بهزاد بهزادپور از آن دسته هنرمندانی است وقتی کم کار است بیش از آنکه ضرری متوجه خودش شود، مخاطبان ضرر میکنند. بهزادپور با نگاه همیشه خاص خود فضاهایی تازه در باب هنر باز کرده است که تا سالیان بسیاری از تجربههایش بهره میبرند. بهزادپور مولف است، مولفی به تمام معنا، مولفی کامل که هم در طرح بحثاش، هم در نگارش آن و هم در اجرای اثر مخاطب را غافلگیر میکند. بهزادپور هم فیلمنامههای آماده بسیار دارد و هم ایدههای اجرایی نابی که شاید نیاز است همگرایی مناسبی میان او و مسئولان ایجاد شود تا دوباره بازگردد، البته بسیار هستند هنرمندانی که تئاتر و سینمای ما از آنها محروم هستند مانند دوست قدیمی و همیشگی بهزادپور، سیدمهدی شجاعی که خودش حدیث مفصلی است. امپراطور عشق (متون فاخر، فیلمنامه) عنوان کتابی است از بهزاد بهزادپور که در ۱۳۶ صفحه و توسط انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است. عدهای کارگر سیاهپوست، بعد از آنکه سود کارخانه آقای «اسمیت» را چند برابر کردند از کارخانه اخراج شدند. در حادثهای خونین عدهای از کارگران کشته شدند و خانوادههایی بیسرپرست ماندند. آقای اسمیت با رشوه دادن به دادگاه تمام حقوق کارگران را نقض کرد. «فلیپ»، «ریکارد»، «پائولو» و «فرانچسکو» کارگران سیاهپوست درگیر ماجرای اخراج، تصمیم گرفتند در روزی که آقای اسمیت سود کارخانه را به بانک میسپارد، دست به سرقت بزنند. آقای «جونز» که در یک شبکه تلویزیونی مشغول به کار است، با شرط دریافت سی درصد از پول سرقتی با آنها همکاری میکند. او به عنوان گزارشگر وارد بانک شده و تمام جزئیات بانک را فیلمبرداری میکند و در اختیار آنها میگذارد. در روز تعیین شده، آنها با اسلحه به قصد اجرای نقشه سرقت وارد بانک میشوند و درگیر حادثهای خونین میگردند که در این کتاب به صورت فیلمنامه به تصویر کشیده شده است.
در فیلم نامه شومن: مکانها، دارای هویت مشخص از کشوری معین نمیباشند و زمان دقیق وقوع ماجرا هم معین نیست، ولی ممکن است نزدیک به زمان حال احساس شود. همینطور اسامی شخصیتها عمداً این چنین انتخاب شده است. (اسمها مخلوطی از اسامی رایج در کشورهای آمریکایی لاتین، ایتالیا، آمریکا ، اما هیچ یک از شخصیتها، هویت ملی مشخصی ندارند.) درواقع هویت ملی مردم هم میتواند مخلوطی از آسیا، اروپا باشد. ولی هیچ یک ایرانی نیستند. فیلمنامه «شومن» بیزمان و بیمکان است و نقش رسانه و تلویزیون در آن بررسی میشود. بهزاد بهزادپور متولد ۱۳۴۰ تهران فعالیت هنری را با نویسندگی و کارگردانی تئاتر آغاز کرد. وی در مقام نویسنده پیش از این آثاری چون «کلانتری غیرانتفاعی»، «خداحافظ رفیق»، «باشگاه سری»، «قله دنیا» و «آخرین شناسایی» را تالیف کرده است. در بخشی از فیلمنامه شومن میخوانیم:
رئیس بانک با شنیدن صدای گلوله تمام بدنش شروع به لرزش میکند. براون دستپاچه به بیرون اتاق سرک میکشد. رئیس بانک گیج و وحشتزده به براون که پشت به او کرده، مینگرد. ناگهان از پشت به براون حمله کرده و او را با مشت و لگد لای درب اتاق بر زمین میزند. سپس به مت درب پشتی بانک دویده و با تمام قدرت دستگیره درب را میکشد. درب قفل است. رئیس بانک فریاد میزند و بر درب مشت میکوبد.
رئیس بانک: ما رو نجات بدید حرومزادهها…
…
بر صفحه مونیتور، تصویر گزارشگری که با رئیس بانکی در حال مصاحبه است، دیده میشود. هر از چند گاهی دوربین، گزارشگر و رئیس بانک را رها کرده و فضای بانک را نشان میدهد. کارمندان بانک در حال کار، ارباب رجوع در حال صحبت با کارمندان، ناگهان تصویر به سرعت به سمت کنج بانک زوم شده و دوربینِ مخفی نصب شده در آنجا را از نزدیک میبینیم، تصویر نگه داشته میشود ـ دستی بر روی نقشه طراحی شده، علامتی میگذارد. دوباره تصویر حرکت کرده و از دوربین مخفی عقب میکشد. دوباره فضای بانک دیده میشود. دوربین به روی پنجرههای بانک رفته و آرام بر روی آنها حرکت میکند. همان دست بر روی نقشهها علامتهایی میگذارد ـ تصویر در لابهلای پنجرهها میماند، دوباره زوم میکند، در انتهای زوم، دوربین مخفی کوچکی که در داخل لوستر دیواری کار گذاشته شده است، دیده میشود. تصویر نگه داشته میشود. دوباره همان دست بر روی نقشه دایرهای میکشد و علامتگذاری میکند. تصویر به روی گزارشگر و رئیس بانک بر میگردد.