جلسه نقد و بررسی کتاب زمزمه ‌های چرنوبیل

جلسه نقد و رونمایی از کتاب «زمزمه ‌های چرنوبیل» در مورخ ۲۸ فروردین در سالن ناصر خسرو دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد. دکتر کریمی مطهر رئیس شورای بررسی متون علوم انسانی و رییس انجمن ایرانی زبان و ادبیات روسی، دبیر این جلسه در ابتدا در خصوص چگونگی برگزاری این نشست‌ها توضیح داده و گفت:

این جلسه با همراهی گروه زبان‌شناسی و زبان‌های خارجی شورای بررسی متون با همکاری انجمن ایرانی زبان و ادبیات روسی و گروه زبان روسی دانشگاه شهید بهشتی برگزار شده است و برای نقد این کتاب در خدمت دکتر گلکار استاد دانشگاه تربیت مدرس و خانم زینب صادقی از دانشگاه الزهرا، مجتبی راشدی پژوهشگر ادبیات روس و مترجم کتاب دکتر شهرام همت‌زاده هستیم. اما پیش از ورود به بحث گفتن این نکته خالی از لطف نیست که شورای بررسی متون گروه زبان‌های خارجی نزدیک ۲۰ سال قدمت دارد و از فعالیت‌های اصلی آن رشد تفکر انتقادی در تولیدات علمی و دانشگاهی است و می‌خواهد فرهنگ نقد و بررسی کتابهای دانشگاهی از جمله کتابهای علوم انسانی را در جهت تقویت جایگاه علوم انسانی در کشور عملی کند. هر کتابی که در حوزه علوم انسانی در جامعه علمی منتشر می شد، توسط این گروه و با همکاری اساتید مختلف دانشگاه‌ها و انجمن‌های مربوط مورد نقد و بررسی قرار می‌گرفت. هدف بیشتر معرفی کتاب است اما نقد شورای پژوهش های علوم انسانی معمولا حاصل نقد را در یک مجله علمی پژوهشی به چاپ می‌رساند و در سایت پژوهشگاه نیز منتشر می‌شود. این جلسه هم در همین راستا است.

این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در ادامه افزود: در این نقدهای حضوری عموما منتقدان و مولف و مترجم کتاب حضور می‌یابند و نقطه نظرات خود را درباره کتاب بیان می‌کنند. بازهم غیر از نقدهای حضوری در سایت پژوهشگاه علوم انسانی قسمتی را راه‌اندازی کرده‌ایم به نام «نقدِ نقد» که وقتی یک اثر مورد نقد قرار می‌گیرد، شاید مولف یا ناشر علاقمند باشند که نقطه نظرات خود را نیز بیان کنند و این قسمت فرصتی است تا این نقطه نظرها در سایت یا مجله منعکس شود. و قصد ما از این کار آن است که زمینه را برای توسعه فرهنگ نقد، و ایجاد این فرهنگ فراهم سازیم. زیرا ارتقای علوم به ویژه علوم انسانی بدون نقد ممکن نیست. باید در نقد خلاها و مواردی که وجود دارد بیان شود تا در جهت ارتقای آن قدم‌هایی برداشته شود. و آگاهان در جریان نقد حضور فعال داشته باشند. به این امید که نقد مرجعیتی پیدا بکند و شورای بررسی متون تا این فرهنگ رصد کتاب و معرفی و نقد و بررسی آن اقدام کنند تا جایگاه واقعی علوم انسانی را مشخص کنیم.

دکتر کریمی مطهر در پایان اذعان کرد: امیدواریم این جایگاه نقد که در دنیا جا افتاده است در ایران نیز این اتفاق بیافتد و جایگاه واقعی خود را بیابد.

nchernobil1

اولین سخنران این جلسه دکتر آبتین گلکار بود و قبل از ورود به نقد، یاد استاد فرسادمنش (از اساتید پیش کسوت زبان روسی در ایران) را گرامی داشته و سپس گفت: با توجه به این که آلکسیویچ شهرتش را مدیون دریافت جایزه نوبل به واسطه زمزمه‌های چرنوبیل است، باید بگویم که وی تا پیش از این جایزه چندان شناخته شده نبود، حتی در آلمان که بسیاری از کتاب‌های ایشان به این زبان ترجمه شده است. بسیاری هم از کمیته نوبل انتقاد کردند که چرا این جایزه به کسی داده شده که از مشهوریت عام برخوردار نیست. اما باید بگویم که کمیته جایزه نوبل سیاست‌های خود را دارد. ولی به نظر می‌رسد سیاست نوبل بر این است که از ژانرهایی حمایت کند که کمتر از آن نوشته شده است. آلکسیویچ هم در واقع به سبک روزنامه‌نگاری می‌نویسد. نمونه دیگر باب دیلن بود که به خاطر ترانه هایش این جایزه را دریافت کرد نه شهرتش در ادبیات.

دکتر آبتین گلکار که به سبب ترجمه ی کتاب استالین جایزه ی کتاب سال را از آن خود کرد، افزود: ما با خواندن این کتاب متوجه خواهیم شد که آلکسیویچ نویسنده بزرگی است. این کتاب ادبیات مستند است و در شرایط فعلی می‌تواند به همه مردم دنیا کمک کند که وضع دنیا از آن چیزی که هست بهتر کنند. نمونه‌های غیرادبی نوبل به چرچیل هم به خاطر خاطراتش داده شده بود و خاطرات به معنی ادبیات هنری و تخیلی نیست. آلکسیویچ روزنامه نگار است، اما نوع خاصی از روزنامه‌نگار تحقیقی. در این نوع از روزنامه‌نگاری، روزنامه‌نگار ابتدای به ساکن آن را واقعه بیان نمی‌کنند بلکه مدتها تحقیق می‌کند و مستندا نگاه می کند و می نویسد و سپس اثری متقن ارائه می‌دهد. این سبک بیشتر شبیه تحقیق است و نه روزنامه نگاری.

کمیته نوبل وقتی این جایزه را به آلکسیویچ داد دلیل آن را اثری چندصدایی اثر دانست. این چند صدایی با چند صدایی که از باختین شنیده‌ایم متفاوت است. آلکسیویچ خودش از خود چیزی در کتابهایش نمی‌نویسد، بلکه بلندگوی مردم است. مصاحبه می‌کند و حرف‌های دیگران را امکان بازتاب و دیده شدن می‌دهد و به این معنی چندصدایی است که از مواضع مختلف به یک موضوع نگاه می‌کنند و صدایشان بازتاب می‌شود. وی مدت زمان زیادی صرف نوشتن کتابهایش می‌کند. در خصوص جنگ جهانی بعد از چند دهه می‌نویسد، همین طور درباره جنگ افغانستان و اهمیت آن برای این است که بعد از آن واقعه دیگر نویسنده احساسی برخورد نمی‌کند و عقلانی‌تر و منطقی‌تر به آن نگاه می‌کند. کتابهای این نویسنده زیاد نیست و کارنامه پرباری ندارد. از جمله آثارش می‌توان به جنگ چهره زنانه ندارد، پسرانی از جنس روی که خاطرات سربازان از جنگ افغانستان است نام برد. اما مهم‌ترین کتاب او «زمزمه‌های چرنوبیل» است که موضوعی به روز است.

مترجم قلب سگی، آشیانه ی اشراف و اتاق شماره ی ۶ افزود: می توان بزرگترین درس این کتاب را برای کسانی دانست که با انرژی هسته‌ای سروکار دارند. از جمله این درس‌ها می‌توان به گستردگی فاجعه از یک طرف و پنهان کاری روسیه اشاره کرد و هم چنین عدم کمک‌گیری روسیه از نهادهای جهانی. مساله دیگر دشمنی است که دیده نمی‌شود و مردم باور نمی‌کردند که اتفاق مهمی افتاده باشد. مساله بی‌اعتمادی به حکومت و این که مردم حاضر نمی‌شدند با حرف حکومت منزل‌شان را ترک کنند. چون نشانه ظاهری در کار نبود. مساله دیگر آماده نبودن برای چنین اتفاقی است. زیرا مسئولان بیشتر برای جنگ اتمی دوره دیده بودند تا چنین اتفاقی.

این پژوهشگر زبان و ادبیات روسی افزود: از پیامدهای این واقعه می‌توان به نقص‌های جسمانی مردم اشاره کرد و معلولان. و این که اتم صلح آمیز تا چه حد می‌تواند خطرناک باشد. اما نکته اخلاقی که در این کتاب است مسئولیت تک تک ما در قبال این چنین فاجعه‌ای است. طرد شدن مردم آسیب‌دیده توسط اطرافیان نزدیک. اگرچه فداکاری این مردم هم در این کتاب قابل مشاهده است.

نکاتی که دکتر گلکار در مورد ترجمه ی کتاب بدان اشاره داشتند: مترجم محترم به جهت سابقه ی ترجمه در زیرشاخه های فنی خوب از پسِ کار برآمده و همین مساله ترجمه را روان و خوش خوان کرده است. مترجم با شناختی که از فضاهای فنی و نیروگاهی دارد کمک کرده تا تصویر درستی از حادثه بدهد. نکته دوم زیرنویس های خوب کتاب است که هرجا احساس کرده برای مخاطب ممکن است نامفهوم باشد پانویسی زده شده تا خواننده درک بهتری از آن داشته باشد.

استادیار دانشگاه تربیت مدرس سپس به مسایل ویرایشی کتاب پرداخت و گفت: غلط‌های تایپی این کتاب آنقدر اندک است که قابل اغماض است. اما تنها نکته‌ای که می‌توان درباره آن سخن گفت ضبط اسامی خاص است که به ضبط مشهور و یا اشهر توجه دارند. و بیشتر تفاوت در «اُ» و «آ» است به‌ ویژه صدای کوتاهی که میان «اُ» و «آ». مثل شوآ شنیده می‌شود که باعث تفاوت نوشتار مترجمان مختلف است و لازم است همایشی برای یکسان‌سازی کلمات برگزار شود.

در ادامه این جلسه سرکار خانم زینب صادقی عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا صحبت‌های خود را در چهار بخش در خصوص «زمزمه‌های» چرنوبیل ارائه داد و گفت: من در چهار بخش از این کتاب صحبت خواهم کرد:

  1. درباره منطقه چرنوبیل و حادثه آن
  2. درباره سویتلانا آلکسیویچ نویسنده کتاب
  3. درباره کتاب چرنوبیل
  4. درباره ترجمه

nchernobil2

وی در خصوص منطقه جغرافیایی و زمان اتفاق این حادثه صحبت کرد و افزود که پنهان کاری حکومت روسیه باعث نشد که این حادثه دیده نشود چرا که علاوه بر انسانها و کشورهای اطراف حتی طبیعت آنجا آلوده شد و بیماری به آنها منتقل شد. علاوه بر این که این حادثه مخفی شد، اما بعد از چندین سال این فاجعه فاش شد.

استاد ادبیات و زبان روسی دانشگاه الزهرا در خصوص نویسنده کتاب گفت: این نویسنده چندان سرشناس نبود و دریافت جایزه نوبل باعث شهرت او شد اما گویی در خصوص دادن نوبل به چنین نویسنده‌ای با یک سیاسی‌کاری روبه‌رو هستیم. اولین کتاب او «من از روستا رفتم» است که در مورد یک روستا و مردم بلاروس است که به شهر مهاجرت کرده‌اند و به دلیل دید ضد کمونیستی چاپ نشد. «زمزمه‌های چرنوبیل» هم در واقع ثبت تاریخ شفاهی است. خود نویسنده نیز می‌گوید: «رمان من رمان صداها است.» همه چیزهایی که نوشته از واقعیت سرچشمه می‌گیرد. خود آلکسیویچ نیز با رفتن در این منطقه دچار بیماری شده است.

این پژوهشگر زبان روسی افزود: کتاب زمزمه های چرنوبیل در سال ۱۹۹۷ به زبان روسی و هم ‌زمان به زبان آلمانی چاپ شد. اگر بخش ابتدایی و پایانی کتاب را در نظر نگیریم کتاب شامل ۴۹ مونولوگ است. اولین منولوگ این کتاب و آخرینش عشق یک زن به همسرش است که در حادثه چرنوبیل آسیب دیده است. به نظر می‌رسد چیدمان این مونولوگ‌ها بی‌هدف نبوده و تمهید نویسنده بوده زیرا بقیه مونولوگ‌ها در خصوص مرگ هستند.

و شاهد مثال این سخن را جمله‌ای از کتاب با این مضمون دانست: «چه بگویم درباره مرگ یا عشق، شاید هردو یکی باشند.»

خانم صادقی به مصاحبه‌های آلکسیویچ اشاره کرد و گفت: مصاحبه وی با شاهدان این حادثه ۱۱ سال طول کشیده و با ۵۰۰ نفر مصاحبه کرده و سعی کرده یک حادثه‌ای که شوروی سابق قصد پاک کردن آن را داشته را به ثبت برساند.

بعد از جنگ جهانی دوم جهان دو قطبی شد و با توجه به تجهیز هر دو قطب به انرژی هسته‌ای با تبلیغات منفی سعی بر آن شد تا طرف مقابل را تضعیف کنند و قدرت خود را به نمایش بگذارند. بلوک غرب قصد درهم شکستن غول شوروی را داشته‌ و این حادثه این فرآیند را تثبیت کرد. باید از این حادثه‌ درس گرفت و گویا ما نیز باید در کشورمان مراقب چنین حوادثی باشیم.

این منتقد در خصوص ترجمه نیز توضیح داد: باید بگویم که ترجمه دکتر همت‌زاده ترجمه‌ای است که مستقیم ار زبان روس برگردان شده است. البته ترجمه‌های دیگری هم از این کتاب در کشور شده که از انگلیسی بودند و حاوی اشتباهات و حذفیاتی است. ترجمه این کتاب سلیس، روان و خواناست. پاورقی‌ها نیز مستلزم صرف وقت و تحقیق بوده‌اند. عنوان اصلی کتاب شاید «دعاهای چرنوبیل» باشد و شاید به دلیل احساس مترجم است که این معنا را برگزیده‌. طرح جلد هم شکیل است و مرتبط با یکی از داستان‌های کتاب است.

در ادامه این جلسه نقد، مجتبی راشدی پژوهشگر مطالعات روسیه در خصوص کتاب گفت:

این صحیح نیست که بگوییم این فاجعه بزرگترین فاجعه غیرنظامی دنیاست. باید قید “فاجعه ی غیر نظامی” را تصحیح کرد. فجایع را می‌توان به یک اعتبار به بلایای طبیعی و غیرطبیعی تقسیم کرد. ما در بلایای طبیعی مجبوریم و مختار نیستیم، اما در بلاهای غیرطبیعی انسان دارای اختیار است و خود مسبب آن بلا است. مصداق بارز حوادث غیرطبیعی “جنگ” است. در جای‌جای کتاب می‌خوانیم که به کرات می‌گویند: «ما شاهد یک جنگ واقعی هستیم» و یا «شهر پوشش نظامی به خود گرفته است.» کسانی که پیش از این حصر لنینگراد را درک کرده بودند همواره از خاطرات لنینگراد صحبت می‌کنند و توضیح می دهند چرا که حس قهرمانانه ای داشتند، اما حاضر نیستند حتی وقایع چرنوبیل را به یاد بیاورند و از وقایع چرنوبیل صحبت کنند. پس این یک فاجعه ی نظامی است. و صاحبان قدرت با یک ایدئولوژی، این فاجعه را بر مردم تحمیل کردند.

nchernobil3

راشدی افزود: در طول تاریخ فجایع همیشه با مقوله‌ای به نام مرگ همراه بودند، چنانکه واقعه چرنوبیل هم این استلزام را داشت، اما باید از این فاجعه یک تعریفی بشود. حادثه‌ای اتفاق می‌افتد اما چیزی که باعث می‌شود حادثه به فاجعه تبدیل شود، اشخاصی بودند که در آن حادثه حاضر بودند. در واقع اگر در یک حادثه‌ای انسان های بزرگ و جریان ساز حاضر باشند و با یک ایدئولوژی آن را رقم بزنند آن حادثه تبدیل به فاجعه می‌شود. در چرنوبیل هم همین اتفاق می‌افتد. برای مثال یک زن روزنامه نگار از این حادثه می‌نویسد و برای دفتر روزنامه می‌برد تا چاپ شود، اما سردبیر به خاطر ایدئولوژی که دارد او را طرد می‌کند و می‌گوید: اتفاقی نیفتاده، چرا می‌خواهی مردم را بترسانی؟ ما عدالت را برای مردم به ارمغان می آوریم. در جای دیگری از این کتاب می خوانیم: روی دیوارها و درهای خانه های متروک نوشته شده: ما پیروزیم. کمونیست حرفی است برای تمام جهان و…

راشدی یکی از عوامل مهم تبدیل حادثه با فاجعه را سکوت مردم دانست و اشاره کرد: آنچه باعث می‌شود یک حادثه به فاجعه تبدیل شود، سکوت مردم است. و این بزرگ ترین جنایتی است که در یک حادثه ی غم بار اتفاق می افتد. سکوت نوعی مقابله ی ناصحیح مردم با فجایع است. مانند چرنوبیل. اگر این حادثه در جای دیگری اتفاق می‌افتاد، مثل فرانسه شاید مساله فرق می‌کرد. در یک روز سه بار نیروگاه اتمی چرنوبیل منفجر شد و حجم رادیواکتیوی که آزاد کرد به تمام شوروی، اروپای غربی، بخشی از آسیا و کانادا رفت، اما مردم به واسطه یک سری از افکار خودشان را گول می‌زدند و سکوت خود را موثر می‌دیدند چرا که فکر می‌کردند نتیجه سکوت‌شان این خواهد بود که فردا در مغازه به جای یک نوع کالباس سه نوع از آن را داشته باشند.

این پژوهشگر فرهنگ و ادبیات روسیه در ادامه گفت: دقیقا این حادثه مقدمه انفجار توده مردم بود و مصداق بارز تقابل بین ایدئولوژی و انسان‌گرایی. فصل اول و آخر کتاب مساله عشق را مطرح می‌کند این عشق به معنای واقعی، انسان‌گرایی است. انسان‌گرایی بود که زنی باردار را در کنار همسر آلوده به مواد رادیو اکتیو  نگه می‌دارد تا هم او آلوده شود و هم جنین در شکمش.

nchernobil4

متاسفانه همیشه در طول تاریخ ایدئولوژی با استبداد همراه بوده است. و این تقابل و ضدیت همیشه وجود داشته است. آلکسیویچ اینها را به خوبی نشان می‌‌دهد. راشدی افزود: یک خدمتی که دوران مدرن می‌توانسته به مردم بکند این بوده که مردم خوب زندگی بکنند. چرا من باید به خاطر جنگ یا گرسنگی از دنیا بروم. این تکنولوژی و مدرنیته نه تنها کمکی نکرد، نه تنها مانع بروز این حادثه نشد، بلکه باعث آن شد. در واقع این تکنولوژی خودِ آن فاجعه بود. فاجعه ای که غم و ترس و تردید را با خود همراه کرده است.

این که اشاره کردند چرا باید این خانم جایزه نوبل را ببرد، باید بگویم که برخی معتقد اند از دوره ی اورهان پاموک به بعد خوش شانس ها نوبل ادبیات را می گیرند اما ما چه رسالتی در ادبیات داریم؟ برای که می نویسیم؟ بریا خودمان یا برای مخاطب؟ خانم آلکسیوویچ وقتی می‌خواهد از عشق صحبت کند، عشق را دیالوگ نمی‌کند و کسانی که غم، رنج و یا عشق را تجربه کرده اند آن را مونولوگ نمی‌کنند بلکه به تصویر می‌کشند. در داستان باید یک مقوله را بتوان توصیف کرد با رفتار و نه با گفتار. در زمزمه‌های چرنوبیل به جای این که عشق را منبر برود یا بگوید به واسطه ی رفتارها آن را توصیف می‌کند.

در ادامه این جلسه زهره عارفی منتقد ادبی حوزه داستان در نقد این کتاب گفت: درست است که زمزمه‌های چرنوبیل قسمتی از تاریخ جهان است که مختص به روسیه هم نیست، اما در جایی اتفاق افتاده به نام ادبیات به عبارت دیگر ادبیات مستند و به نظر می‌رسد ما کمی از این مساله غفلت کرده‌ایم. زبانشناسان از اوایل قرن بیستم به این نتیجه رسیدند که ما در زبان و با زبان می‌اندیشیم و یکی از جاهایی که زبان می‌تواند ایدئولوژی خود را بروز دهد، ادبیات و به خصوص ادبیات روایی است. پیش از این که بخواهیم به زمزمه‌های چرنوبیل به عنوان یک حادثه تاریخی نگاه کنیم، و به درس‌ها و پیامدهای آن توجه کنیم باید به بعد ادبی آن بنگریم. چنانکه ما از همان روی جلد کتاب به نوعی مرگ‌آگاهی می‌رسیم. این نویسنده کسی است که من به عنوان یک نویسنده مرگ‌اندیش کارهای او را می‌بینم. چرا که در بیشتر آثار او دغدغه‌اش مرگ است. جلد کتاب و محتوا و حتی عشقی که از آن سخن می‌گوید، عشقی به زندگی و در مقابل مرگ است. در کنار هم و با تلفیقی از مرگ و زندگی در کتاب پیش می‌رویم و می‌توانیم با روش تحلیل انتقادی گفتمان این ایدئولوژی را از میان آثار ایشان به دست بیاوریم. جلد کتاب دری است که حامل مرگ است. دری که نمی‌دانیم به کجا باز می‌شود. عین دریچه مرگ که نمی‌دانیم به کجا می‌رسد.

نویسنده رمان فرمان یازدهم ادامه داد که: شاید زیباترین روایت این کتاب آن است که مردمی را نشان می‌دهد که از یک جنگ خودخواسته که به مرگ منجر می‌شود می‌گریزند و به جایی پناه می‌برند مثل چرنوبیل که مرگ در آنجا نیز انها را تهدید می‌کند، اما این نوع مرگ را که طبیعت برایشان رقم زده را به مرگی که جنگ برایشان به ارمغان می‌آورد ترجیح می‌دهند. گریز از مرگی که انسان به راه انداخته و زندگی کردن در آغوش مرگی که طبیعت به وجود آورده است. با مرگ مخالفتی نداریم با نوع مرگ مخالفت داریم و الا مرگ کسی با مرگ نمی‌جنگد و تنها حقیقت موجود در  جهان مرگ است. زیباترین حرف نویسنده این است ما مرگ طبیعی را می‌پذیریم نه مرگی که به صورت جنگ با ما به مقابله می‌آیند.

در ادامه دکتر شیخی قسمتی از کتاب را برای حاضران قرائت کردند و سپس دکتر شهرام همت‌زاده از چگونگی انتخاب کتاب صحبت کرد و این که چهارماه ترجمه آن طول کشید. و ابراز کردند که اصل کتاب بسیار زیبا است و ممکن نیست به زبان اصلی کسی آن را بخواند و تحت تاثیر قرار نگیرد. مثلی است که می‌گوید: “مترجم خائن است” پس اگر کسی خواند و تحت تاثیر قرار نگرفت تقصیر از منِ مترجم است. اگر می‌توانید کتاب را به زبان روسی بخوانید.

دکتر شهرام همت زاده عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی و مدیر گروه ربان روسی این دانشگاه درباره ی عنوان کتاب گفت: معنی صدای چرنوبیل درست نیست. دعای چرنوبیل هم جنبه تقدس به این نام می‌داد و نمی‌خواستم این اتفاق بیافتد. اولین خیانت از همان نام کتاب شروع شد.

nchernobil5

در ترجمه ی زمزمه های چرنوبیل از کتاب ترجمه شده ی دکتر گلکار به نام استالین بسیار استفاده کردم. خاطرات گرباچف و استالین را از انتشارات اطلاعات گرفتم و استفاده کردم و بازخوردهای خوب آن را گرفتم و مرتب پیگیر بوده‌ام تا تاثیر کتاب را با ترجمه خودم بر مخاطب بدانم. این کتاب ویرایش نشد، اما بازنویسی شد. چرا که نمی‌خواستم در لحن شخصیت‌ها دست ببرم. می‌خواستم عین سخنان افراد را منتقل کنم، این صحبت‌های شفاهی است و نباید تغییر کند جایی دزد است و باید صدای خودش شنیده شود. بعضی ها در این حادثه دچار فراموشی شدند من باید این فراموشی را به مخاطب منتقل می‌کردم. در کل سعی کردم چیزی حذف نشود. در نهایت تنها یک خط خودم حذف کردم و سه خط هم ارشاد. با اساتید مشورت می‌کردم. ترجمه های دیگر این کتاب را دیدم و وقتی ترجمه ام را با ترجمه‌های دیگر مقایسه می‌کنم می‌بینم مترجمین محترم هرجا از کتاب را نفهمیدند جا انداختند.

این استاد زبان روسی در پایان از ترجمه جدید یکی دیگر از آثار آلکسیویچ خبر داد که به زودی راهی بازار نشر خواهد شد. در ادامه این نشست به سوالات برخی از دانشجویان پاسخ داده شد و در پایان از این کتاب رونمایی به عمل آمد و با جشن امضای کتاب توسط مترجم به پایان یافت.