در حال بازسازی وبسایت هستیم...

بازی با بچه ها

نویسنده:
سال+نشر:+
نوبت چاپ:
قطع:
تعداد صفحات:
برچسبی موجود نیست
نسخه چاپی
قیمت:

۱۳,۰۰۰ تومان

معرفی کتاب

همه والدین دغدغه رفتار فرزند بزرگ‏تر با فرزندان کوچک‏تر را دارند. کودکان بزرگ‏تر، ورود نوزاد جدید را گاهی با آغوش باز پذیرا می‌شوند و گاه با جبهه‌گیری واکنش نشان می‌دهند.

رفتار کودک بزرگتر، بیشتر به سن و میزان تکامل عقلی او بستگی دارد. آماده‌سازی کودک، به او کمک می‌کند تا از سردرگمی رهایی یابد، البته گاه احساس حسادت کماکان باقی می‏ماند.

تشویق کودک به کمک کردن در امور مربوط به نوزاد، احساس بزرگ بودن را در او ایجاد می‌کند و نیز این باور را به وی می‏دهد که او هم عضو فعالی از خانواده است.

این گونه رفتارها و مشکلات درگیری ذهنی والدین را به وجود می‏آورد. برای رهایی از این مشکلات و آشنا شدن کودکان با شرایط جدید کتاب‏هایی وجود دارد. از جمله این کتاب‏ها برای کودکان، داستان بازی با بچه‏ها اثر کاترین والترز است.

در این کتاب خرس کوچولویی درصدد بازی با خواهر و برادر کوچک خودش است. اما راه و روش آن را نمی‏داند. مادر او را راهنمایی می‏کند اما هر بار خرس کوچولو کاری که به ذهنش می‏رسد را انجام می‏دهد که غلط است مادر با مهربانی جلوی او را می‏گیرد و راهکاری تازه‏تر به او می‏دهد تا این‏که خرس کوچولو…

وقتی مخاطب که کودکان گروه سنی ب هستند این داستان را بخوانند متوجه خواهند شد که نیاز آن‏ها با خواهر و برادر کوچکترشان چقدر متفاوت است و اگر والدین مراقبت بیشتری نسبت به کوچکترها دارند بدان معنا نیست که فرزند بزرگتر را دوست ندارند. آن‏ها می‏توانند با توجه به حرف والدین ارتباط بهتری با خواهر و برادرشان پیدا کنند و با توجه به نیاز آن‏ها و بدون آسیب رساندن به کوچک‏ترها با آن‏ها بازی‏ کنند.

کتاب بازی با بچه‏ها مخاطب را به نیازها و تفاوت‏های کوچکترها در تغذیه، بازی و چیزهای جالب توجه نسبت به خودشان، آشنا می‏کند.

سیدمهدی شجاعی نویسنده و مترجم نام‏آشنای معاصر، این کتاب را ترجمه کرده است و این مسئله خیال مخاطب را نسبت به روان بودن و قابل درک بودن اثر، راحت می‏کند. همین‏طور تصویرگری این کتاب که توسط نویسنده اثر یعنی کاترین والترز انجام شده است که خود از ویژگی‏های مثبت آن حکایت دارد.

در بخشی از کتاب می‏خوانیم:

قبل از این‏که خرس کوچولو وارد غار شود، مادر او را نگه داشت و فریاد زد: چه کار داری می‏کنی؟ خرس کوچولو گفت: برای بچه‏ها یک راسو گرفته‏ام. مادر فریاد زد مگر نمی‏دانی راسوها چقدر بدبو هستند؟ آن را به جنگل برگردان. همین حالا. خرس کوچولو راسو را رها کرد و گریه‏کنان گفت: من نمی‏توانم هیچ کار درستی انجام دهم. من اصلاً دوست ندارم با این بچه‏های نادان بازی کنم. آن‏ها واقعاً خسته‏کننده هستند…

دیگر آثار مشابه