرانیان است. من بعد از خواندن نمایشنامه ایرانیان آشیل – که سراسر دروغی است از چهرهی ایرانیان و شکست آتنیها از ایرانیان، که بعد از شکست از کشور با حشمت و عظمت ایرانی ماد، آنها را بربر و وحشی میخواند و میگوید شکست از آدمهای وحشی اصلا شکست نیست! – علیه مضمون تاریخ هرودتی، نمایشنامهای نوشتهام. با ارادت به خود برتولت برشت به خلق موقعیت دراماتیک رفتم، با استفاده از داستان سقراط مجروح! اما فقط روایت سه خطی موقعیت داستانی برشت را بهانه کردم تا یک اثر برشتی با مفهوم ایرانیان را بسازم. فهم برشتی من از تئاتر ادبی برشت. با تاکید میگویم تئاتر برشت تئاتر ژست است. من در این نمایشنامهها با پرهیز از تئاتر ژست سراغ تئاتر مفهوم و اتمسفر رفتهام که همان مقصود تئاتر ایمانی است و همه این آثار به قصد نبودهای ما از نمایشنامههایی میآید که سالهاست آرزوی بودنش را در کارنامه خود داشتهام. یعنی نمایشنامههایی که تئاتر ملی، تئاتر مقاومت، تئاتر مینیمالیسم، تئاتر عرفانی و تئاتر مشارکتی را ارائه و جمع بندی کند.
اگر اگوستو بوآل با نظریه تئاتر قانونگذار نسخه نمایشی خود را یک نسخه BETA میخواند، من هم در دورانی که تئاتر در اجرا برایم تمام شده است، میگویم تئاتر ادبی محصول کار نویسنده دراماتیک است. دیگر با این توضیحات برمیگردم به گفتار آخر کتابم در همین مجموعه جدید «من سقراط محروح را دوست دارم» که چرا ما نیازمند نوعی دیگر از نمایشنامه هستیم. نمایشنامههایی که کارکرد ادبیات در متن و اجرا دارد. اینها آثاری خواندنی هستند، هم چنان که بسیاری از داستانهایم کارکرد سینما را دارند. سالهاست که آرزویم نوشتن این گونه از نمایشنامهنویسی بوده است. چون استفاده از میزانسن میلیمتری کلمه و نشانگان ادبیات در اکت نمایشنامه نویسی یک گونه ادبی است و نه وامدار صحنه. مخاطب حق دارد نمایشنامههای یک رماننویس را هم بخواند و بداند یک نویسنده آثار دراماتیک، بعد از پیوستن به دنیای رمان اکنون چگونه میاندیشد و مینویسد. نویسندگان زیادی چون یاسمینا رضا، پیتر وایس. برتولت برشت، امانوئل اشمیت، نیکوس کازانتزاکیس و بسیاری دیگر، همه نویسندگان ادبیات هستند که نمایشنامه نوشتهاند. هدف آنان پیکار برای خلق آثاری دراماتیک است که خوانندگان به جهت اعتمادی که به داستاننویس بودن آنان دارند، آنها را به خواندن نمایشنامههایی دعوت کنند تا در خوانش نمایشنامه «اثری دراماتیک» را در حین خواندن، ببینند!
منبع: الف