در نویسندگی راه میانبر وجود ندارد

تشابه زیادی بین رمان‌های «کوری» اثر ساراماگو و «طاعون» اثر آلبر کامو مشاهده می‌کنیم. هر دو درباره‌ی رویکرد فلسفه انتقادی به حیات بشری است. خُب آیا در این مورد اقتباسی صورت پذیرفته است؟ قطعا پاسخ منفی است. همیشه نزد اصحاب نمایشنامه‌نویسی ما دو بحث وجود دارد، همچنان که در رمان‌نویسی ما نیز وجود دارد و آن تفاوت اقتباس اندیشه و برداشت‌های بازآفرینی شده از یک متن ادبی می‌باشد و در همین جا تفاوت نویسندگان با شبه‌نویسندگان بروز پیدا می‌کند. یعنی در یک اثر ادبی مستقل هر چه به اقتباس اندیشه درون‌متنی نزدیک‌تر می‌شویم، ظهور نویسنده بودنِ نویسنده آشکار می‌شود. مجموعه نمایشنامه «مادر خیانت» که توسط انتشارات نیستان منتشر شده است، حاوی ده نمایشنامه از نویسنده‌ی توانا، آقای عبدالرضا فریدزاده است. جالب توجه که این ده نمایشنامه اقتباس از نه داستان و با نویسندگان متفاوت از متن ادبی تبدیل به نمایشنامه شده است. وی پژوهشگر تئاتر، شاعر، نویسنده و کارگردان و داستان‌نویس است. اما آموزگاریِ این هنرمند ارزشمند برای من در این ده نمایشنامه و پیش از این در کتاب «کارگاه تئاتر» نشانه‌های کاملا مشهود است و یک رفرنس آموزشی خلاق را نیز مهیا ساخته است. اینکه ما چگونه می‌توانیم آثار نویسنده را با تفاوت‌های عمیقی که در سبک و شیوه‌ی نگارش رمان دارند تبدیل به متن دراماتیک کنیم، نیازمند دانش و هوشمندی در شناخت توام داستان و نمایشنامه است. داستان کوتاه می‌کوشد، با محدودیتی که در اکت‌های خود دارد بزنگاه خود را در زاویه دید و زبان منحصربه‌فرد هر نویسنده عیان کند. اما در نمایشنامه این اکت‌های داستانی باید جوهره‌ی دراماتیک پیدا کند. یعنی از حالت وصفی، تبدیل به کنش شود. مجموعه نمایشنامه «مادرخیانت» انتخاب و اقتباس آثاری از؛ ماکسیم گورکی با دو داستان «مادر یک خائن» و «گارلن گالیاردی»، «میهمان» اثر ماریو بارگاس یوسا، «کامپومانس» اثر میگوئل – دو – اونامونو، «محاکمه» اثر سلاومیرمروژک، و «خرکی بر ساز زیستن» نمایشنامه‌ای از د. ج. لاچنس، و «سالهای بعد» از خود آقای فریدزاده و یک داستان کهن و «مامن» یک نمایشنامه بدون اقتباس به نگارش نویسنده است.

این ده نمایشنامه آلبومی تمام عیار است از جستجوگری نویسنده‌ای که پیش از این مجموعه نمایشنامه‌هایی چون «سحرگاه با شیطان»، «سفر به جنون» و نمایشنامه‌های مختلف کودک و نوجوان و بسیار اشعار زیبایی را سروده و به چاپ رسانده‌ است. پس با نویسنده و هنرمندی طُرفه روبه‌رو هستیم. نویسنده‌ای که عیارش در طول سال‌ها فعالیت تئاتری و پژوهشی و بازیگری و کارگردانی، حتی اگر با یک کتاب بخواهد سنجیده شود، کتاب «کارگاه تئاتر» ایشان که نسخه‌ای اورژینال است، کفایت است.

اما من در مجموعه نمایشنامه «مادر خیانت» و در این ده نمایشنامه می‌خواهم بر یک کهن الگوهم پافشاری کنم. نویسنده به واسطه‌ی چه رفتاری در خلق آثارش، می‌تواند نام نویسنده را به خود منتقل ‌سازد. وقتی که زندگی را کپی نکند و تاثیر خود را بر اثر خود، خواه تکه‌ای از زندگی باشد و خواه خوانشی از متن، نشان بدهد. او باید بتواند حس دراماتیک خود را در موضوع خود به نمایش بگذارد.

نویسندگان دو نوع زندگی دارند. زندگی تجربی و زندگی ادبی. در زندگی ادبی ما تنها نمی‌توانیم به آنچه می‌نویسیم تکیه کنیم، بلکه آنچه می‌خوانیم همان شالوده‌ای را می‌سازد که ما در آن زندگی ادبی، اثرخود را تولید می‌کنیم. آقای فریدزاده آگاهانه در این ده نمایشمنامه ما را به سمت و سویی می‌برد که سالیان سال است تئاتر ما از آن خالی است و نمایشنامه‌نویسی ما از عدم حضور نویسندگانی این چنین، رنجی غریب می‌برد. شجاعت می‌خواهد که بتوانی دو داستان از ماکسیم گورکی را که تفاوتی عمیق با دیگر داستان‌های او دارد، در ذهنیتی مستقل و ایمانی به چالش بکشی. کسانی که شناخت از ماکسیم گورکی دارند به خوبی متوجه می‌شوند که در منظر این نویسنده بزرگ، انسان در دیالکتیکی ماتریالیستی زیست می‌کند و ادبیات پروپاگاندای او، سرآمدترین نمونه ادبیات از دوران سپری شده است. اما در همین دو نمایشنامه که آقای فریدزاده نوشته‌‌اند انگار ما با مسئله‌ای امروزی و ضرورتمند روبه‌رو هستیم. پرداخت نمایشیِ اثر گورکی و تفاوت سبک و نگارش در همه‌ی این ده نمایشنامه اصلی را به ما یادآوری می‌کند؛ شناخت دراماتیک در ارائه نمایش‌نامه و اینکه داستان‌های کدام نویسندگان می‌تواند از دایره‌ی وصفی ادبیات به اکت نمایشی تبدیل شود. عالی‌ترین نمایشنامه‌ی موجود در این کتاب «خرکی بر ساز زیستن» است. اثری مدرن و به شدت چشم‌نواز. که یکی از زیباترین نمایش‌نامه‌های این چند ساله را برای ما به ارمغان می‌آورد.

نمایش‌نامه‌های موجود در این کتاب دارای دو ویژگی اساسی هستند که به دو دسته تقسیم می‌شوند. برخی دارای کهن الگو هستند با قهرمانانی از یک دوران سپری شده که با ظرافت تمام آنها را معاصر سازی کرده است و دسته‌ی دوم نمایشنامه‌هایی که معاصر کاملند. در هر دو گروه، قهرمانان برای فدا کردن خود به نفع دیگران حرکت می‌کنند یعنی همان اصل محافظت و خدمت. می‌د‌انیم که هر قهرمان برای تکامل خود در یک اثر نمایشی سه رکن را باید داشته باشد. که همان بحث روان‌شناختی اسطوره نیز می‌باشد. کمپ بل در «قهرمان هزار چهره» سفر را در سه بخش ارائه می‌کند؛ جدایی، آَشنایی، بازکشت. کریستوفر وگلر هم «سفر قهرمان» را در دوازده مرحله مورد بررسی قرار می‌دهد که از زیستن در دنیای عادی شروع می‌شود و با بازگشت با اکسیر گرانبهای آگاهی پایان می‌یابد. ذهن دراماتیک و ادبی عبدالرضا فریدزاده، در درخشان‌ترین نمایشنامه این مجموعه یعنی «خرکی بر ساز زیستن» می‌تواند الگویی را ارائه کند که نمایش‌نامه‌نویسی ما نیازمند آن است. اگر نویسنده‌ی بزرگی چون رومن گاری در جایی می‌گوید؛ من به خوانندگانم احساس تعهد نمی‌کنم، اما عبدالرضا فریدزاده در این ده نمایش‌نامه به شدت برای تئاتر ما احترام قائل شده است و ما داشتن پیشنهاد که ضروری‌ترین عنصر حیات ادبی هر اثر است را در این ده نمایش‌نامه به خوبی می‌توانیم ببینیم. او یک نویسنده اورژینال است و در نگارش این ده نمایشنامه دست به کاری مهم زده است. او نه دوباره خوانی و نه خوانش نمایشی انجام داده، بلکه دست به رویکردی تفسیری در خوانش داستان‌ها کرده است. یعنی دست به کشف زده است. نقل قولی از اوژن یونسکو برایتان می‌آورم که از او می پرسند چه عواملی او را وادار به نوشتن می‌کند او می‌گوید از وقتی با ادبیات آشنا شدم، به این نتیجه رسیدم که خود ادبیات اهمیتی ندارد. قصه گویی کار مهمی نیست بلکه شیوه‌ی بیان است که در ادبیات از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در مورد مادر خیانت هم همین دیدگاه صادق است. در این ده نمایشنامه که برای تئاتر نوشته شده است، رسیدن به یک شیوه‌ی نمایشی بیانی خارج از حوزه‌ی داستانی است و فریدزاده راه حلی برای اقتباس اندیشه ارائه می‌کند. همچنان که در کتاب «کارگاه تئاتر» شیوه‌ی عملی کارگردانی و بازیگری تئاتر را که هم بنیان دانشی دارد و هم بنیان عملی، ارائه ساخته است.

عبدالرضا فریدزاده برای ما با ارائه‌ی کتاب «مادر خیانت» اثبات کرده است که نویسنده خلاق و صاحب نظر به تئاتر اعتبار می‌بخشد و در نویسندگی راه میانبر وجود ندارد. مجموعه نمایشنامه مادر خیانت یک فستیوال تمام نمایشنامه‌نویسی خوش عیار از آقای عبدالرضا فریدزاده است.

نویسنده: سعید تشکری

منبع: الف