راه‌اندازی آکادمی داستان نویسی در فضای مجازی/ معرفی کتاب‌های برتر کمپین «کتاب محبوب من» در اسفند ماه

هفتمین جلسه از نشست‌های «کوتاه با داستان»، عصر وز گذشته با حضور قاسمعلی فراست و مائده مرتضوی، زیر نظر استاد سید مهدی شجاعی برگزار شد. این برنامه که در ۶ جلسه قبلی خود، میزبان چهره‌های مختلفی از نویسندگان و شاعران برجسته کشور بوده است، با استقبال بسیار خوب علاقه‌مندان در فرهنگسرای اندیشه برگزار می‌شود.

در ابتدای این جلسه و پس از پخش کلیپی کوتاه از ۶ جلسه قبلی، سید مهدی شجاعی صحبت کرد و گفت: خدا را شکر می‌کنم که بعد از گذشت ۶ ماه از آغاز جلسات کوتاه با داستان، در کنار مشتریان واقعی ادبیات هستم. اکنون که به این کلیپ نگاه می‌کردم، خداوند را شکر می‌کردم که این مجموعه تا به امروز تداوم داشته است.

وی گزارشی از فعالیت آکادمی داستان‌نویسی ارائه داد و گفت: کلاس‌ها از هفته گذشته آغاز شده است. کلاس استادان مهدی رسولی و مهدی پور رضائیان برقرار است. بر طبق برنامه‌ریزی‌های قبلی، آقای رسولی راجع به نویسندگی کلاس خواهند داشت و آقای پور رضائیان با محوریت نوشتن داستان کوتاه، سخن خواهند گفت. در کنار این دو بزرگوار، آقای رحماندوست، کلاس‌های بخش کودک و نوجوان را رهبری می‌کنند و در نهایت، آقای سیروس همتی در حوزه ادبیات نمایشی و فیلم‌نامه کلاس خواهند داشت. هم‌چنین کلاس‌های خود من نیز روزهای دوشنبه برگزار می‌شود. به عنوان یک فعالیت جدید، می‌خواهیم آکادمی داستان‌نویسی را در فضا مجازی نیز به راه بیندازیم و کلاس‌های مربوط به این بخش، تا یک ماه آینده ساماندهی خواهد شد. باید بگویم که کسانی که در کلاس‌ها ثبت‌نام کرده‌اند، از استعداد و پشتکار بسیار بالایی برخودار هستند و امیدواریم که بتوانیم دوره خوبی را پشت سر بگذاریم.

سید مهدی شجاعی به راه‌اندازی کمپین «کتاب محبوب من» اشاره کرد و گفت: کمپین تشویق به مطالعه یکی از چیزهایی است که سال‌ها دغدغه ذهنی‌ام بود. این کمپین آغاز کوچکی بود تا بتوانیم به آن‌ چیزی که دلمان می‌خواهد برسیم و مخاطبان را به کتاب‌خوانی تشویق کنیم. بر همین اساس، از هر کدام از دوستان خواسته‌ایم تا کتاب محبوب و مورد علاقه خود را معرفی می‌کنند. بیش از آن‌چه که پیش‌بینی می‌کردیم، دوستان همراهی کردند و اتفاق بزرگتری از حد تصور ما رخ داد. بسیاری از افرادی که صفحه فعال داشتند، به این کمپین پیوستند. علاوه بر این، از هر کدام از هنرمندان درخواست کرده‌ایم تا هر کتاب خوبی که می‌خوانند را به دیگران نیز معرفی کنند. اگر این موضوع گسترده‌تر شود و تعاملات بزرگتری بین اهالی کتاب رخ بدهد، قطعا شاهد رخدادهای موثرتری خواهیم بود. تلاش داشتیم تا در این جلسه، آرای کتاب‌ها را اعلام کنیم اما تداوم این ماجرا باعث شد تا اعلام آرا را به جلسه اسفندماه موکول کنیم. باید بگویم که تاکنون بیش از ۳۰ هزار جلد کتاب محبوب مطرح شده است و خیلی از کسانی که در کمپین شرکت کردند، ۴-۵ کتاب محبوب خود را معرفی نمودند. راه‌اندازی این کمپین و استقبال بسیار خوب مخاطبان اسباب دلگرمی‌مان بود چرا که دیدیم هنوز هم کتاب جدی است و جریان دارد. طبیعی است که محصول نهایی از جمیع جهات قابل بررسی است. باید دید که معدل انتخاب مردم چه مختصاتی خواهد داشت و به نظرم از جنبه‌هایی می‌تواند حرف‌های جدی برای گفتن داشته باشد. با آقای پورعلی صحبت کردم و از ایشان خواستیم که این محصول نهایی را مورد بررسی بیش‌تری قرار دهند تا بتوانیم تحلیل درستی از این جریان داشته باشیم. مطمئنا نتایج این تحلیل هم برای مخاطبان و هم برای ناشران و نویسندگان بسیار مهم است. باید دید که چه کتاب‌هایی با چه موضوعاتی بیش‌ترین آرا را به خود اختصاص می‌دهند. در همین‌جا باید از تیم سخت‌کوشی که این مجموعه را پیش می‌برند، تشکر کنم. باید بگویم که استخراج این اطلاعات کار بسیار سختی است چرا که بعضا فقط اسم یک کتاب برده می‌شود و آنان باید به دنبال نویسنده و ناشر آن کتاب بگردند. انشاالله در جلسه بعدی، از تیم برگزار کننده تقدیر خواهیم کرد و آرای کتاب‌های برگزیده را نیز اعلام خواهیم نمود.

در بخش بعدی این مراسم، مائده مرتضوی، نویسنده جوان کشور برای خواندن داستان کوتاه خود به روی صحنه آمد. او پیش از خواندن داستان خود گفت: به نظرم برگزاری جلسات داستان‌خوانی بسیار مفید است و به رونق ادبیات معاصر بسیار کمک می‌کند. خوش‌حال هستم که امروز در این جلسه هستم و می‌خواهم یک داستان کوتاه به نام «ترک»، از اولین مجموعه داستان کوتاه خود را بخوانم.

پس از خواندن این داستان، سید مهدی شجاعی صحبت کرد و گفت: یکی از ویژگی‌های داستان‌های خانم مرتضوی این است که در آن می‌توان به دنبال لایه‌های زیرین و مفاهیم بسیار والایی گشت. این موضوع یکی از خصوصیت‌های جدی داستان‌های ایشان است. این داستان را خود من انتخاب کردم چرا که به یکی از مسائل جدی جامعه ما اشاره می‌کند و آن هم این است که گاهی اوقات، نگاه تمام انسان‌ها معطوف به یک مسئله بسیار کوچک می‌شود در حالی که بسیاری از مسائل بزرگ و جدی را نمی‌بینند. اگر به داستان دقت کنید، می‌توانید به این موضوع پی ببرید. پیام این داستان، بسیار جدی است. ویژگی دیگر داستان‌های ایشان موجز نویسی است. در کارهای ایشان توصیف غیر ضروری وجود ندارد و از این منظر، شاهد کوتاه‌نویسی ایشان هستیم. در مجموع باید بگویم که ایشان، استانداردهای داستان‌نویسی را دارد و کارهای ارزشمندی توسط ایشان نوشته شده است.

مهمان بعدی این جلسه، قاسمعلی فراست، نویسنده با سابقه ادبیات معاصر بود. او که برای خواندن داستان کوتاه خود به روی صحنه آمده بود، پاسخگوی سوالات مخاطبان و مجری برنامه شد.

فراست در ابتدای صحبت‌های خود گفت: این روزها، روزهای فوتبال است. فکر می‌کنم یکی از دلایلی که مردم ما پابند به فوتبال شده‌اند، خود فوتبال نیست بلکه جریانی است که در کنار آن قرار می‌گیرد. به نظرم، جلسات کوتاه با داستان، برای ادبیات جریان‌سازی می‌کند. ادبیاتی که در کشورمان مسئله نیست و کسی راجع به آن دغدغه ندارد. به نظرم، این‌گونه جریان‌سازی‌ها است که باعث می‌شود، ادبیات بیش‌تر دیده شود و تبدیل به مساله شود. اکنون تلویزیون ما دو شبکه برای ورزش دارد اما شاید باز هم کم باشد. مطمئن باشید که اگر فوتبال پخش می‌شد و دیگر برنامه‌ای در کنار آن وجود نداشت، جریان کنونی پیرامون آن وجود نداشت. بنابراین ایجاد جریان، بسیار تاثیرگذار است و هر کس با آن روبه‌رو می‌شود، قبول می‌کند که فوتبال امر بسیار بزرگ و تاثیرگذاری است. البته من از این موضوع بسیار خوش‌حال هستم اما صحبتم این‌جا است که اگر چنین کاری برای ادبیات نیز شکل می‌گرفت، وضع ادبیات کشورمان بسیار بهتر می‌شد. از همین جهت، از همه کسانی که این برنامه را پی‌ریزی کردند، تشکر می‌کنم چرا که باعث می‌شود، ادبیات بهتر دیده شود و بیش‌تر به آن بپردازیم.

او به داستان نویسنده شدن خود اشاره کرد و گفت: در ابتدا با شعر شروع کردم. خاطرم هست که یک شب تا نیمه‌های سحر، شعری را نوشتم و با ذوق و شوق فراوان، صبح روز بعد، آن را به کلاس ادبیات بردم. به معلمم گفتم که شعری سروده‌ام. با لحنی تند به من گفت که سرجایت بنشین. در این کشور حافظ شعر می‌گوید، تو هم شعر می‌گویی؟ من هم به مانند یک موش آب‌کشیده، به آرامی نشستم و فقط منتظر بودم که کلاس تمام شود تا به سرعت بروم و فقط گریه کنم. بعد از مدتی، کتاب خواندن و شعر نوشتن را به صورت کلی بوسیدم و کنار گذاشتم اما پس از مدتی، احساس کردم که برای بیان بعضی حرف‌ها به زبان احتیاج ندارم چرا که از جنس چیز دیگری است. به همین دلیل به سمت داستان رفتم. خاطرم هست که یک استاد دیگری به نام آقای اسدالله صمدی داشتم که امیدوارم خداوند سلامت نگهش دارد. ایشان دست من را گرفت و به من کمک کرد تا داستان بنویسم. از همین جا به بعد، شعر را به صورت کلی کنار گذاشتم. رشته تحصیلی من ریاضی بود. یک روز آقای صمدی به من گفت که چرا رشته ریاضی رفته‌ای؟ به او گفتم به این دلیل که درسم خوب است. گفت مگر هر کس که درسش خوب است، باید ریاضی بخواند؟ همین مساله باعث شد که به رشته ادبیات بروم و تازه آن‌جا بود که فهمیدم در جای درست قرار گرفتم.

وی ادامه داد: وقتی به تهران آمدم، با افراد بزرگی آشنا شدم. برای ۲-۳ نفر از آنان، داستان‌هایم را خواندم و آنان امیدوارم کردند که می‌توانم داستان‌نویس شوم. در حقیقت، آنان اعتماد به نفس من را زیاد کردند و همین امر باعث شد که اولین نوشته خود را در روزنامه منتشر کنم. مجموعه داستان زیارت، اولین کتابی بود که از من منتشر شد. جالب است بدانید که اولین مجموعه داستان خود را از زیر چاپ بیرون کشیدم. آقای محمدمهدی جعفری، در آن زمان مسئول انتشارات قلم بود. به ایشان گفتم که می‌خواهم این کتاب چاپ نشود، وقتی دلیل این موضوع را از من پرسید، بهشان گفتم این مجموعه ضعیف است و نمی‌خواهم چاپ شود. البته آنان سرمایه‌گذاری کرده بودند و در ابتدا مخالفت کردند اما وقتی پذیرفته شد که این مجموعه چاپ نشود، بسیار خوش‌حال شدم. دقت داشته باشید که همه نویسندگان جوان، برای انتشار اولین کتاب خود بسیار عجله دارند اما من بسیار خوش‌حال شدم که اولین کتاب من چاپ نشد.

فراست به ماجرای انتشار اولین رمان خود اشاره کرد و گفت: اولین رمان من، نخل‌های بی‌سر بود. البته این کتاب، از ابتدا یک رمان نبود بلکه یک داستان نیمه بلند بود. در ادامه، کسانی را پیدا کردم که از جنگ می‌آمدند. جالب است بدانید که در آن زمان، بسیاری از افراد، لقب ترسو و فرارکننده از جنگ را به آنان داده بودند در حالی که نمی‌دانستند چه شرایط سختی را تجربه می‌کنند. آشنایی من با این افراد، کمک کرد که داستان ابتدایی را عوض کنم. به واسطه ارتباطی که با این خانواده‌های مهاجر پیدا کردم، داستان اصلی را شکل دادم. البته وقتی می خواستم آن را بنویسم، با خود گفتم که باید وارد منطقه خوزستان بشوم و در کنار نخل‌های منطقه آن را بنویسم. به خوزستان رفتم و داستان خود را نوشتم. باید بگویم که از این کار (رفتن به خوزستان برای نوشتن داستان) بسیار خوش‌حال هستم چرا که روایت داستان بسیار بهتر شد. هم‌چنین رمان «روزهای برفی»، زندگی و تجاربی است که خود من آن را از نزدیک احساس کرده‌ام. فکر می‌کنم یکی از شرایط نوشتن رمان خوب، تجربه زیستی است و بسیاری از کسانی که داستان می‌نویسند، خودشان را می‌نویسند. این رمان قضیه دانش‌آموزی است که در زمان شاه، شاگرد اول است و جایزه‌های بسیار بزرگی را دریافت می‌کند. در حقیقت، با کسی روبه‌رو هستیم که شیفته شاه است و جایزه‌های بزرگی را از او دریافت کرده است اما وقتی وارد دبیرستان می‌شود با معلمی آشنا می‌شود که تفکرات او به سمتی دیگر می‌برد و دید او را نسبت به حقایق باز می‌کند.

قاسمعلی فراست در بخش دیگری از صحبت‌های خود به تاثیر کلاس‌های داستان‌نویسی در تولید نویسنده اشاره کرد و گفت: اگر من به کلاس‌های داستان‌نویسی نرفتم، به این دلیل بود که اصلا چنین کلاس‌هایی در آن زمان وجود نداشت. تمام آن چیزهایی که یاد گرفتم، تجربی بود اما وقتی به تهران آمدم، درس‌های بزرگی را از اساتیدی هم‌چون خانم دانشور، آقای احمد محمود و خانم صفارزاده فرا گرفتم. البته باید اشاره کنم که به نظرم، کلاس‌های داستان‌نویسی حتما نویسنده بیرون نمی‌دهد اما معتقدم که اگر کلاس به صورت کارگاه برگزار شود و بده و بستان بین هنرجویان برقرار باشد، یقینا تاثیرگذار خواهد بود. در حقیقت، تنها چیزی که هنرجو را نویسنده می‌کند، کلاس نیست بلکه کلاس به او کمک می‌کند.

او به مقایسه ادبیات در ۴ دهه اخیر پرداخت و گفت: وقتی فرهنگ جامعه ارزش می‌شود، مخاطب و ژانر داستان نیز عوض می‌شود. برای مثال، وقتی به داستان‌ها و مخاطبان دهه ۶۰ نگاه می‌کنیم می‌بینیم که داستان‌ها بسیار ساده هستند و خبری از داستان‌های چند لایه نیست اما اکنون، داستان‌هایی می‌بینیم که اساسا فرم هستند. در حقیقت، وقتی جامعه عوض می‌شود، فرم نیز عوض می‌شود.

قاسمعلی فراست، سپس داستان کوتاه خود با نام «بغض» را خواند.

سید مهدی شجاعی، پس از خواندن این داستان گفت: آقای فراست، یادگار دوران ابتدای انقلاب است و شاید بتوان گفت که ما با همدیگر کار نوشتن را آغاز کردیم. یکی از ویژگی‌های ایشان این است که تعهد بسیار زیادی به داستان کوتاه دارد. خیلی از نویسندگان که رمان نوشته‌اند، دیگر سراغ داستان کوتاه نمی‌روند اما ایشان این‌گونه نیست. یکی از نکات بسیار مهمی که در صحبت‌های آقای فراست وجود داشت، موضوع مشکل‌پسندی در ابتدای چاپ هر اثر است. این صحبت، یک پیام بسیار جدی به نویسندگان جوان است. آنان نباید به راحتی راضی شوند. ایشان به نقدهایی که به نوشته‌شان شد، اشاره کردند. این موضوع، یکی از مهم‌ترین موضوعات در نوشتن است. مطمئنا چنین برخوردهایی با همه هنرمندان شده است اما مهم ترین نکته در برخورد با چنین اتفاقاتی، پشتکار است. این که در این راه بمانید و ناامید نشوید. آخرین مجموعه داستان ایشان با نام «هر زندگی یک قصه است» به تازگی از انتشارات نیستان چاپ شده است. خواندن این مجموعه داستان را به همه علاقه‌مندان توصیه می‌کنم.

قاسمعلی فراست در بخش دوم صحبت‌های خود به اقتباس سینمایی از آثار داستان کوتاه اشاره کرد و گفت: به نظرم، یکی از مشکلات سینمای امروز کشورمان، داستان است. این موضوع از آن‌جا ناشی می‌شود که کارگردان می‌خواهد در کنار کار کارگردانی، نویسنده و تهیه‌کننده نیز باشد. وقتی به دیالوگ‌های فیلم‌ها نگاه می‌کنید می‌بینید که اگر این دیالوگ ها دست یک نویسنده می‌افتاد، واقعا تراش می‌خورد و بهتر می‌شد. بر همین اساس، اگر سینمای ما از رمان‌های قوی کشور، اقتباس کند، هم به ادبیات کمک کرده است و هم به سینما کمک کرده است. در حقیقت، به هر دو کمک می‌شود و یک رابطه دو طرفه شکل می‌گیرد. این مساله باعث می‌شود که رمان‌ها پر مخاطب‌تر شده و سینما نیز از نظر داستان به اقناع برسد. در این بین، کسی که بیش‌ترین سود را می‌برد، مخاطب است.

این نویسنده و منتقد ادبی ضمن اشاره به اهمیت توجه به داستان کوتاه گفت: من نه تنها داستان کوتاه را رها نکرده‌ام بلکه معتقدم که داستان کوتاه، در شرایط فعلی روزگار ما، تقاضا و تاثیر بسیار بیشتری دارد. دلیلم برای بیان این ادعا این است که فرصت ما آدم‌ها بسیار کم شده است. البته این صحبت بدان معنا نیست که نباید کار بلند بنویسیم اما روزگار و شرایط اجتماعی به سمت و سویی رفته است که وقت افراد کم می‌شود و این موضوع رویکرد به داستان کوتاه را افزایش می‌دهد. علاوه بر این، باید بگویم که نویسنده حرفه‌ای کسی است که بتواند داستان کوتاه خوب بنویسد. امکان ندارد که کسی داستان‌ کوتاه‌نویس باشد اما نتواند رمان بنویسد. در حقیقت، راه ورود به رمان حرفه‌ای، داستان کوتاه است. دقت کنید که نوشتن داستان کوتاه بسیار سخت است چرا که شما باید در چند صفحه، حرف‌هایتان را بیان کنید و چیزی اضافه و کم نیاورید. خوش‌حال هستم که بسیاری از همکاران من کارهای جدی روی داستان کوتاه انجام می‌دهند. اکنون آقای قیصری، بایرامی، شاه‌آبادی، رسولی، شجاعی، مستور و … کارهای داستان کوتاه در دست دارند.

در بخش بعدی این برنامه، نوبت به سید مهدی شجاعی رسید تا داستان کوتاه خود را به سنت جلسات قبل بخواند. او قبل از خواندن داستان خود گفت: باید بگویم که موضوع سناریو و فیلم‌نامه سینمایی بسیار جدی است. به نظرم این موضوع در سیاست‌گذاری‌های فرهنگی کشورمان بسیار مغفول است. دستمزد نگارش یک فیلم‌نامه چند درصد از دستمزد یک بازیگر دسته چندم است و متاسفانه کمترین بها به فیلم‌نامه داده می‌شود. این موضوع در حالی است که در کشورهایی که هنر و سینما بسیار جدی است، چند برابر پولی که به یک بازیگر داده می‌شود، به تیم نگارش فیلم‌نامه داده می‌شود تا آن فیلم‌نامه را چندین بار بنویسند. در حقیقت، تمرکز اصلی بر روی بحث فیلم‌نامه است. این موضوع، مستلزم یک سیاست‌گذاری جدی است.

شجاعی بخشی از رمان «کمی‌ دیرتر۲» را برای این جلسه از کوتاه با داستان انتخاب کرده بود. او پس از خواندن مقدمه کتاب، برشی از فصل آماده‌گاه، تحت عنوان کتابخانه را قرائت کرد.

فراست در بخش انتهایی این جلسه گفت: خوش‌حال هستم که برگزارکنندگان این برنامه، نگاه نمی‌کنند که چه افرادی به این جلسه می‌آیند و صداهای مختلف دعوت می‌شوند. برگزاری چنین جلساتی باعث می‌شود که داستان و ادبیات جدی‌تر گرفته شود، مساله اصلی روزگار ما شود و بهتر شود. امیدوارم که این برنامه ادامه داشته باشد.