در ادامهی سلسله جلسات نقد و بررسی داستان انجمن ادبی قاف، روز دوشنبه ۱۵ بهمن در محل بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، رمان مثل شیشه مثل سفال نوشتهی نرگس فرجاد امین مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
در ابتدای جلسه، فرجاد امین بخشی از رمان مثل شیشه مثل سفال را برای حضار خواند و پس از آن علیالله سلیمی، در بخش اول صحبتهای خود گفت: رمان مثل شیشه مثل سفال میتواند جایی را در ادبیات امروز پر کند، چون ما اثر خلاقانهی دینی نداریم اما در این رمان یک مفهوم دینی در قالب درام ریخته شده است و به همین دلیل از آن دسته کارهایی است که خواه ناخواه مخاطب بیشتری را نشانه رفته است.
وی در ادامهی صحبتهای خود گفت: در این داستان دو نشان وجود دارد؛ اول اینکه داستانی عاشقانه است، دوم اینکه مرکز ثقل داستان موضوع مهدویت است و همین نکته است که کار را از باقی داستانهای عاشقانه متفاوت میکند و بعدی عرفانی به آن میدهد. ما در این داستان شخصیتهایی به شدت زمینی داریم که دغدغههای روزمره دارند ولی مفهومی به عنوان مهدویت در لایههای ذهنی این آدمها رسوخ کرده و روی تصمیمگیریهایشان تاثیر میگذارد؛ و چالش بزرگ این داستان همین است.
نویسندهی کتاب “زنی شبیه حوا” گفت: در طول داستان به این نتیجه رسیدم که در مورد حنیف دارد یک کشف رخ میدهد؛ چه دختر ایرانی داستان یعنی پونه و چه دختر روس داستان یعنی ژنا شیفتهی بعد قدیسوارگی حنیف میشوند. به تدریج میفهمیم که حنیف در این داستان دارد نقش شیخ حسین رحیم را بازی میکند که داستانش در کتاب نجمالثاقب آمده است. در واقع این داستان یک نوع بازسازی ماجرای شیخ حسین رحیم است در فضای امروزی و این کار جسارتی میطلبد که نویسندهی داستان به خرج داده است.
سلیمی در پایان بخش اول صحبتهای خود گفت: کدگذاریهای درون این داستان همه در خدمت هدف داستان است. به عنوان مثال عناوین فصلها که تاریخ و روز و زمان را نشان میدهند در ارتباط مستقیم با مفهوم انتظار هستند و انتظار یکی از کلیدهای فهم این داستان است.
در بخش بعدی جلسه، حضار نیز نکاتی را در رابطه با این رمان بیان کردند. سپس نرگس فرجاد امین در ارتباط با شخصیتپردازیهای رمانش گفت: هدف من در شخصیتپردازی پونه این بود که چالش پیش روی بچه مذهبیهایی را نشان بدهم که در تعامل با جامعه میخواهند در عین مذهبی بودن مدرن هم باشند.
علیالله سلیمی در بخش دوم صحبتهای خود گفت:
هر داستانی به نوبهی خودش پیشنهادی است برای یک سبک زندگی. خانم فرجاد امین در این رمان میخواهد بگوید زندگی ایدهآل این است که هر آدمی یک پیر و مرشد داشته باشد و انصافا کاراکترهایی شبیه آقا سید کاراکترهای دوست داشتنیای هستند و حضورشان در کنار آدمها میتواند زندگی آنها را زیباتر کند. از منظر نویسنده آدمی که پیر و مرشد نداشته باشد آدم کاملی نیست، حتا در آخر کار پونه که آدمی خطاکار است دست به دامن آقا سید میشود. نویسنده میخواهد بگوید ای آدمهایی که در دنیای مدرن گم شدهاید یک دنیای سادهای در کنار ما هست که میتوانید به آن پناه ببرید. رویکرد نویسنده در این کار پیاممحور است به خلاف خیلی از نویسندگان امروزی که در بند پیام نیستند.