کمونیسم از نمای نزدیک

«زمان دست دوم» نتیجه‌ی ۱۰ سال تلاش مداوم سویتالانا آلکسیویچ و سفرهای او به شهرهای مختلف شوروی سابق و یافتن افرادی است که از دوران شوروی و پساشوروی سخن می‌گویند.

در سال ۱۹۱۷ انقلاب روسیه اتفاق افتاد. پایه‌های محکم حکومت تزارها فرو ریخت و اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت. انقلاب، پایه‌هایش را بر مبنای «صلح، نان و زمین» استوار کرد تا مگر تیره‌روزی‌های مردمی فرورفته در قحطی، جنگ و فلاکت به انجام برسد. انقلاب اکتبر اما آن چیزی نبود که مردم سرزمین پهناور روسیه انتظارش را داشتند. کشوری که می‌توانست در مسیر پیشرفت و ترقی قرار بگیرد، در چنگال یکی از مخوف‌ترین و خبیث‌ترین نظام‌های تاریخ گرفتار شد. افسارگسیختگانی که کینه‌ای دیرینه از انسان‌های شریف داشتند، یک‌شبه بر مصدر کار قرار گرفتند و قتل و غارت را پیشه‌ی خود کردند. سال‌ها پس از انقلاب اکتبر، همین افراد به دو گروه تقسیم شدند؛ کمونیست‌های محافظه‌کار و دموکرات‌های اصلاح‌طلب. ولی جنگ بر سر غنائم به دست آمده از مردم روسیه، هم‌چنان ادامه یافت. روشنفکران خودفروخته و عامل سیه‌روزی مردم، از جهنمی‌ترین نظام حاکم بر کشور دفاع کردند. مردم روسیه هم که غرق ابتذال اخلاقی بودند و به چیزی جز منافع لحظه‌ای و مقطعی خود نمی‌اندیشیدند، مانند یک روسپی، شبی در آغوش کمونیست‌ها و شبی در آغوش دموکرات‌ها به سر می‌بردند.

وقتی کولاک انقلاب اکتبر روسیه را در بر گرفت، قتل و غارت و جنایت انقلابیون هم افزایش یافت. چندی بعد لنین به خاطر بیماری از صحنه‌ی سیاسی کشور خارج شد و در سال ۱۹۲۴ درگذشت. کشمکش‌ها برای جانشینی او، جز یارگیری، توطئه و دسیسه‌ی افراد بانفوذ علیه یک‌دیگر، نتیجه‌ای در بر نداشت. تروتسکی، زیناویف، کامینف، بوخارین، استالین و خیلی‌های دیگر درگیر نبرد قدرت شدند ولی در نهایت تقدیر به راه خود می‌رفت؛ انقلاب به ورطه‌ی استالینیسم فرو غلتید.

یکی از راویان کتاب می‌گوید: «فقط یک شهروند شوروی می‌تواند شهروند شوروی را درک کند.» کتاب زمان دست دوم مجموعه‌ی روایت‌هایی است بسیار نزدیک به اتفاقاتی که در سال‌های پیش از انقلاب اکتبر و پس از آن روی داده است. از زاویه‌ی دید کسانی که آن دوران را درک کرده‌اند و تحلیل‌های آنان از اتفاقات آن زمانه‌ی پر آشوب ارزشی بسیار بیش‌تر از نقل خاطره دارد. چنان که نویسنده در مقدمه‌ی کتاب می‌نویسد، شاید انگیزه‌ی نوشتن چنین کتابی این باشد که جوانان نسل آینده درک بهتری از کمونیسم، جامعه و کاپیتالیسم داشته باشند:

«نظرسنجی‌ای در خصوص شوروی و کیش‌پرستی استالین برگزار شد. نیمی از جوانان نوزده تا سی‌ساله بر این باور بودند که استالین «سیاستمدرای بزرگ» بود. در کشوری که در آن استالین کم‌تر از هیتلر آدم نکشته، بازگشت به کیش‌پرستی استالین چه معنایی دارد؟ برخی ویژگی‌های دوران شوروی مد شده است. به عنوان مثال «کافه شوروی» با نام غذاهای دوران شوروی؛ شکلات و کالباس با مارک شوروی و با طعم و بویی که برای ما حس نوستالژی دارد، در مغازه‌ها پدیدار شده‌ است.البته ودکای شوروی هم جای خود را دارد…»

کاری که آلکسیویچ در زمان دست دوم می‌کند، همان اسلوبی را دارد که آثار دیگرش دارند؛ بازسازی وقایع تاریخی- اجتماعی به وسیله‌ی گفت‌وگو و بازنویسی آن گفت‌وگوها در قالب داستان‌هایی که از زبان اول شخص روایت می‌شود. این مونولوگ‌ها از آن‌جا که واگویه‌هایی درونی هم هست، هم ارزش داستانی دارند و هم نمونه‌هایی از یک تاریخ شفاهی درخشان و قابل استنادند. در آثار او همیشه ناگفته‌هایی از تاریخ معاصر می‌توان یافت که رسانه‌های رسمی و مسلط سعی در انکار یا لاپوشانی آن دارند. او در کتاب‌های پرفروشی چون «آخرین شاهدان» و «زمزمه‌های چرنوبیل» گوشه‌هایی از رنج بی‌اندازه‌ی قربانیان جنگ و انفجار اتمی را به تصویر کشیده که تقریبن در هیچ جای تاریخ رسمی نمی‌توان نمونه‌اش را پیدا کرد چرا که تاریخ با رنج انسان‌ها بیگانه است و بی‌اعتنا به مصائب او به راه خود می‌رود. در تاریخ نمی‌توان صدای گلایه‌ی زنی را شنید که در انفجار اتمی همسر آتش‌نشانش را از دست داده است. بله. تاریخ را فاتحان می‌نویسند و فاتحان تنها سر در پی شکوه و افتخار دارند.

سویتلانا آلکسیویچ متولد ۱۹۴۸ در شهر استانیسلاو، مبدع تاریخ شفاهی نیست اما پشتکار او در به کارگیری تاریخ شفاهی برای خلق داستان‌های مستند نکته‌ای است که به آثار او تشخص سبکی بخشیده و آن‌ها را از دیگر نمونه‌ها متمایز کرده است. او روش خاص خود را از روستایی در بلاروس آغاز کرد و نتیجه‌ی آن گرد آمدن مجموعه‌ای بود به نام «من از روستا رفتم». کتابی که در سال ۱۹۷۶ باید چاپ می‌شد اما حزب کمونیسم به خاطر محتوای انتقادی کتاب مانع انتشار آن شد. نخستین کتابی که از آلکسیویچ منتشر شد، کتاب «جنگ چهره‌ی زنانه ندارد» بود که در سال ۱۹۸۳ به چاپ رسید. این اثر رمانی مستند است که بر اساس گفت‌وگو با زنانی نوشته شده است که در جنگ جهانی دوم شرکت داشته‌اند. زنانی که در شوروی به عنوان خلبان، پرستار، تک‌تیرانداز، مترجم و پزشک و… در کنار سربازان دیگر جنگیده‌اند. آلکسیویچ در آثار مستندگونه‌اش اغلب به سراغ کسانی می‌رود که در روایات تاریخی از قلم افتاده‌اند. برای نمونه در «آخرین شاهدان» وقایع جنگ را از زاویه دید کسانی روایت کرده که آن زمان کودک بوده‌اند یا در «جنگ چهره‌ی زنانه ندارد» به طور خاص سراغ زنان رفته است. موضوعات آثار او نیز اغلب متمایز و متفاوت‌اند. در کتاب «شیفتگان مرگ» که در ۱۹۹۳ منتشر شد به خودکشی‌های دوران جنگ پرداخته است.

آثار سویتلانا آلکسیویچ به بیش‌تر زبان‌های زنده‌ی دنیا ترجمه شده‌اند و آکادمی ادبی نوبل در سال ۲۰۱۵ به خاطر «آثار چندصدایی و خاطرات رنج و شجاعت زمان ما»، نویسنده‌ی «زمزمه‌های چرنوبیل» را لایق دریافت جایزه‌ی ادبی نوبل دانسته است.

نشر نیستان سه کتاب مهم آلکسیویچ را مخاطبان فارسی زبان ارائه کرده است که هر سه نیز از زبان اصلی به فارسی برگردانده شده است. شهرام همت‌زاده، مترجم و استاد دانشگاه، کتاب‌های «زمزمه‌های چرنوبیل» و «زمان دست دوم» را از روسی به فارسی ترجمه کرده است. «آخرین شاهدان» دیگر کتاب سویتلانا آلکسیویچ نیز به ترجمه‌ی مهناز خواجوند منتشر شده است.

 

منبع: الف