احتمالاً داستان فیل و خانه تاریک به گوشتان آشناست. داستانی که ایرانیان در کتاب مثنوی معنوی اثر مولانا جلالالدین محمد بلخی خواندهاند ولی ریشه آن را در جنوب شرقی آسیا میدانند و میتوان تا هندوستان کهن و در حکمت بودا آن را ردیابی کرد. داستانی تمثیلی و عارفانه، که برای روشن کردن نقص کشف حسی به آن استشهاد شده است.
از این داستان چنین استنباط شده است که موقعیتهای مختلف که در هر لحظه دامنگیر نظارهکنندگان در حقایق است، تصویر مشخصی از یک حقیقت واحد را برای آنها به وجود میآورد.
کتاب هفت موش کور اثر ادیونگ در زمره کتابهای فلسفی گروه سنی (ج) است. که روایتی متفاوت و سادهتر از داستان فیل در تاریکی دارد.
این داستان معروف در قالب کتاب هفت موش کور جای انسانها را به هفت موشی داده است که هنگام بازی با یک جسم بزرگ و عجیب روبهرو میشوند و از ترس این موجود ناشناخته فرار میکنند. یکی از آنها تصمیم میگیرد که بر ترسش غلبه کند و برود تا بفهمد آن موجود ناشناخته چیست. روز شنبه اولین موش میرود و آنچه را که دیده و حس کرده بیان میکند. اما موشهای دیگر نمیپذیرند. روز بعد موش دیگری میرود و این داستان تا روز جمعه که آخرین موش به دیدن موجود عجیب میرود ادامه دارد و در نهایت به نتیجهای جالب دست پیدا میکنند.
این قصه تنها برای سرگرمی نیست، بلکه خواننده باید برای درک معنای درونی قصه تلاش کند.
این داستان با ظاهری ساده، بنمایه درک و دید شهودی را تشریح میکند؛ مشاهده مستقیم قادر نیست حقیقت امور را روشن کند و از اشیاء خارجی تنها تصویری مقلوب و کاذب فراهم میآورد.
ترجمه و بازآفرینی این اثر توسط مهدی پوررضائیان و سیدمهدی شجاعی انجام شده است که در انتهای کتاب نتایج داستان را به این ترتیب آوردهاند: