محمدرضا بایرامی
نویسنده
سال ۱۳۴۴در اردبیل متولد شد.او مدیر دفتر ادبیات کودک و نوجوان می باشد.سابقۀ فعالیتهای فرهنگی او شامل:داستان نویس و برنده جوایز متعددی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، حوزه هنری ، جشنواره ادب و پایداری ، جشنواره روستا، بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس ، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ، سمینار بررسی رمان ایران و جهان ، انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و کتاب سال مسجد جوادالائمه ، برنده جایزه جهانی کبرای آبی و خرس طلایی از کشور سوئیس و …است.
Customer Support
آثار:
بادهای خزان (۲) / رمان/٧۴ /حوزه هنری
کتاب حاضر، رمان اجتماعى مربوط به زمان قبل از انقلاباست که براى نوجوانان در دو جلد نوشته شده است. داستان دربارهسربازى به نام على است که وقتى براى مرخصى به روستاى خودمىرود، یک کیسه پر از اسلحه در کوهاى اطراف ده مخفى مىکند ودیگر به پادگان برنمى گردد. وقتى مأموران ژاندارمرى به سراغ اومىآیند، على در حال فرار زخمى مىشود. آنها پدر وى را به زندانمىبرند. برادر و آشنایان على او را پیدا مىکنند و او پس از مداوا وبهبود با برادرش به کوه مىرود تا اسلحهها را به دست مبارزان علیهرژیم پهلوى برساند.
رعد یکبار غرید! / داستان کوتاه/٧۶ /حوزه هنری
کتاب حاضر شامل ۳ داستان کوتاه، با مضامین اجتماعىاست.
این کتاب داستان دزدى است که به کمک دوست خودگاوهاى پیرزنى را مىدزد، اما خواب وحشتناکى مىبیند که باعثعذاب وجدان او مىشود و… .
«در واپسین دم روز»/ قصه پیرزنى که با دیدن لاشه یک خروس،فکر مىکند خروس خودش است و سر این موضوع با همسایهاشدعوا مىکند. اما وقتى به خانه برمىگردد، خروس خود را سالممىبیند.
«دلشوره»/ ماجراى مرد روستایى که از ترس اینکه طلبکارانشخرمن او را به آتش بکشند، تا صبح از آن مراقبت مىکند.
دشت شقایقها / خاطره ادبی/٧۶ /حوزه هنری
کتاب حاضر، دربردارنده یادداشتهاى یک سرباز وظیفهدرباره ایام حضور وى در جبهههاى جنگ از تاریخ ۶۶/۴/۲۴ تا۶۶/۱۲/۲۹ است.
وى بعد از دوره آموزش سربازى، به منطقه جنگى فرستاده مىشود.در آنجا ابتدا براى آموزش تکمیلى به آموزشگاه نزاجا در نزدیکىشهر شوش رفته و سپس به منطقه جنگى شرهانى فرستاده شده ودر قسمت مخابرات دسته دوم مشغول به خدمت مىشود. مدتى بعدبه پشت جبهه، منطقه «بنه» منتقل شده، اما دوباره به منطقه جنگىباز مىگردد.
خاطرات وى نشان دهنده، زندگى روزمره رزمندگان و نحوه تقابلآنها با مشکلات و سختىهاى منطقه جنگى است. بخش عمدهخاطرات مربوط به حضور این رزمنده در مخابرات جبهه و چگونگىبرقرارى ارتباط بین سنگرهاى مختلف است. خاطراتى از روزهاىدوره آموزشى تکمیلى، کندن کانال، انجام کارهاى هنرى در زمانفراغت مثل ساختن لوستر و ماکت با سیمهاى کابلها توسطسربازان، ارتباط با سنگرهاى دیگر، تعمیر خطوط تلفنى، شوخى وگفتگوهاى بین رزمندگان، خاطراتى از ایام مرخصى، حال و هواىسربازان و ارتشیها به هنگام انجام عملیات، برگزارى مراسم سال نو،وصف محیط زندگى سربازان و… از موارد مطرح شده در این کتاباست.(چاپ اول: ۱۳۶۹)
بادهای خزان (۱) / رمان/٧۶ /حوزه هنری
کتاب حاضر، رمان اجتماعى مربوط به زمان قبل از انقلاباست که براى نوجوانان در دو جلد نوشته شده است. داستان دربارهسربازى به نام على است که وقتى براى مرخصى به روستاى خودمىرود، یک کیسه پر از اسلحه در کوهاى اطراف ده مخفى مىکند ودیگر به پادگان برنمى گردد. وقتى مأموران ژاندارمرى به سراغ اومىآیند، على در حال فرار زخمى مىشود. آنها پدر وى را به زندانمىبرند. برادر و آشنایان على او را پیدا مىکنند و او پس از مداوا وبهبود با برادرش به کوه مىرود تا اسلحهها را به دست مبارزان علیهرژیم پهلوى برساند.(چاپ اول: ۱۳۷۳)
پیش رو / /٨١ /حوزه هنری
نگرانى «عبیدالله» از جریان بیعت مردم کوفه با امام حسین(ع)/ ماجراى جاسوسى «مقتل» یکى از عوامل عبیدالله/ شرحبىوفایى مردمى که با امام حسین (ع) بیعت کرده بودند/رشادتهاى «حبیب بن مظاهر» و «مسلم بن عقیل» در واقعه کربلا/شهادت «مسلم» و وصیتى که به حبیب بن مظاهر مىکند/ و… ازجمله مواردى است که محتواى روایات را دربرمىگیرد.(چاپ اول: ۱۳۸۱)
به دنبال صدای او / مجموعه داستان/٨١ /حوزه هنری
مجموعه ۶ داستان کوتاه با مضامین اجتماعى و مذهبى،براى نوجوانان است.
داستان پسرکى به نام اسماعیل که طبق نظر پدر و مادر خود، هرسال در روز عاشورا پدرش بر سر او قمه مىزند، اما وقتى در سنپانزده سالگى خودش باید این کار را انجام دهد دچار ترس و دلهرهمىشود. از طرفى معلم ده سعى مىکند پدر اسماعیل را متقاعد کندکه این کار خلاف موازین شرع است و گوسفندى به آنها مىدهد تابه جاى انجام این مراسم، قربانى کنند/ ماجراى وقوع زلزله در یکىاز روستاهاى اردبیل و پسرکى که به همراه پدرش براى یافتن مادربزرگ خود به آن روستا مىرود/ قصه پسرکى که چند تخم مرغ درانبار خانهشان پیدا مىکند و تصمیم مىگیرد براى خریدن «خلوت»از کولىهاى دوره گرد، آنها را بفروشد، اما وقتى مىفهمد تخم مرغهامتعلق به خانواده دوستش است، از فروش آنها منصرف مىشود/ و…از جمله مواردى است که محتواى داستانها را دربرمىگیرد. عناوینداستانها عبارتند از: «به دنبال صداى او»، «قربانى»، «عیدىمادربزرگ»، «وقتى کولىها برگشتند»، «کلاغها» و «تفنگ».(چاپ اول: ۱۳۸۱)
دره پلنگها / داستان/٨١ /حوزه هنری
این کتاب، قصه زندگى دو پلنگ نر و مادهاى است که همراهبا تولههایشان در ارتفاعات «کوه کور» در «ایلام» زندگى مىکند وقصه زندگى آنها بهانهاى براى پرداختن به حمله عراق به شهر ایلامدر سال ۱۳۵۹ است.
در روزهاى آغاز «جنگ ایران و عراق» و اواخر تابستان ۱۳۵۹، باحمله عراق به ایلام، پلنگ ماده همراه با خانوادهاش از محل زندگىخود در کوه کور در اطراف ایلام فرار کرده و به «پیش کوه» مىرود. درحین فرار، پلنگ نر بر اثر آتش گرفتن درخت گردو، از بین رفته وپلنگ ماده و تولههایش به درهاى پناه مىبرند. وقتى شب، پلنگماده براى تهیه غذاى تولههایش از لانه خارج مىشود، صداىگفتگوى چند انسان را مىشنود که در مورد جنگ صحبت مىکردند:«عراقىها در «چوار» از «نىخضر» و «هلاله» و «انجیرک» گذشته وارتفاعات «میمک» را تصرف کردهاند. آنها حتى نام میمک را به«سیف سعد» تغییر دادهاند، اما رزمندگان ایرانى حمله بزرگى کهکارشناسایى آن آغاز شده، چند ماه دیگر انجام خواهند داد که هدفآن پس گرفتن میمک است. بزرگان ایل «خزل» و «شوهان» فرمانبسیج عمومى دادهاند، تا مردم بومى براى این حمله آماده باشند» …
در انتهاى داستان، وقتى پلنگ ماده لاشه گوسفندى را براىتولههاى خود مىبرد، با گله گوسفندان روبهرو مىشود، تصمیم بهشکار مىگیرد اما وقتى در پس گله، مردم روستاهاى اطراف ایلام رامىبیند که در حال کوچ هستند، مىفهمد این شکارى نیست کهبتوان به آن نزدیک شد.
کوه مرا صدا زد / رمان/٨۴ /حوزه هنری
«کوه مرا صدا زد» ،کتابی داستانی نوشته محمدرضا بایرامی است که با همت مرکز آفرینش های ادبی(واحد کودک ونوجوان)،تهیه و توسط انتشارات سوره مهر منتشرشده است .
اینکتاب از مجموعه کتابهای طلایی سوره مهر منتشر می شود که توانسته جوایز بسیاری را در داخل و خارج کشور به خود اختصاص دهد . از جمله این جوایز می توان به جایزه کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان،وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی،مجله سوره نوجوان و … در داخل و جایزه خرس طلایی استان “برن” وکتاب سال “سوییس” (جایزه مار عینکی آبی) اشاره کرد .
قابل ذکراست این کتاب توسط مترجم برجسته آلمانی ،خانم ” یوتا هیمل رایش” به زبان آلمانی ترجمه شده وترجمه او مورد توجه منتقدان ومطبوعات آلمانی زبان قرار گرفته وجایزه ای از محافل ادبی سوییس را نیز برای مترجم فراهم آورده است.
درقسمتی از کتاب میخوانیم : « … باز هم تودهایاز برف،پایین میغلتدوبهدیوار ی سرخ وسیاه پرتگاه میخورد ومثل آبی که از بلندی بریزد،از هم باز می شود وپاش پاش می شود و بعد،صدایی میآید وانگار چیزی میغرد ویا سنگیقل میخورد ومیبینیم کهدیگر نزدیک است دیوانه بشوم.
ـ عمو اسحق کجایی؟ … عمـ … م… و اسحااااق! کجایی؟
صدا درصدا می پیچید وتکرار می شود وبرمی گردد طرفم.انگارکوه است که دارد صدایم می کند… »
داستان درباره نوجوانى به نام «جلال» است که در دهکدهاى درکوههاى سبلان زندگى مىکند. جلال با اسب خود «قاشقا» بهدهکده همسایه مىرود تا براى پدر بیمارش حکیم بیاورد. به توصیهحکیم، عمو اسحق پدر را براى معالجه به شهر مىبرد. اما حکیم وپزشکان شهر نمىتوانند پدر را نجات دهند و او مىمیرد. جلالتصمیم مىگیرد بنا به توصیه پدر جاى خالى او را در خانواده پر کند.
یکى از روزها، وقتى عمو اسحق براى گرفتن «کبک» به کوهستانمىرود، جلال که نتوانسته رضایت او را جلب کند، پنهانى به دنبالشروانه مىشود. در بین راه عمو متوجه حضور جلال شده و از سردلسوزى او را هم با خود همراه مىکند.
آنها موفق مىشوند در کوهستان کبکى را شکار کنند. وقتى عمواسحق به دنبال کبک دیگرى مىرود، گرفتار بهمن مىشود. جلالعمو را نجات مىدهد و به دهکده بازمىگرداند. عمواسحق جریان رابراى مادر جلال تعریف مىکند، او باور مىکند که پسرش دیگرمىتواند کارهاى مردانه خانه را انجام دهد.
گفتنی است این کتاب پس از انتشار اول خود در سال ۱۳۷۱ بارها تجدید چاپ شده و چاپ چهارم آن در۱۲۷ صفحه، به شمارگان ۳۳۰۰ نسخه وبا قیمت ۱۳۰۰ تومان در سال ۸۴ به کودکان ونوجوانان عزیز تقدیم شده است
برلبه پرتگاه / رمان
بعد از کشتار / مجموعه داستان
همه ی کتاب های این نویسنده
آثار محمدرضا بایرامی
آثار محمدرضا بایرامی
آثار محمدرضا بایرامی
آثار محمدرضا بایرامی
آثار محمدرضا بایرامی
آثار محمدرضا بایرامی
آثار محمدرضا بایرامی
آثار محمدرضا بایرامی
آثار محمدرضا بایرامی
آثار محمدرضا بایرامی
آثار محمدرضا بایرامی
آثار محمدرضا بایرامی