پهلوانان نمی میرند

در این روزگار مرام پهلوانی کمرنگ شده، صفت پهلوانی نیز چنان از سکه افتاده که آن را به آسانی خرج هر تازه از راه رسیده‌ای می‌کنند. در میدان کشتی که زمانی به داشتن غلامرضا تختی فخر می‌فروخت، این سالها شمار پهلوانانی که آمده و رفته اند چنان فراوان بوده که به تنهایی، می‌توان سیاهه بلند بالایی از پهلوان خوانده‌های امروز نوشت. غافل از اینکه هر مدال آوری پهلوان نیست که اگر چنین بود تختی که صفت پهلوانی را در روزهای اوجش گرفت در آن سالهای آخر که زمین خورده بود، پهلوان باقی نمی‌ماند. تختی مرام پهلوانی‌اش را از بیرون تشک به درون آن آورد؛ پس چه باک، روی تشک زمین هم می خورد اما باز دستِ بالا را داشت.

در این روزگار که مفهوم پهلوانی رنگ باخته و دگرگون شده، خوانش احوال و اعمال  پهلوانان واقعی این دیار، بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر می رسد و به همین دلیل انتشار مجموعه «رخصت مرشد» اثر خسرو آقایاری را که به همت نشر نیستان به بازار آمده باید به فال نیک گرفت. به خصوص آن که این مجموعه در قالب آثاری با روایتی داستانی به علاقمندان عرضه شده است. این ویژگی باعث شده خواننده با متونی روبه‌رو شود که علاوه بر مستند بودن به پژوهش‌های دامنه‌دار نویسنده، به آسانی با آنها ارتباط برقرار می‌کنند.

در هر گوشه از این خاک پهناور پهلوانانی یافت می شوند که نزد مردم هم الگو بوده اند و هم مورد اعتماد و حتی آشکار و پنهان به آنها یاری رسانده‌اند. این پهلوانان، اغلب از سطوح پایین جامعه برخاسته و به توده‌های عامی مردم تعلق داشته اند؛ پس عجیب نیست که حکایت این پهلوانی‌ها نیز به میان همین مردم رفته، مکرر نقل شده و دست آخر بخشی از تاریخ شفاهی سرزمین ما را تشکیل داده است. بنابراین سالها نقل قهوه خانه‌ها و زورخانه‌ها بوده و یا در میان مردم سینه به سینه نقل شده و به امروز رسیده است. اما در این میان کم نبوده اند مواردی که یا شرح ماجرا عمومیت نیافته و یا از چشم عامه مردم پنهان مانده اند.

نکته مورد اشاره نیز بر اهمیت پژوهش خسرو آقایاری و ارائه آن در قالب این مجموعه می افزاید. یکی از مهمترین جنبه‌های مجموعه ۹ جلدی «رخصت مرشد» جمع آوری و زنده نگه‌داشتن همین حکایت‌هاست، چه آنها که پهلوانانی مشهور بوده‌اند و چه آنها که نامشان کمتر به گوش مردم رسیده است.

در هر شهر یا منطقه‌ای در سالهای دور و نزدیک پهلوانانی در میان مردم بالیده‌اند که برخی شهرتشان فراگیر شده و برخی در همان شهر و منطقه باقی مانده‌ است. چون زندگی این پهلوانان به عنوان الگوهای مرام و مردانگی با زندگی مردم همان خطه پیوند خورده، نویسنده با رویکردی پسندیده هر جلد از این کتاب را به شهری اختصاص داده است. این حکایتها براساس منابع حقیقی و وقایعی که سینه به سینه نقل شده‌اند، به ساحت داستان آمده‌اند و در قالب روایت‌هایی واقع‌گرایانه که به زبانی ساده و روان نوشته شده‌اند. سادگی زبان کتاب نه تنها به دلیل ارتباط بهتر و بیشتر مخاطبان که مهم‌تر از آنها به دلیل خاستگاه اجتماعی شخصیت‌های اصلی این داستان‌ها انتخاب شده است. بنابراین انتخاب زبانی که بین نثر معیار کتابت امروز و زبان نقالی و حکایت قرار گرفته و به فراخور محتوای کتاب از آنها وام گرفته یکی دیگر از ویژگی‌های درخور اعتنای این مجموعه محسوب می‌شود.

بنابراین می‌توان گفت یکی از جذابیت‌های این مجموعه همین زبان روایی حکایتهاست که خسرو آقایاری با استفاده از سنت‌های قصه‌گویی ایرانی و کلمات و اصطلاحاتی که برای خواننده نسل حاضر غریبه نباشد، آن را پرورانده و در کتاب استفاده کرده است.

در مجموعه «رخصت مرشد»، به پهلوانان شهرهای مختلف ایران، از قم و تهران گرفته تا شیراز و … پرداخته شده و اگر چه کتاب‌های این مجموعه از نظر محتوا از زمینه‌ای مشابه، حال و هوایی همانند برخوردار است و از منظر فرم نیز حاصل رویکردی همسان در ارائه روایت‌های پهلوانی بوده‌اند، اما به دلیل جغرافیای داستانی متفاوت این کتابها، هر جلد از شخصیت‌هایی متفاوت و داستانی مستقل برخوردار است. نخستین جلد این مجموعه به شهر اردبیل اختصاص یافته و هفت حکایت از هفت پهلوان این خطه را روایت کرده است. قصه‌‌های این کتاب شرحی از پهلوانی‌های مردانی است که به دلیل خصوصیات اخلاقی و مرام و مردانگی‌شان از دیگران ممتاز بوده‌اند. بایرامعلی ذبیحی، عبدالحسین روح نواز، محمد حسین بهبودی (کور پهلوان)، ملا ابراهیم ناقلی، جواد خان حاجی خواجه لو، فرضعلی دولتی و پهلوان طرلان مرادی آدمهایی واقعی هستند که شخصیت اصلی این داستانها را تشکیل می‌دهند.

خسرو آقایاری در جلد نخست کتاب تلاشی قابل اعتنا برای دستیابی به منابع شفاهی از خود نشان داده و مصالح مورد نیاز برای نگارش این هفت داستان از مصاحبه با بازماندگان و نزدیکان این پهلوانان و همچنین کسانی که قدم در جای پای این هفت تن گذاشته و حالا به سن پیری رسیده‌اند، برگرفته است.

تمرکز روی روش و منش پهلوانی باعث غفلت نویسنده از جنبه های دیگر نشده، این هفت روایت اگر چه شرح زندگی پهلوانان شهر اردبیل است  اما در عین حال گوشه‌هایی از زندگی، آداب و رسوم و باورهای مردم این شهر را نیز بازگو می کند و از ارزش‌هایی بوم شناسانه نیز برخوردار است. آقایاری برای جذابیت بخشیدن به این داستانها در هریک روی یکی از مبارزات این اشخاص متمرکز شده و کوشیده روایت‌هایی پرکشش را تدارک ببیند. با توجه به این نکته، داستانها کتاب هم از جنبه‌های دراماتیک برخوردار شده اند و خواننده را تا انتها به دنبال خود می کشند و هم در این رهگذر شاخص‌های هریک از این پهلوانان را در زندگی فردی و اجتماعی‌شان پیش روی خوانندگان می گذارند.

بنابراین در کتاب می‌توان اشاره‌هایی به تاریخ معاصر ایران از جمله حمله اشغالگران روسی به مرزهای شرق و شمالی، بی‌لیاقتی‌های حاکمان قاجار و… را نیز مشاهده کرد و دریافت که پهلوانی از منظر این مردان نه زور بازو و نه کوبیدن پشت حریف بر زمین که فروتنی در برابر خلق خدا و عشق ورزیدن به کردار، رفتار و پندار علی (ع) است.

«ای پهلوان، اگر می‌خواهی نامت به پهلوانی بماند، پهلوانی را در مغلوب کردن و زمین زدن حریفان مپندار، چرا که پهلوانی به میدان کشتی و خم کردن کمر حریفان نیست.»

منبع: الف