در حال بازسازی وبسایت هستیم...

هرگز به سنجاب اعتماد نکن

نویسنده:
سال نشر:
نوبت چاپ:
قطع:
تعداد صفحات:
برچسبی موجود نیست
معرفی کتاب

در خارج از دایره خانواده، مهم‌ترین روابط اجتماعی کودک روابط او با دوستانش است. بر طبق نظر بعضی از نظریه‌پردازان مفاهیم دوستی در طی مراحلی ایجاد می‌شود که به موازات مراحل رشد، مهارت‌های نقش بازی کردن پیش می‌رود. از این رو هر چند که بسیاری از کودکان پیش مدرسه‌ای با هم دوست می‌شوند غالباً روابط باثباتی ندارند و مشخصه دوستی آن‌ها “همبازی بودن” است؛ از نظر آنان دوست کسی است که بتواند با او بازی کنند.

کودکان ابتدا مهارت‌های مخصوص تعامل کردن با همسالان را درون خانواده اکتساب می‌کنند. والدین به صورت مستقیم، از طریق تلاش‌هایی برای تاثیر گذاشتن بر روابط کودکان با همسالان، و به‌طور غیر مستقیم، از طریق روش‌های فرزند‌پروری و بازی، بر معاشرت کودکان با همسالان تاثیر می‌گذارند.

وقتی‌ که دوست تا این درجه می‌تواند در زندگی کودکان نقش داشته باشد، پس باید آداب مربوط به رفتار با او را نیز به فرزندانمان بیاموزیم. تاثیری که دوست بر انسان می‌گذارد، قابل مقایسه با راهنمایی و اندرز پدران و مادران نیست، زیرا کودکان در برابر گفته‌های بزرگترها مقاومت می‌کنند.

داستان هرگز به سنجاب اعتماد نکن! نوشته پاتریک کوپر قصه خرگوش آفریقایی کوچکی را روایت می‌کند که با یک سنجاب آشنا می‌شود و علی‌رغم توصیه مادرش که گفته بود هرگز به سنجاب اعتماد نکن! با او دوست و هم‌بازی می‌شود.

در مسیر داستان اتفاقاتی رخ می‌دهد که خرگوش با‌تجربه خود به حرف مادر می‌رسد. تجربه‌ای سخت و گران.

از آنجایی که هر پیامی در قالب داستان و قصه‌گویی تاثیر عمیق‌تری بر کودکان دارد، نویسنده با شخصیت‌سازی برای خرگوش و سنجاب و نقاشی جذاب کاترین والترز و همین‌طور ترجمه روان سید‌مهدی شجاعی کتاب را به اثری شگفت‌انگیز بدل کرده است.

در بخشی از داستان می‌خوانیم:

خرگوش از درون لوله بیرون آمد و گفت:

پس چه کار کنیم؟

سنجاب گفت: دنبال بازی. آن ها شروع کردند به دویدن بر روی چمن‌ها و گل‌ها و آن‌قدر سرگرم بازی شدند که صدای کلاغ را نشنیدند.

کلاغ فریاد می‌زد که؛ روباه! روباه! فرار کنید. هرچه زودتر فرار کنید.

خرگوش وحشت‌زده از سنجاب پرسید: حالا چه کار کنیم؟

سنجاب گفت: ساده است. می‌رویم بالای درخت.

خرگوش گفت: ولی من که نمی‌توانم مثل تو از درخت بالا بروم.

سنجاب گفت: برای تو خیلی بد شد. ولی من باید بروم. بازی شیرینی بود، به امید دیدار.

سنجاب با چند جست‌و‌خیز خودش را به تنه درخت رساند و به سرعت از آن بالا رفت.

خرگوش فریاد می‌کشید: کمکم کن. کمکم کن.

ولی سنجاب رفته بود…

دیگر آثار مشابه