گزارش جلسه نقد و بررسی «سهم من از دریا»

روزسه شنبه ۱۷ شهریور ۹۳ مراسم نقد و بررسی کتاب سهم من از دریا نوشته ژیلا تقی زاده با حضور جمعی از مخاطبان آثار این نویسنده در سالن فرهنگ سرای گلستان تهران برگزار شد.

در ابتدای جلسه شرح مختصری از فعالیت های ژیلا تقی زاده از جمله کارهای هنری وی در زمینه نقاشی و تصویر گری کتاب کودک، داستان نویسی، نمایش نامه نویسی رادیویی همچنین طراحی عروسک و صحنه نمایش اشاره شد.

از رمان ها و داستانهای کوتاه وی نیز باید از ” جیبی پر از بادام و ماه “، “لباس آبی رو بند رخت”، ” خود نویس های بیچاره”، “سهم من از دریا”… نام برد در ضمن کتاب ” به اندازه یک نقطه ” نیز در مرحله چاپ است.

مشترک مورد نظر

ژیلا تقی زاده نویسنده کتاب “سهم من از دریا” داستان کوتاه “مشترک مورد نظر” از این مجموعه را با حس و حالی جذاب و شنیدنی برای حاضران در سالن فرهنگ سرای گلستان خواند. تشویق مخاطبان در سالن حکایت از انتقال احساس نویسنده به دیگران است.

نگاه زنانه

 لادن نیک نام منتقد کتاب “سهم من از دریا” معتقد است داستانهای کتاب حال و هوای متضادی در وی برانگیخته است چون داستانها فضا سازی جور واجوری دارند و از حیث روایت نیز از انواع راوی اول شخص، دوم شخص و سوم شخص ژیلا تقی زاده در کتاب خود استفاده کرده.

اما در عین تنوع، داستانها کارکردی یکسان دارند هر چند داستانها در سالهای متفاوتی نوشته شده ولی نویسنده از لحاظ ذهنی تقریبا وضعیت مشابه ای داشته است.

نیک نام در ادامه گفت: در ابتدا فکر کردم تمام داستانها در قالب اول شخص روایت شده  چون جنس روایت و شخص روایت کننده جوری است که انگار یک نفر است و فقط نقش ها عوض شده بعد از خواندن دوباره متوجه شدم راوی ها فرق دارند.

در ضمن از خصوصیات دیگر این کتاب باید گفت: با یک نوع نگاه زنانه آشنا شدم زیرا به شدت ویژگی های زنانه از جمله جزیی پردازی ذهن زنانه ، دل مشغولی ها و دغدغه های زنانه درکتاب سهم من از دریا بسیار مشهود است. زن هایی که ساکن شهرهای بزرگ هستند فضاهایی که در تهران دیده می شود به راحتی در گوشه و کنار داستانهای این کتاب  نیز دیده می شود.

زن هایی که در داستانها می بینیم به نوعی در داخل شهر اسیر هستند در داخل خانه اسیر یک جور انرسی سکون هستند این حالت در اکثر شخصیت ها وجود دارد و همه میل به رها شدن دارند. میلی که در سطرهای بسیار کوتاه بیان می شود.

نیک نام همچنین معتقد است در اکثر داستانها یک جور به چالش کشیدن گفتمان مسلط مردانه وجود دارد اما داستانها خاصیت فمنیستی ندارد.

از ویژگی های داستانها این است که بدون ذکر هیچ جنگی، هیچ دیالوگ تندی یا صحنه ای که ستمی بر زنی وارد شود  نویسنده موضوع را به چالش کشیدن است.

یک زنی در همه روایت ها هست و نیروهایی به سمت او هجوم می آورد که بخشی مردانه، بخشی اجتماعی، قانونی و عرفی است در این بین زن نمی داند چه بکند به تعبیری زن وامانده و گیج است این گیجی و درماندگی سبب انفعال نمی شود بلکه به دنبال راه حل منطقی می گردد با آن مواجه می شود و دست و پنجه نرم می کند.

نیک نام معتقد است داستان سهم من از دریا در این مجموعه داستانی کاری شاخص است زیرا نماسازی خوبی دارد میل به رهایی در جهت موازی با مسائل حرکت می کند.

داستان دیگری به نام فقط بگو چشب (چشم) از کارهای خوب این مجموعه است ولی به عقیده من بهتر بود داستان این قدر زود تمام نمی شد زیرا من علاقه دارم داستان مدتی در وجود من زندگی کند فرصتی برای همزاد پنداری داشته باشم. اگر دیالوگ ها از نوع دوم شخص بود به نظر من از نظر روان شناختی خوب جا می افتاد. این که چطور یک زن وارد ارتباط عشقی زن و مرد دیگری می شود و مثلث عشقی شکل می گیرد و چه اتفاقی رخ می دهد که زن تصمیم می گیرد زن دیگر را از بین ببرد…

 تمام داستانهای کتاب سهم من از دریا دارای مضامین اجتماعی، دغدغه های روان شناختی، تنهایی، تک افتادن و مسائلی از این دست مسئله ذهن نویسنده است که چطور یک نفر اسیرجهانی می شود که می خواهد نشانه های خودش را به فرد دیگری دیکته کنددر این بین حرکتی که نویسنده در داستان زندگی می نویسد با حرکتی که در سطح جامعه و شهر اتفاق می افتد حرکتی ریز اما موثر است این حرکت به واسطه تفکیک سازی های ظریف و درخشان ژیلا تقی زاده اتفاق افتاده است. این تفکیک ها خیلی گذرا و ریز هستند به قولی باید با ذره بین آنها را دنبال کرد. در صورتی که نویسنده می توانست آنها را برجسته تر کند تا سطح تصویر سازی ها افزایش یابد.

سوال دیگری که مطرح است این که چرا در داستانهای این کتاب سهم دیالوگ ها کم است؟

در این کتاب نویسنده همه داستانها را حول فرد مرکزی ذهن خودش روایت و توصیف کرده جا برای شنیدن صدای دیگران فراهم نیست یک الی سه نفر در هر داستان دیده می شود.آدمها در زمان و مکانی مشخص در حد یک برش از زندگی نشان داده می شوند. نویسنده ضرورتی نمی بیند که خیلی وارد زندگی شخصیت های داستان بشود.

لادن نیک نام همچنین گفت: در داستانهای کوتاه خارجی معمولا یک توازنی بین توصیف، تفسیر و دیالوگ وجود دارد ولی در داستانهای این کتاب شخصیت ها با یک دیالوگ داخل و خارج می شوند و دیگر این که به محض ورود به روایت در ۱۰۰ جمله آن طرف تر از روایت خارج می شوند.

من شنیده ام داستان کوتاه از لحاظ بعدی شبیه شعر است و فرم شعر گونه دارد با توجه به این ویژگی اگر این داستانهای کوتاه به دست شاعری قدرتمند برسد به راحتی آنها را تبدیل به شعر می کند. اگر هم دست داستان نویس زبده برسد به راحتی قابل تبدیل به داستان های کوتاهی هشت الی نه صفحه ای است.

سوال اصلی این است که ژیلا تقی زاده چطور داستان نوشته که چنین قابلیت هایی دارد؟

به نظر من این استادی نویسنده است و از طرف دیگرعیب آن هم هست که می توان به اول ، وسط و آخر آن چیزی اضافه کرد.

نکته دیگر این که درسیزده داستان کوتاه کتاب آدم های جالبی دیده می شود و من دوست دارم با آنها بیشتر آشنا شوم. از آدمی نوشته که انگار من بارها در زندگی با او برخورد داشتم آدم هایی که در هجوم برخوردهای اجتماعی زندگی همیشه دلم خواسته بیشتر در مورد آنها بدانم افرادی که در مقابله با این هجوم ها حرکت معکوس دارند، خسته و نا امید نمی شوند بر عکس پویا و فعال هستند.

سر انجام در زندگی این آدمها تغییراتی  محدود رخ می دهد. نویسنده در هر داستان با ترفندی پریشانی، مریضی، بی هم زبانی و تنهایی را بیان می کند. به شخصه این نوع مکاشفه را دوست دارم.

حسن دیگر داستانها این است که همه آنها بر گرفته از واقعیت جهان بیرونی هستند و اندکی با دخل و تصرف همراه است. آدمهای داستان به نوعی در جامعه و در اطراف ما هستند اما جهانی که این آدمها در آن زندگی می کنند ذهنی و لزوما شبیه آدمهایی که ما می شناسیم نیستند از اینجا داستان شروع می شود. یعنی از جایی که از واقعیت جهان بیرونی جدا می شوند واقعیت ذهنی خودشان را بیان می کنند.

مثل آشپزی که برای خوشمزه شدن غذا شگرد خاصی دارد که همین باعث می شود طمع غذای او خاص بشود.

در جایی که دوست داری این آدمها را بیشتر بشناسی داستان تمام می شود. آدمها با یک تصویر وارد و با تصویر دیگری خارج می شوند هر چند سهم تصویر سازی در ذهن نویسنده بالا است اما در داستانها به سمت تصویر سازی و توصیف غیر مستقیم  رو نیاورده است  که در بعضی جاها به نفع نویسنده بوده ولی در جاهایی هم اثر عکس داشته.

تصویر سازی در روایت می تواند در سطح عرض گسترده و با توصیف همراه شود که همین کمک می کند در ذهن خوانده داستان ماندگارتر شود.

لادن نیک نام در انتها گفت: کتاب سهم من از دریا شامل داستانهای کوتاه، کوتاه همراه با حس گذاریی است به نظر من طرح هستند؛ طرح هایی که می توانند به داستان کوتاه تبدیل شوند. در کل نویسنده اصول داستان کوتاه نویسی را بلد است.

در داستان کوتاه “سهم من از دریا” انگار یک دوربین در سطح شهر تهران حرکت کرده بدون احساساتی شدن به داخل خانه ها رفته با شخصیت هایی همراه شده و از جایی که تا حالا کسی وارد نشده نویسنده رفته و آرام بیرون آمده.

نکته دیگر این که داستانها لحن دارند. برای مثال در داستان “لباست را خودت باید بخری”  لحظه هایی وجود دارد که نویسنده با نوعی حس دل سوزی به یک مضمون نزدیک شده اما این لحظه ها آنقدر گذرا است که فرصتی نیست تا چشم خوانده خیس شود یا دل او بسوزد؛ زیرا جملات در حد یک یا دو جمله است.

نویسنده با تصویر های کوتاه و جمله های کوتاه توانسته حرف بزند اما این را هم به ژیلا تقی زاده باید گفت:  اگر همه روایت ها با یک درنگ بیشتری همراه بود یا اگر فرصت باز نویسی دوباره بود و می توانست جمله ها را طولانی تر کند و تصویر های دیگری به روایت اضافه کند مطمئنا به سطح تاثیر گذاری داستانها کمک بیشتری می کرد.

حضور زنان

نیک نام همچنین گفت: امروز چیزی که ما در داستان نویسی با آن مواجه هستیم این است که حضور خانم ها نسبت به آقایان بیشتر است همین کمک می کند تا نوع نگارش و خوانش زنان در اختیار مخاطبان قرار گیرد.

به نظر من این موضوع خیلی اهمیت دارد به شرط این که با دقت همراه باشد زیرا با رفتن به سمت ناشناخته های ذهنی کمک به کشف آنها می کند و عمق نوشته های زنان بهتر نشان داده می شود.

نگاه نقادانه

دیگر منتقد  (میزبان جلسه) محمد رضا گودرزی با این جمله سخن خود را آغاز کرد که “متن به نویسنده اصالت می دهد ”  اگر داستان به دست شاعر برسد دیگر فاتحه آن داستان را باید خواند! چون یک پای شاعرها می لنگد وای به حال روزی که بخواهند یک داستان را تبدیل به شعر کنند.

در ضمن رسانه نثر و نظم دو مقوله جدا از هم هستند زیرا داستان به شعر پهلو می زند. اگر داستانی بتواند به شعر تبدیل شود ایراد دارد.

گودرزی در جواب لادن نیک نام که گفت: با داستانهای این کتاب نمی شود همزاد پنداری کرد. گفت: این بحث باید باز شود چون برخی معتقد هستند اگر با داستانی همزاد پنداری شود “داستان خوب نیست” به این دلیل که نویسنده باید طوری عمل کند که خوانده حس شخصیت ها را بگیرد اندیشه ها را متوجه شود اما به قدری نباشد که همزاد پنداری کند؛ چون اگر همزاد پنداری کند دیگر خواننده قادر نیست با نگاه نقادانه داستانها را نقد کند. در ضمن همزاد پنداری، عامه پسندانه است.

آیا خوب است آدم های داستان شبیه آدم های اطراف ما باشند؟

نه. نویسنده ها آدم به کره زمین اضافه می کنند نویسنده خوب کسی است که شخصیتی داستانی به دنیای واقعی اضافه کند نه عین همان ها را تکرار کند.

محمد رضا گودرزی در بخش دیگری در مورد این که داستانهای کوتاه این کتاب طرح هستند گفت: متن ادبی داستان و متن هنری طرح است. پس تعریف طرح اجرای هنرمندانه داستان است ولی متاسفانه در ایران اشتباه جا افتاده است.

ویژگی مشترک

گودرزی در ادامه نقد و بررسی کتاب سهم من از دریا گفت: این کتاب دارای سیزده داستان کوتاه است که هفت داستان رئالیستی و شش داستان دیگر مدرن است. ویژگی مشترک داستان دغدغه نویسنده در بیان واقعیت ها است.

اما واقعیت چیست؟ واقعیت امری نسبی و، وابسته به دیدگاه افراد است.پس کسی واقعیت مطلق را نمی نویسد.

در این کتاب ژیلا تقی زاده از یک رخ دادی که در بیرون اتفاق افتاده الهام گرفته و آن را تبدیل به داستان کرده. همین که راوی، مکان، شغل، شخصیت و … را انتخاب کرده همه اینها قضاوت است که امری طبیعی است پس ما واقعیت به معنی بیرونی نداریم هر قدر یک داستان به تعریفی که شد نزدیک تر باشد ظریف تر است. یعنی اگر داستان عین واقعیت بیرونی باشد مانند اتفاقی که در مورد داستان “لباست را خودت باید بخری” و “النگوهای گوهر تاج” که در این مجموعه داستانی چاپ شده فاقد طرح هستند.

اما داستان کوتاه “سهم من از دریا” و “تو بگو چشب (چشم)” به نظر من از بهترین های این مجموعه هستند به دلیل این که:

* واقعیت تجربه زیستی است و در این دو داستان خوانده واقعیت را با تجربه خودش می سنجد اگر هماهنگ با تجربیات او باشد داستان رئالیستی است.

* دیگر راست نمایی فرهنگی مهم است یعنی عنصری در جامعه ای ممکن است واقعیت باشد ولی در جامعه دیگری این چنین نباشد.

به این جمله توجه کنید  “چهار نفر قرار گذاشتن ساعت ۹ صبح جمعه دربند باشند.” اگر در داستانی گفته شود همگی راس ساعت ۹ صبح در محل حاضر شدند داستان فانتزی است زیرا در جامعه ایرانی چنین چیزی غیر ممکن است. مثل این است که بگویند: گربه رانندگی می کند! یعنی به راست نمایی فرهنگی وفادار نیست.

اما اگر در داستانی انگلیسی یا آلمانی گفته شود پنج نفر قرار گذاشتن ساعت ۹ صبح همدیگر را ملاقات کنند ولی یکی از آنها ده دقیقه دیرتر آمد این غیر ممکن است. با این دو مثال خواستم راست نمایی فرهنگی متفاوت را ساده بیان کنم.

نویسنده کتاب سهم من از دریا چهار راوی برای نگارش خود انتخاب کرده یکی از راوی ها اول شخص است و در جایی مرکب استفاده شده. دو راوی هم دوم شخص هستند. یک راوی دانای کل و دیگری یک راوی نمایشی است.

نکته ای که باعث شد لادن نیک نام در جایی احساس کند راوی ها همه یکسان هستند این است که در روایت شناسی اصطلاح را تغییر دادن و این پرسش پیش می آید که آیا کانون روایت درونی است یا بیرونی؟

در این کتاب که شامل سیزده داستان کوتاه است دوازده داستان دارای کانون درونی است پس ما با روایت حسی افراد رو به رو هستیم یعنی تغییر راوی ها به دلیل اشتراک از حیث درونی بودن و دغدغه ذهن شخص را روایت کردن در ضمن چون این احساس ها زنانه است یک مقدار مربوط به کانون درونی داستان است که در ابتدا احساس شود راوی ها یکسان است.

گودرزی در ادامه به نقد یکی دیگر از داستانها کوتاه این کتاب به اسم “شش به علاوه یک گزارش محرمانه” اشاره کرد و گفت: از شگرد نامه نگارانه و گزارشی استفاده شده گزارش معنی منفی ندارد بلکه از گزارش در جهت داستان نویسی بهره گرفته.

وجه مشترک داستانها متکی بر انتقال حس است چون رخ داد یا اتفاق به معنی داستانی وجود ندارد به همین دلیل لادن نیک نام هم چون شعر حس گرا و متکی بر حسی بودن است آنها را نزدیک به شعر دانست. ولی به نظر من این نقص است که داستانی به شعر نزدیک باشد.

naghd sahm

داستان موفق

محمد رضا گودرزی در ادامه به دو ویژگی شاخص داستان موفق اشاره کرد وی گفت: داستان موفق دارای  ادراک حسی است یعنی بتواند حس را خوب انتقال بدهد.

 دیگر قوه شناخت است یعنی در حوزه شناخت باید تلنگری به خوانده بزند پس چیزی فراتر از واقعیت اجتماعی هست.

در مورد داستانهای این کتاب داستانها خیلی حرفی برای گفتن ندارند منظور قوه شناخت فرد است ولی راوی خودش، جهان اطراف و رابطه بین این دو را بیان کرده و در اغلب داستانها وجود دارد اما پرسشی در ذهن خوانده ایجاد نمی شود برخی از داستانها حالت خاطره نویسی دارند. چیزهایی خوب است که خارج از اراده انسان باشد زیرا جا برای نوشتن دارد، مثل زلزله که خارج از اراده انسان است چنین عاملی سبب جذاب شدن داستان می شود چون انسانها در رخ دادها تاثیر می گذارند و خوانده می رود به دنبال این که مسبب اصلی یا گناه کار را پیدا کند.

در بعضی از داستانهای این کتاب شاهد کشمکش زنان با مردان هستیم به گونه ای که بیشتر  شاهد روایت دشواری زندگی زنان هستیم البته در برخی جاها خوب است.

دیگر این که در چند داستان اطلاعات داستانی دیر داده شده یعنی خوانده را سر کار گذاشته است. (اگر اطلاعاتی که در صحنه اول لازم است به مخاطب بدهیم در آخر داستان مطرح کنیم)

نظریه پردازها معتقد هستند اطلاعات لازم  باید در اول بیان شود و در داستان کوتاه باید در پاراگراف نخست اطلاعات اساسی بیان شود اگر در آخر بی یاید و به جای اسم از ضمیر استفاده شود ( چون در زبان فارسی ضمیر زن و مرد یکی است ) خوانده سر در گم است.( گودرزی گفت: این یک توضیح کلی است که احساس کردم لازم است اینجا گفته شود و ربطی به داستانهای این کتاب ندارد.)

گودرزی در ادامه گفت: از نقد کتاب سهم من از دریا فاصله نگیرم. نثر، لحن و حال و هوای داستان خیلی خوبی است. به جایگاه مقام زن و چگونگی برخورد با زن در جامعه به دلیل ویژگی روان شناختی زنانه خوب پرداخته شده و داستان از این حیث موفق است.

در داستان “مواظب انگشت اشاره تان باشید” که رئالیستی است شاهد نوعی تناقض هستیم مشخص نیست که دختر دانشگاه قبول شده و رفته شهر دیگری یا گم شده؟ در جایی گفته: در اتاق دختر که جایش خالی است کتاب خوانده شده دختر آنجاست. ( نمی دانیم دختر دانشجو است یا مرده؟)

در جایی گفته: تلفن زنگ می زند دخترتان است ( نتیجه می گیریم دختر زنده است)

در جای دیگری از کتاب گفته شده به گمشده ای فکر کنید که چندی است از خانه خارج شده ( نتیجه می گیریم دختر دانشجو نیست)

در جایی گفته:  می خواهید به یابنده مژده گانی بدهید.

خلاصه این دختر کجاست؟  برای خوانده معلوم نیست. اما در سطر آخر می گوید: به دختر تلفن کن.

به عقیده گودرزی ماجرای اصلی مبهم است.

داستان “لباست را خودت باید بخری”روایتی واقع گرانه است و دوم شخص درست انتخاب شده.

داستان”النگوهای گوهر تاج” خاطره است. خاطره باید چیزی باشد که خوانده را درگیر کند.

داستان سهم من از دریا بهترین داستان این کتاب است که اتفاقا اسم کتاب هم هست. گفتار منسجم و ماجرا مدرن است داستان از زبان راوی اول شخص روایت شده. فرم و اندیشه داستان خوب با هم هماهنگ است.

وقتی در کتابی که شامل سیزده داستان کوتاه است چهار داستان خوب باشد مجموعه موفق است. ژیلا تقی زاده نویسنده کتاب می داند چه می خواهد بگوید اما گاهی اوقات نمی شود چیز زیادی اضافه کرد.

نوشتن داستان کوتاه کار آسانی نیست زیرا داستان کوتاه حرفه ای است و نویسنده باید بداند که چطور یک مطلب خاص را در حجم کوتاه بیان کند. خواننده داستان کوتاه آدم عادی نیست زیرا مخاطب داستان کوتاه فرم و ساختار داستان را می شناسد. برای مثال در داستان “تو بگو چشب (چشم)” چون راوی ها متفاوت هستند پس خوانده باید حرفه ای باشد. هر چند که هنرمند و فیلسوف باید پیچیدگی های جهان هستی را با زبان ساده بیان کنند این داستان نثر خوبی دارد ذکر این نکته ضروری است که نثر داستانی با نثر معیار متفاوت است.

 اگر برای عامه مردم بخواهید بنویسید باید رمان نوشت در ضمن فروش رمان بیشتر از داستان کوتاه است.

محمد رضا گودرزی در خاتمه گفت داستانهای این کتاب احساساتی زده نیست .

در بخشی از جلسه نقد و بررسی کتاب سهم من از دریا حاضرین سوالات خود را از نویسنده و منتقدان کتاب پرسیدند.

سخن پایانی

ژیلا تقی زاده در پایان جلسه ضمن تشکر از افراد حاضر در سالن گفت: خیلی ها به من می گویند: خیلی کوتاه می نویسی و داستان را زود تمام می کنی. در جواب این دوستان همیشه می گویم: چون نمی خواهم گرفتار اضافه گویی شوم. دیگر این که در زندگی به بیماریهای سختی گرفتار شدم تا جایی که دکتر گفته: این دفعه دیگر ۵۰ درصد امکان دارد نجات پیدا کنی ولی من به خواست خدا نجات پیدا کردم و برگشتم.

پس آدمی مثل من وقت خیلی برایش ارزش دارد و فکر میکنم زودتر کار را جمع و جور کنم بهتر است چون ما آدمها خیلی وقت نداریم.