زندگی سراسر مبارزه است

داستان مستند در بین گونه‌های مختلف داستان‌نویسی در ایران جایگاه چندانی باز نکرده است؛ سخت است نوشتن از وقایعی که خود ناظر عینی و یا بازیگر اصلی آن میدان باشی و حالا بخواهی در مقام یک نویسنده، همان لحظه‌ها را با همه‌ تلخی و شیرینی های احتمالی‌شان برای مخاطب روایت کنی. چنانکه مخاطب نیز با قهرمان این روایت همذات پنداری کرده و در این تلخی‌ها و شیرینی‌ها را با او شریک شود. به هرحال  این فرصتی است برای نویسنده تا شاید خود نیز بار دیگر و به گونه‌ای تازه آن روزها را در داستان خود، زندگی کند. ژیلا تقی‌زاده در همان ابتدای داستان خود از بیماری لاعلاجی که دچارش بود صحبت می‌کند و تجربه‌ها و احساساتش را از منظر راوی مبتلا به سرطان، بنام خود نویسنده، روایت می‌کند.

تقی‌زاده برای روایت این رمان  از فرم  یادداشت های روزانه استفاده کرده است. این قالب به او اجازه می دهد تا انعکاس درونی شده اتفاقاتی که بر او گذشته پیش روی خواننده قرار دهد؛ چراکه یادداشت های روزانه در اصل برای خود نوشته می شود. به این ترتیب خواننده ، در خلال خواندن رمان و دانستن آنچه بر نویسنده در طول  فرایند بیماری و درمان گذشته، از لحظه به لحظه احساس او نیز آگاه می شود.

نویسنده توان آن را دارد که مخاطب را با حال و هوای اثر خود آشنا و با رخدادهایش همراه سازد. حکایت  رویارویی راوی با این بیماری که به اندازه یک نقطه در ریه‌اش جا خوش کرده، کنش و واکنش‌هایش با شخصیت‌های دیگر و همچنین درگیری با خودش به واسطه دست و پنجه نرم کردن با این بیماری که می پندارد او به انتهای خط می کشاند. بیماری‌ای که خود نویسنده به مدت ۱۷ سال با آن مبارزه کرد و در نهایت پیروز شد. مواجهه با این اتفاقات و احساسات واقعی، داستان را برای مخاطب به غایت مستند و ملموس کرده است.

به این ترتیب  ژیلا تقی زاده در این رمان از زبان شخصیت‌‌ اصلی داستان زندگی خودش را به عنوان یک مبارز واقعی، روایت می کند. مبارزه شخصی که در جهان پر از اندوه و وحشت یک بیماری لاعلاج گرفتار آمده است.  از این منظر مخاطب داستان احساس می کند، نویسنده با فرو رفتن در این قالب کوشیده فرصتی برای دیدن زندگی از زاویه‌ای دیگر را تدارک ببیند. از منظر یک مبارز واقعی: «برای دایی هوشنگم نوشتم، باز بیمارم. نوشتم باز دارم می جنگم. باز می خواهم بمانم برای افروزم. خیلی کار دارم. حالا آماده نیستم برای رفتن. باز وقت می خواهم. کمی بیشتر. نوشتم شاید بهتر باشد گاهی زندگی را از زاویه دیگری نگاه کنیم. این می شود که بیماری معنی فرصت دوباره می گیرد و سلامتی معنی بی خبری.» این میل به زندگی و ادامه دادن مهم‌ترین تم داستان تقی‌زاده است که در جاهای مختلف و دیالوگ‌های گوناگون به آن ارجاع داده می‌شود.

ژیلا تقی‌زاده، داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و نقاش، متولد سال ۱۳۳۸ در تهران است. او فارغ‌التحصیل کارشناسی گرافیک از دانشگاه الزهرا (س) در سال ۱۳۶۷ است. از سال ۱۳۸۴ تاکنون با رادیوی برون‌مرزی صدای آشنا، رادیو فرهنگ و رادیو جوان در زمینه نمایشنامه‌نویسی رادیویی همکاری داشته و فیلمنامه‌نویسی قسمت‌هایی از سریال آموزشی «حرف حساب» شبکه هفت را در سال ۱۳۸۹ بر عهده داشته است. همچنین از سال ۱۳۶۴ نمایشگاه‌های نقاشی به صورت انفرادی و گروهی را در گالری‌های مختلف برگزار کرده است. رمان‌های «جیبی پر از بادام و ماه»، «کهنه رباط» و مجموعه داستان‌های «لباس آبی روی بند رخت»، «خودنویس‌های بیچاره»، «من با یک پریزاد دوستم» و «سهم من از دریا» نام کتاب‌های اوست.

رمان «به اندازه یک نقطه» هفتمین کتاب این نویسنده محسوب می‌شود که نامزد جایزه پروین نیز شده است. تقی زاده سال‌هاست یک نشست ادبی به نام «نویسان» را برگزار می‌کند که کارگاهی است برای خوانش و نقد و بررسی داستان‌های کوتاهِ تجربی. او بارها داور مسابقات ادبی تجربی بوده است.
از دیگر فعالیت‌های وی طراحی و اجرای پوسترهای تئاتر، تصویرگری کتاب‌ها و نشریات گوناگون، طراحی صحنه و لباس و عروسک در نمایش‌ها و تئاترها بوده که جوایز مختلفی را در این زمینه نصیب او کرده است.

منبع: الف