نمایشنامهنویسی بدون درج موقعیت صحنه و یا مکان و زمان رخداد داستان، با وجود اینکه در قاموس نگارش این دست از متون، امری به ظاهر تازه و نوپدید به شمار میآید، اما تجربهای است سراسر توأم با اندیشه و فکر که از سوی نویسندگان رفته رفته مورد توجه قرار گرفته است.
جدای از تجربههای محمد چرمشیر و یوریک کریم مسیحی در نوشتن چنین متونی، تجربه سیروس همتی از این نوع نگارش نمایشنامه نیز در قالب کتابی با اسم «ریحانه» گردآوری شده است.
متنهای نمایشی مانند «ریحانه» از سویی به مخاطب این امکان را میدهد که بدون در نظر داشتن میزانسن رخداد یک اتفاق، تنها و تنها به آن رویداد و محتوایی که به واسطه کلام به وی القا میشود روبرو شود و از سوی دیگر به کارگردان تئاتر این امکان را میدهد که بدون در نظر گرفتن چنین مختصاتی، میزانسن اجرایی برای متن خود را به دلخواه خود و به اقتضاء اندیشه خود تعیین کرده و در معرض اجرا قرار دهد.
نمایشنامه ریحانه یک اثر نمایشی نیمه بلند در سه اپیزود است که با وجود اعلام نویسنده مبنی بر حضور چند آدم مشخص در آن، از حضور تعداد زیادی کاراکتر بهره میبرد. تکنیک همتی برای نگارش این متن نمایشی، نخست استفاده از کلمات و عبارات کوتاه و دلبستن به تأثیرگذاری آنی عبارات کوتاه و نیز نحوه ارائه آن توسط بازیگر است و از سوی دیگر در دل همین عبارات با بهرهگیری از بیان محاوره و نیز ساخت فضایی قابل درک از یک محیط زیستی ملموس برای مخاطب ایرانی و به نوعی استفاده از کلاسیسیسم اجتماعی در شکلدهی به داستان، توانسته بر قدرت تأثیرگذاری متن خود بیافزاید.
همتی داستان «ریحانه» را از یک اتفاق شروع میکند. حضور ریحانه در دمدمههای صبح در منزل جوانی تازه داماد و درخواست از او برای حضور در دادگاه و شهادتش برای تصاحب قطعه زمینی که از وی غصب شده است. در ادامه، حضور دادستان در نمایشنامه را شاهدیم که به دلیل نظر داشتن به زمین، مانع از پیشروی دادرسی و غصب زمین ریحانه شده است. نویسنده به سادهترین شکل ممکن مخاطب این نمایشنامه را پیش روی آئینهای قرار میدهد که میتواند خودش و بزنگاههای مختلفی از زندگی خود را پیش چشم او کشیده و از او بخواهد که در مقام همذات پنداری با داستان، خود را در جای هر یکی از شخصیتهای داستانی قرار دهد.
ریحانه را باید در زمره آثار نمایشی دانست که به دور از تکلفهای رایج در چنین متونی تنها به دنبال خلق حرف و اندیشه و فلسفهای تازه برای زیست و زندگی، از طریق مواجه کردن آدمی با بزنگاههایی است که در زندگی پیش روی او قرار میگیرد. این اثر را میتوان داستانی دانست که در آن مخاطب در محکمه وجدان خود پیش روی نزاع حق و باطل نشسته و البته نویسنده نیز برای نمکین کردن متن خود تا جایی که توانسته از الفاظ و نیز فضاسازیهای سنتی برای این مقصود بهره برده است. بهعلاوه نگاه نمادگرایانه و سمبلیک همتی برای بازسازی یک واقعه تاریخی، به ظرافت و هنرمندی در تار و پود این اثر پیچیده شده است.