کتاب «دیپلماتنامه» نوشتهی «یوسفعلی میرشکاک» است. «دیپلماتنامه» مجموعهای از نوشتههای طنز میرشکاک است که در سالهای میانی دهه هفتاد در ماهنامه «نیستان» چاپ شد و سپس همین ناشر آنها را گرد آورد و به صورت کتاب منتشر کرد. «دیپلمات نامه» را به نوعی میتوان نقیضه «سیاستنامه» خواجه نظامالملک طوسی دانست. ولی در «دیپلماتنامه» انتقادات گستردهتری نسبت به مسایل و سیاستهای رایج روز آمده است؛ به طوری که سیدمهدی شجاعی این کتاب را یکی از دقیقترین گزارشهای اوضاع تاریخ معاصر دانسته است.
در توضیحات پشت جلد کتاب آمده است: «بدان وقفک الله فی الارض فی الاختلاس که هر چند مصلحت آن است که تو نیز همچون بزرگان سلف و خلف، خود عهدهدار تمام امور باشی، اما چون بیم آن میرود که گروهی نادان بیتمیز، ترا به استبداد نسبت کنند، جمعی مردمان چُلمن بیدست و پای طلب کن و آنان را وزارت ده و برادران و فرزندان و کسان نزدیک خود را به عنوان معاون و مشاور و مدیر بر آنان بگمار تا نه به استبداد متهم باشی و نه بیگانگان را در امارت خود سهیم کرده باشی. دیگر اینکه هر چند حکمای بزرگ گفتهاند: وزیر ورز و وبال امیر است اما تو چون به قاعدهای که گفته آمد رفتار کنی هم از وزر وزیران آسوده باشی و هم چون در کارها خلل از حد بگذرد و زخم به شیرازه درنیاید، وزیران را به تیغ استیضاح سپاری و عزل کنی تا خلق غبی، آنان را به تقصیر نسبت کنند نه ترا.»
یوسفعلی میرشکاک (زاده ۱۳۳۸ در شوش دانیال) شاعر، نویسنده، طنزپرداز و منتقد سیاسی. میرشکاک در طول سی سال اخیر در زمینههای گوناگونی فعال بوده است؛ از سرودن شعر و نگارش نقدهای ادبی تا نوشتههای طنز و مقالات سیاسی و مذهبی و عرفانی. از شاگردان سیداحمد فردید بوده و همکاری و همراهی او با سیدمرتضی آوینی قابل توجه است. از سال ۱۳۵۸ بهطور جدی شاعر شدهاست. وی بیش از همه، متأثر از شاعرانی چون مهرداد اوستا، مهدی اخوان ثالث، منوچهر آتشی، محمدعلی معلم دامغانی و بیدل دهلوی بوده است. یوسفعلی میرشکاک نامی است که به محض شنیدن آن، چهرههای متنوعی از یک حضور مستمر، یک حنجره معترض و شاید یک زخم مزمن را بهیاد میآورد. او در سی سال اخیر شعر گفته است، نقد ادبی نوشته است، طنز پرداخته است، یادداشتهای سیاسی، مقالات و مقولات فکری ـ فلسفی و… نوشته اما در همه اینها «یوسفعلی میرشکاک» بوده است، با مهر و امضای شخصی و اسلوب منحصربهفرد و نگاه ویژه خودش. اینها مایه تحسین اوست اما برای آنها که دردشان «کلمه» و دغدغههای «شعر» است، این، مایه تأسف است. این تغییر میزانسنها، باعث در محاق رفتن شخصیت کمنظیر او به عنوان یک شاعر معاصر است.
صدق کلام چیزی نیست که بتوان آن را در کارگاههای نقد شعر به کسی آموخت یا آن را در واحدهای دانشگاه، پاس کرد. اینکه شاعر، خودش باشد نه بیشتر و نه کمتر، توفیقی نیست که نصیب هر شاعری شود. یکی از وجوه منحصربهفرد شخصیت شعری یوسفعلی میرشکاک، همین صدق کلام است. استاد حمید عجمی طراحی جلد کتابی را به عهده داشته، که در ۱۳۹ صفحه به چاپ رسیده است.
در ابتدای مقدمه کتاب دیپلماتنامه میخوانیم:
به خر گفتند « کیمخت » از چه بستی؟
بگفت از زخم سیخ و چوبدستی
چو من بر خاک خاموشی نشستم
زدندم چوب تا کیمخت بستم
چنین گوید خواجه هربرتعلی درام الملک آجری با فرزند خود شمسالدین محمد ایده الله بمحبه ثقلین فی الدنیا و آلاخره که: ای فرزند ! دیپلماتنامه، کیمخت پدر مصیبت سرشت توست که اگر زخم سیخ و چوبدستی عبیدالدنیا نمیبود، این ارجوزه که داغ هزل بر پیشانی دارد و به حقیقت جد است و آنسوتر از جد ، صورت نمیبست.
بدان ای فرزند! ایدک الله بمتابعه الثقلین که ایزد تعالی، دنیا را نه برای ما درماندگان و مادر مردگان، که از بهر چاچولبازان و پاچهورمالان آفریده است. بیافرید بر موجب سطوت و سرمایه، و بیاراست بر موجب گزاف و پروپاگاند، و چون میدانست که زورمندی به از ناتوانی، فقر به از ثروت، زیادت به از نقصان، گردنفرازی به از سربهزیری، زیبایی به از زشتی، و بر هر دو توانا بود، زورمندی و سطوت و شوکت به امت عیسی داد و ناتوانی و تسلیم و تواضع به امت محمد مصطفی صلواه الله علیه. زیادت به امت کنفوسیوس و لائوتسه و مائو داد و نقصان به امت خیر الانام علیه آلاف التحیه و السلام. ثروت به امت موسی داد و فقر به امت جناب لولاک ارواح العالمین له الفدا. گردنفرازی به ایالات متحده ـ دامت تجاوزاته و مداخلاته ـ داد و سر به زیری و فروتنی به ممالک اسلامی ـ دامت افتضاحاتهم ـ و زیبایی به دی کاپریو عطا کرد و زشتی و بدقیافگی به پدرت بخشید و بر آن فقر و افلاس و حقطلبی و دادخواهی و زبان ِدراز و دست ِکوتاه و بیعرضگی و کاهلی مزید کرد.