یکی از مهمترین اتفاقات داستانی ایران در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی به دست و قلم نویسندگانی رقم خورده است که صاحب اندیشه، فکر و دغدغه اجتماعی و نه فردی بودهاند. نویسندگانی که حتی وقتی دست به روایت از گذشته و حتی خاطرات تاریک و روشن گوشه ذهن خود میزنند، دغدغهای فراشخصی و نگاهی اجتماعی با آن همراه است و مخاطب خود جدای از التذاذ از داستان و روایت آن، به مفهومی که در لایهلایههای داستان مستتر است نیز هدایت میکنند. این داستاننویسی چند لایه را شاید بتوان حاصل تامل دقیق داستاننویسان ایرانی در چهاردهه اخیر بر آثار نویسندگان صاحب قلم جهان و تامل در فراساختار روایت داستانی آنها دانست و در این میان داوود غفارزادگان یکی از صاحبنامترین نویسندگانی است که در این سالها توانسته با چنین نگاهی دست به خلق داستان بلند و کوتاه بزند.
رمان «کتاب بینام اعترافات» در میان آثار این نویسنده یکی از بهترین نمونههایی است که او سعی کرده است با آن در این مسیر گام بردارد و دغدغههای فراداستانی خود را در قالب روایت داستانی به مخاطب منتقل کند.
«کتاب بینام اعترافات» با یک ماجرای تلخ آغاز میشود که روایتی کوتاه از آن را در کتاب میخوانیم. پدری فوت میشود و از همه ماترک او تنها یک خودنویس به پسرش ارث میرسد و حالا اوست که سعی دارد از لابهلای انبوهی از یادداشتهایی که در ابتدا بیفایده مینماید، داستانی را روی صفحات کاغذ پاکنویس کند. داستانی که قهرمان و راوی آن نوجوانی است که با پدر و عمویش در روستاها به کار شبیهخوانی مشغول هستند، آن هم در دورهای که دولت از این کار دل خوشی ندارد و با اجرای این مراسمها موافق نیست.
این رمان نمونهای است قابل اعتنا از طبعآزمایی نویسنده برای خلق لحن داستانی متفاوت و در این مسیر استفاده از دیالوگهای صریح و کوتاه با چاشنی استفاده از عبارات و جملاتی به زبان آذری که هم شیرین است و هم تاثیرگذار و جذاب.
از دیگر ویژگیهای این رمان، شخصیتپردازی آن است. غفارزادگان در این رمان دست به خلق کاراکترهایی زده که با لحنی خاص و گاه بیتفاوت در دل ماجراهای داستان حضور دارند. شخصیتهایی که دایره واژگانی گستردهای را در بیان خود به کار میبرند و با بهرهمندی از معانی، استعارهها و تشبیهها و حتی شوخیها و بیان طنزآمیزشان تلخی داستان و روایت را برای مخاطب آن دلنشین و قابل پذیرش میکند.
از سوی دیگر این کتاب را میتوان تجربهای ستودنی در بهرهمندی از لحن در آثار نویسنده به شمار آورد. تجربهای که با آن نویسنده کوشیده است متنی محکم و با لحنی جدی و در عین حال صمیمی خلق کرده و با تمسک به آن مخاطبش را آرام آرام به دل خرده روایتها و واکاوی علل رخدادشان بکشاند.