خود شکوفایی و بازیافت هویت

علم النفس دانشی است که از آن می‌توان به روان‌شناسی اسلامی و شرقی تعبیر کرد. متأسفانه در مسیر این دانش راهگشا که می‌توان از آن به عنوان یک رشته مستقل و یا گرایش و مکتبی نو با رویکرد به آموزه‌های دینی در رشته روان شناسی نام برد، تلاش چندانی توسط متخصصان و کارشناسان روان‌شناسی و علوم تربیتی صورت نپذیرفته است.

شکوفایی شخصیت و روش های آن اثر سیدمجتبی حسینی، تلاشی پسندیده در این جهت می‌باشد. او تلاش کرده است که با بهره‌گیری از قرآن کریم و بیش از ۳۰ مدخل و منبع برگرفته از متون دینی، ادبیات، حکمی و روان شناختی، به تئوریزه کردن یکی از مهم‌ترین پدیده‌های روان‌شناسی یعنی شخصیت بپردازد.

به زعم نویسنده، این اثر چکیده محتوای درسی ۱۸ ترم تدریس در دانشکده‌ها و مؤسسات آموزش عالی است که محتوا و مطالب آن، تا حد امکان، تلخیص و تسهیل شده و ضمن آن، از بکار بردن اصطلاحات خاص پرهیز شده است.

علاوه بر آن، حسینی تلاش کرده است تا از اکتفا به آنچه صدور بخشنامه و دستورواره اخلاقی و رفتاری عنوان کرده، بپرهیزد و تا حد امکان نگاه ریشه ای، طبقه‌بندی شده و شبه مدرن به مسایل داشته باشد. این امر باعث آن شده است که مخاطبان این اثر ارزشمند، بهتر بتوانند به تحلیل، ارزیابی درست و سنجیده از مسایل رفتاری و اخلاقی بپردازند.

نکته دیگر اینکه در این اثر کوشش شده است تا نوعی سبک کاربردی ارائه شود تا در تربیت مخاطبان تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد. علاوه بر آن، نویسنده تلاش کرده است تا ضمن پرهیز از فنی گویی صرف، اصطلاحات گوناگون را از قبیل: تعلیم (یاد دادن)، تربیت، تأدیب و سایر موارد، تعریف شده تر، صحیح تر و دارای مابه ازای رفتاری و الگوی عملی و اجرایی بهتری به کار بگیرد. علاوه بر آن، از تداخل استفاده واژه ها، مگر در مواردی که روی هر واژه، بار معنایی و محتوایی خاصی وجود داشته باشد، اجتناب شده است.

شکوفایی شخصیت و روش های آن، در ۵ بخش به بررسی مباحث مطرح شده در این حوزه از روان‌شناسی  و علوم تربیتی پرداخته است. در بخش اول با عنوان تربیت، ضمن تعریف آن، رابطه تربیت با بافت فکری و حوزه‌ها و بازه‌های تربیت مورد بحث و بررسی دقیق قرار گرفته است.

نویسنده معتقد است که منظور از تربیت، شکوفایی یا نمو و نمود استعدادهای درونی سوژه (فردی که به زعم نویسنده، قرار است تربیت شود) در جهت مدل و یا الگویی است که برای او در نظر گرفته شده است. در بین اندیشمندان و کارشناسان حوزه تربیت، این تعریف با اندکی تسامح نزدیک به سایر تعاریف می‌باشد.

ضمناً، مبحث بازه تربیتی، به پرسش اساسی سن آغازین تربیت پاسخ می‌دهد؛ به نحوی که نویسنده اثر درخصوص آن معتقد است که براساس نقطه نظرات حکما و ادبا، این سن در محدوده ۶ الی ۳۵ و ۴۰ سال می‌باشد.

نویسنده در بخش دوم کتاب که پیرامون روان‌شناسی و تربیت بوده، مباحثی شامل:روش های روان‌شناسی، استعدادهای درونی و نکات لازم روان شناختی در تربیت شخصیت را مطرح می‌سازد. آشنایی هرچند مختصر در خصوص روش تحقیق در روان‌شناسی و علوم‌تربیتی،می‌تواند به پرورش و تربیت مؤثرتر شخصیت فرد بینجامد.
علاوه بر آن، درخصوص استعدادهای درونی شامل: زیبایی‌شناسی، خیر و شر شناسی، حقیقت‌جویی، قداست گرایی و بسیاری دیگر از این نوع استعدادها، که بسیار متنوع هستند، توجه ویژه به تفاوت‌های فردی که نشان می دهد میزان هر استعدادی در افراد مختلف، متفاوت می باشد، باید به نحوی مورد توجه کارشناسان امر شخصیت قرار‌گیرد که آنان ضمن شناسایی سریع این استعدادها به شکوفایی و برجسته‌کردن مؤثرترین آنها همت گمارند. همچنین، شناخت گرایش های نوین روان‌شناسی چون روان شناسی رشد، یادگیری، شخصیت، جرم، پرورشی و آسیب شناسی روانی برای ایجاد تعادل در شخصیت لازم و ضروری می‌باشد.

در بخش سوم کتاب با عنوان نابسامانی‌ها و ناپسندی‌ها، نویسنده تلاش کرده است تا رفتارهای ناخوشایندی را که می تواند به شخصیت افراد لطمات جدی وارد کند، در ۸۸ مقوله طبقه‌بندی کرده و نکات مهمی پیرامون آن‌ها یادآوری نماید.

بخش چهارم کتاب نیز به روش‌های تربیت در ۱۱ محور پرداخته و تلاش کرده است تا با استفاده از روش‌های مشهود و نامشهود به منظور وقوف فرد به نقاط قوت و ضعف خود و همچنین، تحلیل وضعیت فعلی و بهره‌گیری از بهترین روش‌های یاد شده به منظور تربیت و شکوفایی شخصیت دست یابد.

بخش پنجم کتاب نیز به مدل تربیتی پرداخته و رابطه فرد را با خود، دیگران، محیط طبیعی و مادی و خداوند مورد بررسی قرار داده و در آخر نیز ساماندهی این ارتباطات را یادآوری کرده است. به زعم نویسنده، توان برقراری ارتباطات اصیل، با مبنا و هماهنگ هم ناشی از توان شخصیتی افراد بوده و هم به آن ها شخصیت قوی، نافذ، جاذب، پسندیده، اصیل، انسانی و اخلاقی می دهد و شاید بتوان ادعا کرد که برتری اخلاقی، رفتاری و شخصیتی افراد در همین امر نهفته است.

همچنین، باید هرکسی در ارتباطات خود تأمل نموده و به تصحیح، تثبیت و هماهنگ سازی ارتباطاتش با خدا، خود و دیگران بپردازد. ضمیر و درون خود را می توان برای مدت کوتاهی سرگرم کرد اما نه برای همیشه! بنابراین، پناه بردن به انواع پدیده ها، رفتارها و ابزارهایی که فرد را از خود دور بیخود و بی خیال نموده تا در پناه این تسکین تخدیری، اندکی را به فراغت و بلکه به غفلت بگذراند، چاره کار نیست.

آثار کسالت، مریضی و ناخشنودی در ضمیر انسانی و تعالی گرای، به زودی در درون و برون رخ می نماید. روزمرگی در گزینش مدها و الگوهای تربیتی، رفتاری و اجتماعی، ثمره ای جز بی هویتی، پوچی درون، تقلید کورکورانه، اطاعت بی دلیل و ناپسند از جریانات، برخوردهای لحظه ای عصبی عکس العملی، احساسی و کسالت های مجهول و مزمن درونی و بازیچه شدن پیدا و ناپیدا ندارد. چنانچه مخاطبان اثر می توانند این پیامدها را در افراد این چنینی، مشاهده و تحلیل کنند.

منبع: الف