راوی همیشه صادق نیست!

تجربه نشان داده که مهمترین معضل سینمای ایران فیلمنامه است. البته اشاره به این حرف تازه نیست، اما چون همچنان به قوت خود باقی ست و حرف اول را می زند و ما قرار است درباره یک فیلمنامه صحبت کنیم، ناگزیر به یادآوری آن هستم. معضلی که ریشه در مسائل مختلفی دارد که در این جا قصد پرداختن به آنها را ندارم. اما می خواهم وجود چنین معضلی را دلیل اهمیت پرداختن به فیلمنامه رخ دیوانه نوشته محمد رضا گوهری که این روزها توسط نشر نیستان منتشر شده، قرار دهم. به خصوص که شیوه کار بعضی از فیلمسازان جوری ست که این نکته به شکلی برجسته توی چشم می زند، ابوالحسن داوودی که این فیلمنامه را به تصویر کشیده یکی از همین چهره هاست که کیفیت فیلمنامه هایی که مورد استفاده قرارداده، کارنامه اش را با فراز و فرودهایی قابل بررسی روبه رو ساخته است.

داوودی یکی از حرفه‌های سینمای ایران است، با سابقه‌ای نزدیک به سه دهه فیلمسازی و کارنامه ای که انواع و اقسام فیلمها را در آن می توان دید. تنوع ژانرها در سینمای داوودی ناشی از همین رویکرد حرفه ای ست که برخلاف بسیاری از کارگردانهای ایرانی که اکثریت قریب به اتفاق فیلمنامه های آثارشان را خود می نویسند،  هر وقت هم که فیلمنامه خوبی دستش رسیده آن را جلوی دوربین برده و ترجیح داده روی کار اصلی خود متمرکز باشد. البته او در دوره ای بیشتر به طنز گرایش اشت و در دوره ای هم به آثار حادثه محور البته برخوردار از رگه های اجتماعی گرایانه. داوودی از جمله فیلمسازانی ست که آثارش همیشه در یک سطح قابل قبولی از پرداخت سینمایی قرار داشته اند، یعنی از آن فیلمهایی بوده اند که به عنوان خوش ساخت از آنها یاد می کنیم. اتفاقا نکته بالا در همین جا خودش را نشان می دهد. داوودی بر ابزار کار خودش به عنوان کارگردان مسلط است، هر وقت فیلمنامه خوبی از خودش یا دیگران در اختیار داشته حاصل کارش به شکل قابل توجهی با دیگر فیلمهایش فاصله داشته است.

رخ دیوانه در کارنامه داوودی فیلم قابل قبول و خوبی بود، فیلمی که در جشنواره سال ۱۳۹۳ جایزه بهترین اثر را از نگاه مردم دریافت کرد و سوای همه این ها از آن فیلمهایی است که فیلمنامه رل مهمی در آن بازی می کند، حتی بیشتر از بسیاری از فیلمنامه ها، این مسئله ناشی از ساختار روایی فیلم‌نامه بود که با آشنایی زدایی از شیوه های کلاسیک داستانگویی کارگردان را ناچار به تبعیت از خود می کرد.

شاید در یک فیلمنامه که براساس الگوهای کلاسیک نوشته شده باشد، کارگردان به راحتی بتواند از اختیارت خود برای تغییر و دخل و تصرف در قصه و شخصیت ها و… استفاده کند. اما فیلمنامه رخ دیوانه از این جنس فیلمنامه نبود. ایده فیلمنامه ظاهرا کار مشترک داوودی و محمد رضا گوهری بوده، اما گوهری عنوان فیلمنامه نویس اصلی را یدک می کشد.

قصه فیلمنامه حول محور چند جوان که از طرق شبکه های اجتماعی فضای مجازی به طور اتفاقی با هم آشنا می شوند. جوانهایی که هر یک دچار معضلات خانوادگی خاص خودشان هستند و به طبقه های مختلف اجتماعی تعلق دارند و البته با طرز فکرهای مختلف. کنار هم قرار گرفتن این آدمها باعث به وجود آمدن اتفاقاتی ست هم ریشه در مسائل و مشکلات آنها با خانواده، اجتماع و… دارد و هم به دلیل فاصله های اجتماعی این آدمها با یکدیگر ، تنش زا شده است.

فیلمنامه رخ دیوانه ابعاد مختلفی دارد، هم در به دنبال داستان تعریف کردن است، هم قصد طرح پاره ای مسائل انتقادیِ اجتماعی‌گرایانه است. بنابراین هم قصه در آن اهمیت دارد و هم جنبه های انتقادی محتوا. از سوی دیگر سعی شده مضمون آن دارای نشانه هایی از عناصر آشنای امروز باشد. یعنی شخصیت های فیلم طیفی از جوانان این دوره را نمایندگی کنند، کسانی که دوستی های شان در کنج عزلتشان کلید می خورد! بنابراین در آن، ارتباطاتِ شخصیت ها از شبکه های ارتباط جمعی در فضای مجازی آغاز می شود، به خصوص که در این نوع دوستی ها طرفین اطلاعات کمی از همدیگر دارند، و از این مساله به خوبی در فیلمنامه استفاده شده است؛ چرا که این عدم اطلاع کافی آدمها از یکدیگر از ملزومات شکل گرفتن هسته درام در رخ دیوانه است. اما این ویژگی ها را که به کنار بگذاریم؛ آنچه فیلمنامه رخ دیوانه را با وجود ضعف ها و قوت هایش قابل توجه می سازد، سبک متفاوت آن در محدوده سینمای ایران است (لااقل در محدوده سینمای ایران و در قیاس با دیگر فیلمها )از آن استفاده شده است.

این دقیقا همان چیزی است که اشاره کردیم، فیلمساز راهم برای اینکه فیلمی بدور از ابهام بسازد، ناچار به تبعیت از خودش کرده است. گوهری اساس فیلمنامه خود را بر بوجود آوردن انتظاراتی قرار داده که در نهایت فریب می خورند یعنی در طول فیلمنامه صحنه ها به گونه ای طراحی می شوند که تصورات و انتظاراتی را در مخاطب به وجود می آورند، قضاوت هایی در باره شخصیت ها شکل می گیرد، اما در چند نوبت این انتظارات برآورده نشده و مخاطب در می‌یابد رودست خورده. رودست خوردن مخاطب او را تحریک و کنجکاو می کند که سر از واقعیت دربیاورد و دربازی که نویسنده فیلمنامه ترتیب داده شرکت بکند. به سرانجام رساندن چنین الگویی در فیلمنامه با آشنایی زدایی از الگوی کلاسیک داستان گویی همراه بوده، به خصوص با زیر پا گذاشتن این اصل دیرینه که هر چه راوی می گوید راست است! اما راوی در فیلمنامه رخ دیوانه راوی صادقی نیست.

از طولانی کردن بحث صرف نظر می کنم. فیلمنامه های مختلفی معمولا منتشر می شوند، از فیلمنامه شاهکارهای سینمایی که بگذریم، در محدوده سینمای ایران که معضل فیلمنامه حرف اول را می زند، انتشار فیلمنامه یک ضرورت‌های لازم برای ارتقای کیفی می‌تواند باشد؛ اما در این بین نه هر فیلمنامه ای، به نظرم فیلمنامه رخ دیوانه اگر چه کار بی نقصی نیست، اما به عنوان یک تجربه متفاوت در محدوده سینمای ایران، در خور بررسی و توجه است.

نشر نیستان این فرصت را در اختیار ما قرار داده است، تا کم و کیف تجربه‌ای متفاوت در روایت سینمایی را سبک سنگین بکنیم. اما ای کاش به سنت معمول چنین فیلمنامه هایی، لااقل در مقدمه ای کوتاه به حواشی اثر و فیلمی که براساس آن ساخته شده نیز اشاراتی می‌شد. در انتهای کتاب تصاویری از فیلم بدان پیوست شده و یا نوشته ای درباره تفاوت های فیلم و فیلمنامه بدان ضمیمه می شد که ماهیت کابردی تری نیز به آن بخشیده شود. به خصوص که داوودی در هنگام ساخت تغییراتی مثلا با دادن شکلی اپیزودیک به فیلم به وجود آورده است که معمولا چنین قیاسهایی به تجزیه تحلیل بهتر و بار آموزشی بیشتری ختم می شود.

اما صرف نظر از چنین اضافاتی، متن فیلمنامه در شکل فعلی هم با توجه به نکاتی که دربالا اشاره شد، به صورت مستقل نیز به عنوان تجربه ای متفاوت خواندنی و جذاب به نظر می رسد.

منبع: الف