زندگی در صلح و آرامش از ابتداییترین حقوق هر انسانی است که در این کره خاکی زندگی میکند. به خصوص کودکان که در جنگها و آشوبها فقط و فقط قربانی خشونت و مرگ میشوند. خرابی، بیماری آسیبهای جسمی خود و یا اعضای خانواده، فقر و یتیمی و… حاصل جنگ است. کودکانی که در این شرایط رشد میکنند مسئولیتی بزرگتری دارند. ساختن آینده کشور.
درخت گیلاس کتابی است برای گروه سنی ب و ج که دایساکو ایکه دا از زندگی قبل از جنگ و بعد از آن روایت میکند.
تاییچی و یومیکو، خواهر و برادری هستند که با پدر و مادر خود زندگی میکنند. آرامش دارند و از زیباییهای سرزمین و شهرشان لذت میبرند و همه اینها تا زمانی بود که جنگی در کار نبود. جنگ شد. مردان رفتند. زنان و کودکان و پیرترها ماندند. پدرشان در جنگ کشته شد و…
جنگ خیلی چیزها از انسانها میگیرد. اما بعد از آن چه کاری باید کرد؟ در این کتاب که فومیکو یاماناکا ترجمه کرده است و بازآفرینی آن توسط سیدمهدی شجاعی انجام شده است، تاییچی و یومیکو نشان میدهند که تلاش برای ساخت و آبادانی کشور از مهمترین وظایف بازماندههاست. آنها در این داستان حتی از نجات یک درخت گیلاس هم دست برنمیدارند و با کمک هم برای احیا و نجات آن تلاش میکنند و نتیجه را با آمدن فصل بهار و شکوفه دادن درخت میبینند. شکوفههای گیلاس امید را در دلها زنده میکند و گذشتههای زیبا را به یادشان میآورد. امید داشتن راه نجات همه ماست.
نقاشیهای درخت گیلاس به خاطر همسو بودن با جزئیات داستان جذابیت آن را دو چندان کرده است. در بخشی از کتاب میخوانیم:
در کنار شهر، پای تپهای سبز و خرم، خانه کوچکی بود که تاییچی و یومیکو همراه با پدر و مادرشان در آن زندگی میکردند. یک روز که تاییچی و یومیکو برای بازی و گردش به بالای تپه رفته بودند، پیرمردی را دیدند که در اطراف درخت گیلاس سوخته میچرخد و چیزهایی را به آن میچسباند. آنها با تعجب پرسیدند: آقا اینجا چه کار میکنید؟ پیرمرد با مهربانی گفت: دارم به تن درخت گیلاس، لباس میپوشانم…