خیالپردازی در هر سنی، ممکن است وجود داشته باشد اما معمولاً از خردسالی و سنین قبل از دبستان آغاز میشود. هنگام خیالپردازی، کودک به صورت موقتی از دنیای اطراف جدا میشود و درگیر تخیلهایی میشود که شامل آرزوها و احساسات خوب است. نمیتوان گفت خیالپردازی، رفتاری بیمارگونه است بلکه برعکس کودکانی که خلاقترند یعنی تفکر تصویری بهتری دارند، خیالپردازی بیشتری میکنند. بخش مهمی از بازیهای تخیلی ذاتی است و بخشی مربوط به یادگیری میشود. والدین میتوانند با فرزندشان وارد بازیهای تعاملی شوند و نقشی را به خود بگیرند و راههای حل مشکل را به فرزندشان بیاموزاند.
نگرش خانواده باید نسبت به حرفهایی که کودک در حطیه خیالپردازیهایش میگوید مثبت باشد و خیالپردازی را یک امر منفی تلقی نکنند. برخی از روانشناسان معتقدند که رویاپردازی و خیالپردازی کمک بسیاری به ذهن در خلق ایدههای نو و جدید میکند و خلاقیت فرد را افزایش میدهد. برخی خانوادهها والدین درک درستی از نحوه برخورد با خیالپردازیهای کودکان ندارند و با دید تمسخرآمیز با کودک خیالپرداز رفتار میکنند و درک درستی از نحوه برخورد با خیالپردازیهای کودکان ندارند و با دید تمسخرآمیز با کودک خیالپرداز رفتار میکنند.
یکی از بسترهایی که والدین باید برای کودک فراهم کنند، تشویق کودک به ترسیم خیالپردازی است، که میتوانند خیالپردازی کودک را ثبت کنند و در بزرگسالی به آنها نشان دهند. تعداد زیادی از مخترعان چنین بسترهایی در کودکی داشتهاند.
والدین همچنین میتوانند داستانهایی را برای کودک تعریف کرده و آن را با کودک بازی کنند تا خیالپردازی کودک تقویت شود. همچنین کودک را باید در موقعیتهای خاصی قرار داد تا علاوه بر به دست آوردن اطلاعات بیشتر، رشد فکری او افزایش یابد. بنابراین والدین باید وقت بیشتری برای کودک صرف کرده و او را به طبیعت و مکانهایی که انسان دخالتی در آن نداشته، ببرند.در خیالپردازی، کودکان ممکن است از والدین دعوت کنند تا به رویای آنها وارد شود، در این صورت والدین باید با کودک همکاری کرده ولی همیشه رهبری خیالپردازی را به کودک بسپارند تا علاوه بر اینکه تصورات کودک شکل گیرد، احساس مسئولیتپذیری در کودک تقویت شود. والدین خیال پردازی کودکان را جدی بگیرند و او را سرزنش نکنند.
اسب شاخ طلایی اثر سیلوین لنهاس است که از خیال نیکولو میگوید. نیکولو در همه جا در فکر و خیال یک اسب شاخ طلایی است و هر یک از اطرافیانش او را از فکر کردن به آن منع میکنند به غیر از پدربزرگ…
سیدمهدی شجاعی این اثر را به فارسی ترجمه کرده است و تصویرگری زیبای آن را بیمبا لندمن به عهده داشته است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
نیکولو روی صندلی آشپزخانه نشسته و در رویای همیشگیاش غرق شده است. او به بارش باران نگاه میکند و به صدای قطراتی که با نرمی به پنجره میخورند گوش میدهد. مادر میگوید: عزیزم! حالا وقت غذا خوردن است. بلند شو میز را تمیز کنیم و غذا بخوریم. باز داری به چه فکر میکنی؟ من به دیدار اسب شاخ طلایی فکر میکنم…