مجموعه داستان ماه‌نشین به قلم مجتبای نیک سرشت که توسط انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است، از  ۹ داستان کوتاه تشکیل شده که با دیدگاهی مدرن در داستان نویسی نوشته شده‌اند. مجموعه داستان ماه‌نشین نگاه تازه‌‌ای به مسائل و دردهایی کهنه دارد. داستانهای این مجموعه نمادی از حسرت و ضعف انسان است در مسیر پر پیچ و خم زندگی. داستانهایی که از دل جامعه بر می‌‌آیند و خواننده را همراه خود می‌‌کنند. نویسنده با آگاهی به ساختار قصه و جامعه سعی در تلنگرزدن به هر دو را دارد. چه آنجا که موئلفه‌‌های روایی را آگاهانه دستخوش تغییر قرار می‌‌دهد و چه‌‌آنجا که شخصیت‌‌های دوست‌‌داشتنی داستان را انسان‌‌های ضعیفی معرفی می‌‌کند و به دنبال این است که ثابت کند دنیا خاکستری است و هر فرد خوبی می‌‌تواند بد هم باشد و بالعکس. مجتبای نیک سرشت با بازی با نام خود هم نشان می‌‌دهد که کلمه، دغدغه‌‌ی اوست و در داستانهای این مجموعه امضای خود واقعی او در داستانها موجود است. چه آنجا که شخصیت‌‌ها نام خود او را دارند، چه آنجا که پیشه‌‌ی او را دارند و چه آنجا که سکوت می‌‌کنند. شاید با این تکنیک می‌‌خواهد بگوید که خود فرد محور اتفاقات است و دنبال مقصر گشتن، دور باطل است! در ادامه به معرفی کوتاه هر کدام از داستانهای مجموعه می‌‌پردازیم:

در داستان گفتگو محور ماه نشین نویسنده به سراغ باورهای خرافی جامعه‌‌ای در ظاهر مدرن می رود و نقابی را از چهره‌‌ی شخصیتهای داستان بر می دارد که انسانها پشت آن پنهان می‌‌شوند. تا جایی‌‌که یک درد و دل ساده در فضای مجازی را به بیانیه-های نجات زبان می‌‌کشاند و در این چالش یادآور می‌‌شود که انسانها آنچه که می‌‌گویند، نیستند.

در داستان چپ شاهد زندگی کارمندی هستیم که در پی معنویت از دست رفته در زندگی خود و اطرافیان می‌‌گردد و همچنان از باورهای خرافی جامعه‌‌ی در ظاهر مدرن سخن می‌‌گوید. کارمندی که به دنبال این است که به تمام خرافه پرستان ثابت کند، پایبندی به اخلاق و در چهارچوب قانون بودن می‌‌تواند تمام نیازهای جامعه را برطرف کند. نویسنده در این داستان با روایت چپ کردن یک کامیون حامل خربزه قصد دارد هشداری دهد به زندگی‌‌هایی که خود را به کوچه‌‌ی علی چپ می‌‌زنند و دایم دنبال مقصر برای خطای خود می باشند.

داستان دکل از جنگ برگشته نگاهی سورئال به زندگی مرزبانی است. قصه‌‌ی سربازی که در دکل پاسبانی می‌‌دهد و دچار توهم می‌‌گردد و می‌‌بیند که همسرش وارد دکل شده و برایش حلوای نذری آورده است. داستان پر از ارجاعات فرامتنی می‌‌باشد و نویسنده هم زمان در طول داستان به مسائلی همچون میهن، خانواده، زن، مسئولیت، ایمان و باز هم خرافات می‌‌پردازد. کلیدی‌‌ترین پرسش داستان درباره‌‌ی آینده‌‌ی دنیا و حکمرانی زنان است!

داستان رخت چرک از زبان زنی بیوه روایت می‌‌شود و بیانگر معضلات این قشر در زندگی روزمره است. قصه‌‌ی پرستار سالمندی است که به پیرمردی علاقه مند می‌‌شود و با او زندگی می‌‌کند اما در سانحه‌‌ای مشکوک پیرمرد می‌‌میرد و زن بر سر قبر پیرمرد از حسادت‌‌ها و احساساتی می‌‌گوید که نسبت به هرکسی دارد که هم نام پیرمرد است. پرسش اصلی داستان این است که چگونه می‌‌توان چرک وجود را زدود!

داستان به خاطر چی؟ یک روایت احساسی از لحظه‌‌ی وقوع زلزله است. زلزله‌‌ای که میان دعوای زن و شوهری به وقوع می-پیوندد. داستان می‌‌خواهد بگوید که در اوج مشکلات، وقوع یک فاجعه باعث می‌‌شود باورمان به هم بریزد و آن وقت با دیدن مشکل قبلی دلمان برایش غنج می‌‌رود. حکایت مردی است که به علت مشکل جسمانی فرزندش، تا پای طلاق همسر پرستارش می‌‌رود و وقتی زلزله می‌‌آید، دنیا زیر و رو می‌‌شود.

در داستان پرتاب سه امتیازی نویسنده باز هم به دنبال به چالش کشیدن خرافات می‌‌رود که دیدگاه مورد علاقه‌‌ی اوست. حکایت دختر و پسری که نامزده کرده‌‌اند و هربار خود را بصورت ناخوانده به یک عروسی دعوت می‌‌کنند. حکایت مردی که همیشه سربزنگاه جا زده است و حالا دختر برای تعیین تکلیف با او قرار می‌‌گذارد. مرد نمی‌‌خواهد زن کار کند، در حالی‌‌که خودش هم بیکار است. داستان، تلنگری به باورهای غلط جامعه‌‌ی مردسالار می‌‌زند و از نگاه ابزاری به هرچیزی چه‌‌بسا نام تالار پذیرایی متنفر است.

داستان خیابان یک طرفه یک داستان عاشقانه است. حکایت زنی است که پیش صاحبکار همسرش می‌‌رود و هر دو یکدیگر را به خاطر می‌‌آورند. زن به دنبال سواستفاده از خاطرات گذشته برای زندگی امروز خودش و مرد به دنبال فرار از شرایط بحرانی پیش‌‌رو است و هر دو به یک چیز فکر می‌‌کنند و آن را باید در داستان یافت.

در داستان شاید امشب برف ببارد هم با روایتی مدرن از عشق روبرو هستیم. قصه‌‌ی پسر حاجی که عاشق دختری از طبقه‌‌ی پایین‌‌تر از خود می‌‌شود. همان داستان عقده‌‌ی ادیپ و داخل یک جوی نرفتن آب پسر و پدر! این بار پای یک دختر در میان است و حادثه از حوله‌‌ی حمام هم به آدم نزدیک تر است!

داستان هیچ فضایی فاصله ندارد هم عاشقانه است با چاشنی قتل! با چاشنی جبران! جنایت و مکافات! مردی که در پی جبران خطاهای خود است. داستان مهر فراموش شده‌‌ی دنیای مدرن را به چالش می‌‌کشد و برای تلنگر زدن به انسان امروزی از خیر مادر پیر شخصیت اصلی هم میگذرد! قصه‌‌ی تاوان دادن است. قصه‌‌ی تکرار هر روزه‌‌ی تصمیماتی که نتیجه‌‌ی مطلوبی نداشته-اند.

در این مجموعه اقلیم هم وجود دارد و هم وجود ندارد. گاهی آنچنان دقیق مختصات جغرافیایی را می‌‌دهد که مخاطب تصور دیگری نکند و گاهی آنچنان لامکان است که مخاطب در زمان غرق می‌‌شود. شخصیت‌‌ها گلچین نمی‌‌شوند بلکه ناگهانی در موقعیت قرار می‌‌گیرند و رفتارشان شاید عجیب باشد اما دور از ذهن نیست. نویسنده به اصل غافلگیری اعتقاد چندانی ندارد و در بیشتر داستانها همان ابتدا تکلیف مخاطب را روشن می‌‌کند تا خواننده با تعلیق کاذب داستان را نخواند. اگرچه نویسنده با حوادث به مخاطب سیلی نمی‌‌زند، شخصیت‌‌ها با عکس‌‌العمل‌‌هایشان مخاطب را شگفت‌‌زده می‌‌کنند. این مجموعه بیشتر از آنکه خواننده را مسحور حوادث و اتفاقات کند، درگیر روان پیچیده‌‌ی انسان مدرن می‌‌کند. انسانی که با وجود فراوانی فن‌‌آوری همچنان تنهاست و هرچه تلاش می‌‌کند، تنهاتر می‌‌شود. خوبی داستانها این است که برای مخاطب نسخه‌‌ای تجویز نمی‌‌کند و تنها با بیان و نمایش درونیات شخصیت‌‌ها، به مخاطب اجازه‌‌ی غرق شدن یا نجات یافتن می‌‌دهد. در این مجموعه قهرمانی وجود ندارد. قهرمان مخاطب است!

خواندن مجموعه داستان ماه نشین یک تجربه‌‌ی جذاب است و با خواندن آن هنگام لبخندزدن، اشک می‌‌ریزید و در اوج مصیبت، لبخند امید شما را در بر می‌‌گیرد تا تجربه‌‌ی متضادی از کلمات به هم پیوسته‌‌ی مجتبای نیک سرشت نصیبتان شود. ماه نشینی خوش بگذرد!