درباره «به سپیدی یک رؤیا»

وقتی با یک رمان در مورد یک شخصیت معنوی دینی روبرو می شویم چند پرسش مهم به ذهن می رسد:

۱٫معنوی بودن شخصیت رمان چقدر به تصویر کشیده شده است؟ ۲٫رمان بودن اثر چقدر به چشم می آید؟ ۳٫ سندیت تاریخی اثر چقدر رعایت شده است؟

۱
پرسش اول این است که چقدر این رمان شخصیت معنوی و دینی حضرت فاطمه معصومه (س) را نشان می دهد؟ دشواری وقتی مضاعف می شود که خواننده از یاد زیارت یک حرم به سراغ شخصیت آن در گیرودار مسائل خانوادگی و اجتماعی می رود و ممکن است با تصویری که از این شخصیت ساخته است سازگار نباشد. اما بزنگاه های معنوی در داستان فراوانند از روابط عاشقانه برادر و خواهر (امام و مأموم) گرفته تا روایت احادیث ناب در حین داستان از زبان شخصیتها که بر معنویت رمان افزوده است.
۲

برخی اساتید معتقدند که درباره مقام حضرت فاطمه معصومه (س) کار پژوهشی انجام نشده است و خود نویسنده هم در مصاحبه ای عنوان کرده است که در مورد این شخصیت کتاب سازی صورت گرفته تا کتاب نویسی یعنی منابع مشابه یکدیگر و با اطلاعات تکراری نوشته شده اند.  حتی در این کتاب برخی نقل ها مانند مسمومیت در ساوه ذکر نشده است. این اثر رنگ پژوهشی دارد و ۵۰ منبع تاریخی و تحلیلی که یک پنجم آن مقالات هستند در بخش منابع درج شده است. اما پرسش این است که با وجود اختلافات مورخین در مورد تاریخ تولد و وفات و تجرد فاطمه معصومه (س) چه باید کرد؟ یکی از روشها کاری است که نویسنده در مورد مانند راز تجرد دختران امام موسی کاظم (ع) انجام داده است و در قالب گفت و گوی تعدادی از شخصیتهای داستان ابتدا نظریات بررسی و نقد شده و در نهایت هم به کار به صلاح و مصحلت امام رضا (ع) واگذارده شده است.

۳

انتخاب زاویه دید یک کنیز همیشه همراه، سبب می شود نویسنده در بیان برخی احساسات زنانه و عادی انسانی راحت و آزاد باشد و افزایش کشش های داستانی ضربه ای به اصل شخصیت معنوی داستان وارد نکند. هر چند مایه های کشش داستانی در اثر زیاد وجود دارد: سفر، تفاوت مراتب اعضای خانواده وبیان اختلافات خانوادگی (پایان داستان هم به نوعی به این تفاوت مراتب اشاره دارد)، بیماری، خطرات تهدید کننده، روابط محبت آمیز میان برادر و خواهر و دختر و پدر و اجداد.

نکته ای قابل تأمل این است که اساسا نویسنده در پیش فرضهای مدرن اسیر نیست؛ سبک سنتی و یک روایت ساده و زلال و بدون توصیفات جزئی نگرانه سبب شده با یک قصه پردازی کلاسیک روبرو باشیم. این سبک چیزی در میانه سبک سنتی سیدمهدی شجاعی و  سبک مدرن و پست مدرن برخی رمان های دینی مانند «من او» و «پنجشنبه فیروزه ای» است.

حتی اینکه کل داستان از زبان یک کنیز روایت می شود نشان عدم نگرانی نویسنده از بیان مناسبات ماقبل مدرنیته است؛ در رمان های پیروان اهل بیت باید توضیحی برای این نوع مناسبات متروک وجود داشته باشد. در اینجا می بینیم که نویسنده ضمن اینکه به مناسبات اشاره برده داری دارد، برای بیان صحیح از این مناسبات تلاش می کند: مانند ترسیم رضایت کنیز از کنیز بودن، اشاره به موارد متعدد آزاد کردن برده، روابط عادلانه مولا با بردگان و کنیزان.

***

این رمان با توصیف یک هجران شروع می شود و با هجرانی دیگر به پایان می رسد؛ با غم هجران خواهر از برادر در مدینه شروع می شود و با وفات یک خواهر و جدایی خواهر دیگر از برادر به پایان می رسد. در شروع رمان جدایی و هجران از نوع بعد مسافت است و همین جدایی تا پایان سبب کشش داستانی برای وصال مجدد می شود. اما در پایان هجران به نحو معنوی به وصال (در قالب طی الارض برادر برای به خاک سپاری خواهر) تبدیل می شود. اما هجران معرفتی خواهری دیگر از برادر همچنان به قوت خود باقی است: آنجا که اسماء مدام برادر و برادرزاده را صدا می زند اما داستان بدون جواب آنها به پایان می رسد…

منبع: تفکر توحیدی