انتظار در لغت به معنای مراقبت، چشم به راه بودن و نگرانی است. الف: حالتی است که سبب ایجاد آمادگی میشود و ضد آن ناامیدی است. ب: به گشایش و رهایی یافتن از غم و اندوه و گرفتاری فَرَج گفته میشود. انتظار فرج در کلام اسلامی به معنای امید و آرزوی تحقق پیروزی نهایی حق، صلح و عدالت بر نیروی باطل و گسترش جهانی ایمان اسلامی، استقرار کامل و همه جانبه ارزشهای انسانی، تشکیل مدینه فاضله و جامعه ایدهآل توحیدی در تمام گیتی به وسیله شخصیتی مقدس یعنی مهدی موعود (عج) است. این انتظار صرف امید و آرزو نیست، بلکه انتظاری است که عمل را به دنبال دارد. در احادیث به موضوع انتظار فرج توجه ویژهای شده است. برای مثال:
رسول خدا (ص) میفرماید: «انتظار فرج عبادت است.»
امام علی (ع) میفرماید: «محبوبترین اعمال در نزد خداوند انتظار فرج است.»
امام جواد (ع) میفرماید: «برترین عمل شیعیان ما انتظار فرج است.»
سیدمهدی شجاعی با زبانی لطیف و زیبا روایتگر گفتگوی میان گل سرخ، درخت بید و جویبار است که از درد مشترکشان صحبت میکنند. در این میان، آهویی را میبینند که زخمی شده و به سمت آنان میآید. جویبار زخمش را میشوید و گل سرخ چند گلبرگ روی زخمش میگذارد و درخت بید با چند شاخه، آن را میبندد. آهو بعد از اینکه کمی حالش جا آمد، زبان به سخن میگشاید و او نیز از دردش میگوید. آنها که میبینند هر چهارتایشان یک درد دارند، میخواهند از پیرمردی دانا بپرسند این درد چیست؟ آهو و جویبار به راه میافتند ولی درخت بید و گل سرخ که پا در زمین دارند همانجا میمانند و منتظرشان میشوند. آنان میروند و از پیرمرد سؤال میپرسند و از وی میشنوند که درد آنها، درد «انتظار» است. انتظار مردی را میکشند که روزی خواهد آمد و جهان را پر از عدل و مهربانی میکند. وقتی او بیاید، دیگر شکارچی پای آهویی را زخمی نمیکند، هیچکس گرسنه به خواب نمیرود و هیچ درختی تشنه نمیماند. این کتاب برای کودکان و نوجوانان از انتظار میگوید. «انتظار، امید میآورد و امید به آینده روشن، سبب حرکت و نشاط و پویایی میگردد. امید به تحقق ارزشها سبب تقویت روحیه صالحان میگردد و بسیج عمومی به سوی رفع ظلم و فساد را اعلام میدارد. امید به موعود جهانی و انقلاب ارزشی او، هر گونه سستی، افسردگی، سکوت و سکون را از افراد برمیدارد و اقدام و عمل و تحرک را به جای آن مینشاند.
تصویرگری این کتاب که توسط عبدالله حاجیوند انجام شده حس و حال خوبی را منتقل میکند که جذابیت کتاب را بیشتر کرده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
پدرم، پدربزرگم و پدر پدربزرگم همیشه میگفتند: کسی خواهد آمد که وقتی دست در آب جویبار بشوید، آنقدر آب برکت خواهد یافت و زیاد خواهد شد که هیچ گیاهی بر روی زمین تشنه نخواهد ماند. من همیشه چشم به راه او هستم و هر روز از صبح تا شب و از شب تا صبح به دنبال او میگردم و این همه راه را به خاطر پیدا کردن او میروم. ببین پاهای پر آبله مرا!…