با مطالعهی چهارمین جلد از مجموعهی آقای خرمالو میتوان علت علاقهی تمامنشدنی کودکان به « شهرام شفیعی » و شخصیتهای داستانهای وی را درک کرد. « سفیر لبخند بچهها » بدون این که دردام تکرار یا زیادهگویی بیفتد در چهارمین جلد مجموعه، همانقدر حرف و حکایت گفتنی دارد که در جلد اول. چه بسا که روایت طنزآمیز وی طی تجربههای اخیر، صیقل بیشتری خورده و نکات ظریف و دقیقتری را برای خنداندن و به فکر فرو بردن بچهها مطرح کردهاست.
در داستان اول با عنوان « شتر »، ماجرای روزی که آقای خرمالو و مامان اسفناج برای خرید قابلمه بیرون رفته اند، گفتهشده. علاقهمندان با شناختی که از اخلاق قهرمان خود دارند میتوانند حدس بزنند که همین تصمیم ساده، به چه ماجراهای عجیب و غریبی منتهی خواهد شد. برخورد با دوست صمیمی آقای خرمالو و روبوسی با او، موجب له شدن آقای لاغر که بین آنها بوده، میشود. مامان اسفناج از آنها معذرت خواهی میکند و در هر شرایط دیگری، داستان باید به اتمام برسد. اما قهرمان ما بههیچ وجه دستبردار نیست و تصمیم دارد تا اشتباهش را جبران کند. او کلاً خرید قابلمه را کنار میگذارد و برای کمک کردن به آنها راه میافتد و عملاً زحمات زیادی را برای خانم و آقای لاغر بهوجود میآورد. طوری که فقط در پایان داستان، مخاطب میتواند نفس راحتی از دست او و کارهایش بکشد.
در داستان « ساعت دو »، یک معضل شهری دستمایهی پرورش موقعیتهای طنزآمیز و گاه باورنکردنی قرار گرفته. پای آقای خرمالو میان میلههای پل آهنی گیر میکند و نمیتواند آن را بیرون بیاورد. واکنشهای متفاوت افراد از سلفی گرفتن با مصدوم تا مشورت برای زنگ زدن به آتشنشانی و انصراف به دلیل فقدان حریق و ماجراهای دیگر که تنها از ذهن خلاق نویسندهای محبوب و آشنا با دنیای کودکان برمیآید، باعث میشود تا مخاطب با علاقه ماجرا را دنبال کند و در هر تکهی داستان، به موضوعات مطرح شده بخندد. البته به نظر میرسد که هیچکس دوست نخواهد داشت در آخر ماجرا، جای شخصیت اصلی باشد.
شروع داستان « کره » برای خیلی از بچهها آشناست: صبح روز تعطیلی که مادر خانه نیست و پدر باید صبحانه بدهد. اما تنبلی آقای خرمالو و شخصیت کرهی عجیب و لجباز، داستان را به مراحلی باورنکردنی میکشانند. بچهها از تکههای بامزهای مثل صحبت کنجد در میان گریه خیلی خوششان میآید که میگوید: « اگر مامان خانه بود، امروز جمعه بود. »
در چهارمین و آخرین بخش، موقعیتها و اتفاقات باورنکردنی به اوج میرسد. خانواده به دیدن آقای وارفته میروند. اما کم بینایی میزبان، اوضاع خندهدارو غافلگیرکنندهای را میسازد که گاهی هیجان آن، دستکمی از گونهی جنایی ندارد.
همکاری « شهرام شفیعی » و « سام سلماسی » بهعنوان تصویرگر، مجموعهای دوستداشتنی و جذاب را خلق کرده که به راستی مصداق جملهی معروف سعدی شیرازیست. کودکان با مطالعهی « ماجراهای آقای خرمالو » میخندند و در موقعیتی قرار میگیرند که ادب را از بیادبان بیاموزند.