مصالح غنی برای نوشتن داستان

هم دیار باباطاهر عریان هستم و نیم قرن همسایه دریا و جنگل شمال. بخت یاری کرد در نوجوانی ترک خانه و دیار کردم. دوران کارگری، نظامیگری و کارمندی را طی کردم. حروفچینی چاپخانه با آثار نویسندگان بزرگ و شگرد کارشان آشنایم کرد. مشتاقانه خواندم و پیوسته نوشتم. حال در پاییز عمر هنگام درو خرمن نوشته‌هایم فرارسیده و گذشته از آثار کوتاهی که اینجا و آنجا رنگ چاپ به خود دیده، انتشارات نیستان امکان چاپ و انتشار دو کتاب از من گمنام شهرستانی را فراهم آورده است. مجموعه داستان «خزان در خزان» و «هم بخت».

آنچه تاکنون نوشته ام شامل چند دوره از زندگیم می شود.
دوران کودکی دو داستان بلند «صفورا» و «بسابه» و چند نمایشنامه و یک جلد داستان کوتاه
دوران کارگری رمان «نان بیگانگان»
دوران نظامیگری رمان «صد نفر ناشتا» و چند داستان کوتاه دست نویس یا چاپ شده

دوران کارمندی رمان «فعل وارونه»، «سپتامبر سیاه اردن» و رمان دو جلدی «آشنایان دیار بیگانه» حاصل شش ماه اقامت در لبنان هنگام جنگ‌های داخلی، رمان «درختی در برهوت خیال» پنج نمایشنامه، سه فیلمنامه، دو جلد داستان کوتاه، سه سفرنامه و رمان اخیرا چاپ شده هم بخت، اولین حاصل قلمم داستان کوتاه «سید عالیقدر سنگستان» دهه چهل در مجله فردوسی چاپ شد و «دختر و سرباز» در مجله‌ای دیگر و بعد از انقلاب داستان‌های کوتاهی در نشریه بابلی‌های مقیم تهران و نویسندگان مازندرانی و دانشگاه بوعلی همدان. چون اعتقاد دارم آثار هر اهل قلمی باید آئینه تمام نمای جامعه او باشد، سعی کرده‌ام مقلد هنر و ادبیات وارداتی نباشم و آثار اهل قلم جهان را صرفا برای آموزش بیشتر فن و تیز شدن نوک قلمم خوانده‌ام نه برای تاثیرپذیری صرف و تقلید از مارکز یاکارو و همینگوی و غیره. رمان تازه چاپ همبخت بر صحت این ادعا گواه است. از آنجا که نویسنده داستان خبرنگار نیست که در چهارچوب حوادث واقعی روزمره کار کند، در همبخت آنچه از دو انسان واقعی که وجه اشتراک و اختلافی با هم دارند قلمی کرده، در واقع معجونی است از حقیقت و مجاز. زندگی متنوعی که در هر دوره از زندگی ام داشته ام.

مصالح غنی و کافی برای قصه پردازی را در دسترس ذهنم گذاشته بطوری که نیاز به مدد گرفتن از تخیل صرف و خلق آدم‌های غالبا تک بعدی که همذات پنداری با آنها برای خواننده میسر نیست، نداشته ام. اشخاص قصه‌های من از مارتا هاوانسیان در رمان آشنایان دیار بیگانه یا جانعلی باغبان در رمان درختی در برهوت خیال یا سرگرد گران گوش در داستان بلند صد نفر ناشتا و بطور کلی همه نقش آفرینان نوشته های من ابعاد جامع و کاملی دارند چون حیات واقعی داشته اند.

نویسنده با آنها زندگی کرده یا آشنائی کامل به احوال آنها داشته بنابراین اگر در نقد اولین کتاب به چاپ رسیده ام حضار اظهار همذات پنداری با آدمهای قصه کرده اند غریب نیست. در این برهه از عمر شهرت و آوازه جاذبه ای برایم ندارد. امکان در میان گذاشتن محصولات قلمی است که مخاطب می طلب. الیاهو فروشنده دوره گرد یهودی که به آژانس مهاجرتی یهود نه می گوید و برخلاف کسانش در شهر و کنار مشتریان مسلمانش میماند، سرگردی ایرانی که با گزارش یک گروهبان مست مستشاری آمریکا بازداشت می شود و زندانبان پادگان را سنگ صبور خود میکند بطور کلی در تمام ادوار قلم زدن نه تجملی و باصطلاح هنر برای هنر هدفم بوده و نه کم و کاستی کار را با دست بردن درلغت و اصطلاحات زبان با ادعای نوآوری پوشش داده ام. پیوسته مومن به این عقیده بوده ام که زبان میراث پدری من نیست که بدلخواه در آن دخل و تصرف کنم. چون داستان پرداز این مرز و بوم بودم هستم چنین ادعائی باید بروشنی تمام در همه آثارم مشهود باشد. رئالیسم جادویی مارکز یا ژورنالیسم همینگوی و سبکها و شگردهای اهل قلم دیگر را نفی نمی کنم اما مقلد و دنباله رو این و آن هم نیستم . اگر نوشته های من برای هر کتابخوانی قابل فهم و برداشت باشد خود را موفق خواهم دانست. آدمهای آثار من آدمهائی مانند من و شما هستند. برای آشنائی با آنها و ارزیابی کار من اوقاتی را بخواندن نوشته هایم اختصاص بدهید و در جهت هدایت و آگاهیم دستی به نوشتن یا تلفن ببرید. برای شما نوشته ام و به شما تقدیم میکنم.

 

منبع: الف