داوود غفارزادگان نمادی از چهار دهه داستاننویسی در ایران پس از انقلاب اسلامی است. داستاننویسی که هم بومینویسی را تجربه کرده است و هم نوشتن از جنگ را. هم اجتماعی نویسی کرده است و هم با مخاطبان کودک و نوجوان سخن گفته است. غفارزادگان پیش از همه اینها معلم بوده است و در مقام معلمی شیوههای گوناگون سخن گفتن با مخاطبش را مزهمزه کرده است. چنین تجربهای است که او را پس از نزدیک به پنج دهه قلم زدن در مقام و جایگاهی قرار داده است تا سوای از داستاننویسی به بازگویی خرده روایتهای فکری و ذهنی خود که گاه دستمایه خلق داستان میشوند نیز بپردازد.
کتاب نیستان که به تازگی تمامی آثار غفارزادگان را بازچاپ کرده است، اثری با عنوان «تا از سخن دور نیفتیم» را منتشر کرده است. این اثر به روایت غفارزادگان چنان که در برخی از مصاحبههای خود نیز از آن یاد کرده است، یادداشتهای کوتاهی است درباره موضوعات مختلف که ذهن او را به خود مشغول کرده است.
این یادداشتهای کوتاه که تقسیمبندی موضوعی نیز نشدهاند، بیشتر روایت و گرتهبرداری از موقعیتهای فکری و فیزیکی است که او در مقام نویسنده و معلم در آن قرار گرفته است و موقعیت قابل توجهی را از زاویه دید تیزهوش یک نویسنده برای او فراهم ساخته است. از سوی دیگر طنز و نمک روایی نویسنده که در بسیاری از آثارش و نیز طبع و خوی آذری او جاری است در زیبایی و خوشخوانی این یادداشتها کمک شایان توجهی کرده است.
این کتاب نمونه عملی و قابل دسترسی است از ایده بسیاری از نویسندگان برای ثبت و ضبط بسیاری از آنچه ناگهان به آن دست پیدا میکنند و یا در موقعیتی غیر از موقعیت خلق رمان به آن میرسند و لاجرم از ثبت آن برای استفاده در موقعیتهای دیگری هستند.
غفارزادگان که به تازگی مجموعه پنج جلدی خرده مینا بر خاک، بازنویسیهایش از متون کلاسیک ادبیات فارسی را نیز در نیستان منتشر کرده است؛ در این یادداشتها مخاطبش را به لایههای نامرئی و کمتر دیده شده از زندگی و زیست فکری یک نویسنده حرکت میدهد و او را در یک میهمانی بیواسطه به درون ذهن و بافت فکری خود هدایت میکند.