داستان‌هایی اقلیمی از جدال با زندگی

ادبیات اقلیمی، شامل آن دسته از آثار ادبی است که نشان‌دهندۀ فرهنگ و اعتقادات، آداب و رسوم و ویژگی‌های محیط طبیعی و بومی یک منطقه باشند. به عبارتی دیگر ادبیات اقلیمی را می‌توان از دید جغرافیایی، مجموعه آثاری در حوزۀ ادبیات دانست که مکان خاصی را توصیف می‌کنند. در این نوع از ادبیات، اصطلاحات، گویش‌ها، موقعیت جغرافیایی و شرایط زندگی مردم مورد پردازش قرار می‌گیرد. «هوای حوالی حوّا» مجموعه‌داستانی شامل بومی‌نگاری و بهره‌مندی از عناصر محلی و ملّی، پیرنگ‌های متنوع با توجه به موضوعات مختلف جامعه ایران و استناد به بخش‌هایی از تاریخ معاصر است. تغییر شیوۀ روایت در هر کدام از داستان‌های کتاب، ارجاعات بینامتنی و فرامتنی، بهره‌گیری از روش داستان در داستان، آمیختگی کمدی و تراژدی، مواجهۀ سنت و مدرنیته و نوعی پایان‌بندی قابل قبول از دیگر ویژگی‌های این مجموعه است.

زمان، مکان و فضای داستان‌های این مجموعه به مقاطعی از تاریخ معاصر ایران همچون عصر مشروطه و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در مناطقی از آذربایجان و کردستان اشاره دارد. همچنین موضوعاتی مانند  معیشت، مشکلات و مسائل فضای مجازی، پوچ‌گرایی، اهدای عضو، آمار بالای جراحی زیبایی، طبیعت‌دوستی، حیوان‌آزاری، کول‌بری، اسیدپاشی و … به عنوان موضوعات روز جامعۀ ایران، مضمون داستان‌های این مجموعه را به خود اختصاص داده است. علاوه بر تمام این موارد، مشخصات اقلیمی توأم با ابعاد داستانی روایت‌ها مرجعی جالب برای شاخه‌های گوناگون جامعه‌شناسی و مردم شناسی به شمار می‌آید.

«هوای حوالی حوّا» شامل دوازده داستان کوتاه با عناوین «قرص جوشان»، «با انگشتان خیس»، «مشروطه»، «هوای حوالی حوا»، «یک داستان مودار»، «کول‌بر»، «به امید دیدار»، «پروای پروانه شدن»، «درنا»، «باران اسیدی»، «انفرادی دونفره» و «دژاوو» است. این داستان‌ها در روایت حادثه‌های غم‌انگیز، روابط همسایگی و هم‌محلی و آرزومندی‌های عاطفی و احساسات خوشایند و ناخوشایند نسبت به موقعیت‌هایی در گذشته مشترک‌اند.

«قرص جوشان» روایت آشنایی دختر و پسر جوانی در گذشته‌های دور است که نویسنده آن را با خاطرات متعدد خانه و خانواده‌ای قدیمی در هم آمیخته است. دختری که به بهانۀ بردن غذاهای نذری و تعارفی به در خانۀ همسایه باب آشنایی با پسری جوان را که به تازگی وارد محله شده باز می‌کند. ماجرای این داستان به سقوط هواپیمای بویینگ ۷۲۷ ایران ایر تهران به ارومیه در نوزدهم دی سال ۱۳۸۹ پیوند می‌خورد تا داستان با اندوه بیامیزد و به پایان برسد.

«با انگشتان خیس» ماجرای دختری به نام باران است که لااقل هفته‌ای دو بار به بهانۀ ویروس‌کشی وقت و بی‌وقت خلوت همسایه را به هم می‌ریزد. ایدۀ داستان «مشروطه» نیز یک ظهر تابستان وقتی نویسنده در یکی از روستاهای قدیمی اطراف ارومیه مشغول تماشای آثار باستانی بوده و گذارش به گورستانی متروک می‌افتد، شکل گرفته است؛ درست وقتی که ناگاه خود را سر مزار بانویی به نام مشروطه می‌یابد که به تعداد سال‌های مشروطۀ اول یعنی فقط نوزده سال در این دنیا زندگی کرده است.

«هوای حوای حوّا» که عنوان اصلی این مجموعه داستان را نیز به خود اختصاص داده، داستان دختری به نام یلداست با موهای حلقه حلقۀ فردار که در کودکی بابت همین موها دائم به دردسر می‌افتد اما داستان جوانی‌اش عاشقانه‌ای دیگر است. آیدین عاشق یلدا می‌شود اما پستی و بلندی‌هایی چون مخالفت پدر دختر با ازدواج آنها، شیمیایی‌شدن او در جنگ و بعدها ناگزیر به شیمی درمانی‌ شدنش ماجراهایی است که ادامۀ این قصه را رقم می‌زند.

نویسنده در «یک داستان مودار» تلاش کرده با کنار هم قرار دادن واژگانی که شباهت‌های حروفی یا وزنی به هم دارند، به خلق تصاویر داستانی تازه‌ای بپردازد. «شانل یا شالیز»؛ «اورگانزا یا افوریا»؛ «گوچی یا ورساچی»؛ «پوئم یا پویزن» و «پروا و پروانه» از جملۀ همین عبارات‌اند. اما «کول‎بر» همان‌گونه که از نامش پیداست ماجرای مردان جوان و عاشق یک خانواده در منطقۀ سردشت است. داستان حکایت به دنیا آمدن یک جفت دوقلوی دختر حین حملۀ هوایی، مرگ مادرشان هنگام تولد آنها و چگونگی رشدشان زیر سایۀ مراقبت‌های عاشقانۀ پدر است. اما داستان به هجوم دشمن و قربانی شدن مادر جوان خانواده ختم نمی‌شود و شیما و هیرو، خواهران دوقلو بعد از ازدواج با دو برادر دوقلوی هم‌خطّه به مصیبتی دیگر گرفتار می‌شوند. نویسنده در پانوشت کتاب توضیح داده که سردشت نخستین شهر قربانی سلاح شیمیایی در جهان است و به منظور تداعی فاجعۀ بمباران هسته‌ای ژاپن، خیابانی در این شهر به نام هیروشیما نام‌گذاری شده است. 

در داستان «به امید دیدار» نیز شاهد عشق نافرجام و غمگنانۀ سربازی به دختری به نام «باران» هستیم که پس از امضای عهدنامه و تعیین سرحدّات جدید جز سیم خاردار بین خود و معشوقه‌اش نمی‌بیند. زبان داستان «پروای پروانه شدن» قدری با سایر داستان‌های مجموعه متفاوت است و بیشتر قالب ابزورد را به خاطر می‌آورد. نویسنده سعی کرده با ایجاد ارتباط چندبعدی و بازی‌های زبانی، کلیشه‌های اغراق‌آمیز، استفاده از ترکیبات بی‌ربط یا حتی عبارات ابتکاری داستان را به سمت و سوی یک تراژدی-کمدیِ اسیر شرایط جبری و فشارهای ناخوشایند ببرد.

«درنا» دیگر داستان این مجموعه به امید تنها بازماندۀ درناهای سفید سیبری اشاره دارد که سال ۱۳۸۶ در منطقۀ ازباران جفت خود آرزو را از دست داد. داستان «باران اسیدی» که شخصیت آن حادثه‌دیدۀ اسیدپاشی است، به دختران حادثۀ شین‌آباد تقدیم شده است. «انفرادی دونفره» داستانی است پر داستان؛ چرا که در سراسر این داستان کوتاه به آثاری از غلامحسین ساعدی، صمد بهرنگی و فروغ فرخزاد اشاره شده است. «دژاوو» نیز داستان کوتاهی است که نویسنده در آن اصطلاح آشناپنداری و احساس دیده‌شدن‌های مکرر را دست‌مایۀ روایت خود قرار داده است.

منبع: الف

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *