دغدغه‌های اخلاقی اما بی‌زمان و بی‌‌مکان یک نوقلم

گروه فرهنگی «نسیم آنلاین»- “خاکستری یک کابوس” مجموعه از ۱۰ داستانی کوتاه فاطمه سلیمانی ازندریانی است که غالبا به مسائل و معضلات مختلف اجتماعی می پردازد.

این کتاب اولین اثر منتشر شده از سلیمانی است که پیش از رمان دینی او یعنی «به سپیدی یک رویا» توسط انتشارات نیستان به چاپ رسید. در نگاهی کلی می توان «خاکستری یک کابوس» را به عنوان اولین اثر یک نویسنده جوان، کتابی خوب ارزیابی کرد که در بعضی داستان ها موفق می شود مخاطب را به خود جذب کند.

داستان های سلیمانی بیشتر دغدغه های شخصی خود او هستند، در داستان «ای روشنی صبح» از اعتیاد و پیامدهای آن بر نسل ها می گوید و در داستان تلخی مداوم یک حضور از مشکلات بین زوجین و سردی روابط عاطفی همسران. در واقع او به دنبال آن است که به بهانه داستان گویی به مخاطب خود اندرز هم بدهد و او را با عواقب باورها و آسیب های مختلف اجتماعی آشنا کند.

هر چند رشته تحصیلی این نویسنده جوان، جغرافیا بوده و ارتباطی با مسائل اجتماعی ندارد اما او موفق شده در غالب داستان هایش به خوبی شرایط جامعه و مشکلات آن را ترسیم کند هر چند راه حلی برای این مشکل ندارد اما لااقل در بیان دردها و آسیب ها تا حد زیادی موفق عمل کرده است.

به جز یکی دو مورد، غالب داستان ها از پیچیدگی خاصی برخوردار نیستند، ماجرا کاملا قابل فهم است. در داستان «ای روشنی صبح»، سلیمانی داستان دخترکی فاحشه را از زبان خودش روایت می کند که مردی متمول بدون چشم داشت به او کمک می کند و در انتها متوجه می شویم آن مرد به دلیل شخصی این کار را انجام می دهد. داستان کاملا سرراست اما کلیشه ای است.

«تلخی مداوم یک حضور»، روایتگر طلاق عاطفی است. مردی به دلیل بیماری آخرین روزهای زندگی اش را سپری می کند اما همسرش علیرغم حضور در منزل و کنار او هیچ علاقه ای به وی ندارد و منتظر است تا مرگ شوهری که به او خیانت کرده و با زنان متعدد رابطه داشته را ببیند. سلیمانی مخاطب را در برابر این سوال قرار می دهد که آیا ممکن نبود زن، در روزهای آخر حیات شوهرش بر گذشته چشم ببندد؟ در این داستان نیز، سلیمانی شخصیت زن را به عنوان راوی انتخاب کرده است.

نویسنده در «تبعید به تنهایی» از زبان مردی که سال ها به دلیل قتل برادرش در زندان و مطرود توسط خانواده است ماجرای زندگی اش را روایت می کند. یک روز خواهر مرد زندانی پس از ۱۰ سال به ملاقات او می آید و می گوید که برای نجات زندگی برادر کوچکترش باید یک کلیه خود را اهدا کند. این اثر در بین سایر داستان های این مجموعه شاید از نظر مخاطب کمترین نمره را بگیرد. نه تنها جذابیت خاصی در داستان نیست بلکه به شدت سیاه و تلخ است. مرد به این دلیل برادرش را کشته که نسبت به همسرش طمع داشته و می خواسته به او تعرض کند؛ امری تکان دهنده که شاید به ندرت در فرهنگ جامعه ایرانی دیده شود. عادی سازی چنین جرم و گناهی شاید یکی از نقدهای جدی باشد که بتوان جدای از بحث های فرمی به داستان «تبعید به تنهایی» وارد دانست. هر چند که سلیمانی در داستان های خود نمی خواهد بر گناهان صحه بگذارد و به نقد آنها نشسته اما نفس بازگویی برخی گناهان در جامعه ای که هنوز به شکل عمومی و فراگیر مبتلای به آن نشده نوعی تبلیغ و اشاعه است.

«خاکستری یک کابوس» نسبت به داستان های دیگر از فرم متفاوت تری برخوردار است؛ رفت و برگشت ها و تغییر زاویه دید این داستان را برای مخاطب جذاب می کند. سلیمانی در این اثر نیز به مساله اعتیاد و گسست بین انسان ها پرداخته است.

«برای داشتن تو» را می توان زنانه ترین داستان در این مجموعه دانست. داستان زنی که با سنگ اندازی ها مانع از ازدواج پسرش می شود تا جایی که او به سن و سال بالایی می رسد اما همچنان مجرد است و در هوای زندگی با یک همسر. سلیمانی بسیار باورپذیر، ایرادات و سنگ اندازی های این مادر را تصویر می کند؛ مادری که برای هر بار ممانعت از ازدواج پسرش دلایلی به ظاهر قانع کننده می تراشد هر چند این دلایل در شمای کلی با یک دیگر متضادند! خواندن این داستان برای کسانی که به نوعی گرفتار چنین مساله ای هستند بسیار گره گشا خواهد بود.

بروکراسی زجرآور اما در عین حال مضحک حاکم بر دستگاه های مختلف اداری و اجرایی کشور، دستمایه «گره کور یک دیدار» است. ماجرای دختری که برای گرفتن تسویه حساب از دانشگاه عجله دارد اما در پیچ و خم های می افتد. داستان، حرف خاصی نمی زند، نوعی هجو این بروکراسی بی پایان است.

«عقربه های بی قرار» شاید تنها داستان مجموعه «خاکستری یک کابوس» باشد که از تلخی و سیاهی خاصی حرف نمی زند و نویسنده در آن نمی خواهد چیزی را نقد کند. یک عشق غیرمنتظره که با قرارهای غیرعادی همراه است داستان نسبتا شیرین و جالبی را خلق کرده است. سلیمانی در پایان داستان گره گشایی می کند و مخاطب هم غافلگیر می شود و همین غافلگیری رمز موفقیت «عقربه های بی قرار» است.

سلیمانی در داستان دیگر این مجموعه یعنی «تا سپیده» تلاش کرده به کاهش روحیه کمک به هم نوع و دغدغه مندی نسبت به سرنوشت سایرین که در سال های نه چندان دور جزو روحیات و خصلت های بارز ایرانی بود نقد کند. روحیه ای که هر چند در برخی موارد تنه به تنه خصلت مذموم فضولی می زند اما در کل بسیار گره گشا و ستوده است. دختری که تازه نامزد کرده است شب در خانه اش می شنود از خانه همسایه صدای جیغ زنی که طلب کمک می کند می آید اما وقتی به پدر و برادرش می گوید تا بروند و ببینند مساله چیست آنها می گویند «به ما چه؟» و از کنار ماجرا بی تفاوت عبور می کنند.

سیر داستان و دغدغه های فکری دختر به گونه ای است که مخاطب در انتظار اتفاقی مرتبط با دغدغه های دختر قرار می گیرد اما در نهایت شوکه شده و با این واقعیت تلخ رو برو می شود که نه تنها خانواده این دختر، بلکه تمام همسایه ها با گفتن «به ما چه» نوعی بیخیالی در برابر فریاد کمک خواهی انسانی دیگر پیشه گرفته اند. سلیمانی کوشیده در داستان خود نشان دهد که گسترش حس بی تفاوتی که در نقاب «عدم دخالت در زندگی دیگران» قرار دارد ممکن است چه فجایعی به بار بیاورد.

«پشت ابر»، نقد نویسنده بر دروغگویی است. زن و شوهری به آزمایشگاه ناباروری رفته اند، زن با همدستی پزشک به دروغ نتیجه آزمایش را دست کاری کرده و گفته که علت ناباروری همسرش است تا این که از شر ملامت های خانواده شوهر نجات پیدا کند همین دروغ باعث تنش در خانواده مرد می شود.

غیرمترقبه بودن پایان داستان نقطه قوت این اثر سلیمانی است، مخاطب در طول روند کار به هر چیزی فکر می کند غیر از چیزی که سلیمانی در انتها گذاشته و می توان گفت «پشت ابر» یکی از بهترین داستان های مجموعه «خاکستری یک کابوس» است.

«به جرم نگفتن»، یکی دیگر از داستان های این مجموعه است که سلیمانی خود را در جایگاه یک مرد قرار داده و از زبان او داستان می گوید. داستان کسی که همسرش در لحظات آخر زندگی اش اسم مرد دیگری را صدا می زده است. این فرد به همسر تازه فوت شده اش مشکوک می شود تا حدی که فرزند در رحم او را حاصل رابطه نامشروع می داند.

این داستان نیز همزمان مخفی کاری زوجین از یکدیگر و شک را مذمت می کند هر چند روند آن برای مخاطب قابل حدس است.

«خاکستری یک کابوس» اثری لازمان و لامکان است، تقریبا در هیچ کدام از داستان های این مجموعه نشانی از ایرانی یا مسلمان بودن یا حتی زیست در دوران حاضر را نمی توان دید اگر نام ها را عوض کنیم داستان ها را می توانیم بر هر کشوری تطبیق دهیم؛ این مساله هر چند از زاویه ای مثبت است و نویسنده می تواند مدعی شود حرف هایم برای هر فردی در کره خاکی مفید است اما از جهت دیگر یک نقطه ضعف هم می تواند باشد و آن بیگانگی فضای داستان ها با حقیقت زندگی مردم ایران یعنی مخاطبین اصلی این مجموعه است. غالب داستان های سلیمانی در این مجموعه، روایتگر معضلات و مشکلات بشر مدرن است. آدم های سلیمانی غالبا اسیر درد تنهایی هستند و این تنهایی یکی از مهمترین معضلات انسان مدرن است. در داستان های «خاکستری یک کابوس» تقریبا اثری از خدا و باورهای دینی نمی بینیم، مرد و زن نامحرم به راحتی یکدیگر را لمس می کنند و حتی در یک خانه تا صبح سر می کنند، به حمام می روند و کنار هم می نشینند و نویسنده هم موضع خاصی نسبت به این مساله ندارد البته سراسر این اثر کوچکترین نکته شهوانی یا مهیج جنسی ندارد و از این حیث پاک است ولی با این حال چنین آفتی در کارها دیده می شود. هر چند که سلیمانی در داستان توصیه هایی دارد که در متون دینی نیز برآنها تکیه شده است اما این توصیه ها غالبا اخلاقی هستند و به راحتی می توان آنها را در چارچوب اخلاق سکولار دانست البته نویسنده در اثر بعدی نشان می دهد که فردی دارای تقیدات دینی و مذهبی است ولی اگر کلیت این اثر را منتزع از نویسنده بررسی کنیم می توانیم آن را اثری اخلاقی اما از نوع سکولار بدانیم.

در کل «خاکستری یک کابوس» را می توان اثری موفق به عنوان اولین کار یک نویسنده تجربی دانست که کوشیده از نگاه خود به برخی مسائل اجتماعی نگاه کرده و آنها را به چالش بکشد و در این راه تا حدی موفق بوده است.

منبع: نسیم آنلاین