به بهانه انتشار یوما

گفتگوی روزنامه صبا با مریم راهی به بهانه انتشار یوما

۱- موضوع این کتاب را خودتان انتخاب کردید یا به شما پیشنهاد شد؟

موضوع یوما از طرف انتشارات کتاب نیستان به من پیشنهاد شد و من با توجه به علاقه‌ای که به این حوزه دارم مشتاقانه این پیشنهاد را پذیرفتم.

 ۲- چه ویژگی خاص دراماتیک در زندگی حضرت خدیجه بود که شما را جذب کرد؟

با این نکته که بخواهیم دنبال ویژگی خاص دراماتیک در زندگی حضرت خدیجه باشیم موافق نیستم چون سراسر زندگی مبارک حضرت خدیجه، خاص و شگفت‌انگیز است. ایشان دارای شخصیت خاص و بزرگی هستند؛ بانویی مهربان و لطیف، مستقل و قدرتمند، موحد و پاکدامن و دانا، کسی که برای یتیمان مادری می‌کند و مدیریت یک تجارتخانۀ بزرگ را به عهده دارد. شخصیت ایشان به اندازه‌ای برجسته و حائز اهمیت بوده که ملقب بوده‌اند به سیده نساء قریش، طاهره، صدیقه، زکیه، راضیه، مرضیه، مبارکه، و کبری. این القاب و دلایلی که باعث شده ایشان به این القاب ملقب شوند، و مهمتر از این‌ها همسری رسول خدا و حتی مهمتر، مادری حضرت فاطمه زهرا، ویژگی‌هایی بود که من را به سمت نوشتن می‌کشاند.

 ۳- نثر کتاب دلنشین و هموار است. اما گاهی اوقات زنانگی و عاطفه زیادی در متن دیده می شود که کتاب را به سمت شعر سوق می دهد. آیا این اتفاق آگاهانه بوده است؟

سپاسگزارم که نثر یوما را دلنشین می‌دانید، این دلنشینی، اگر هم هست یقینا برخاسته از وجود مبارک بانویی است که زندگی‌اش روایت می‌شود.

در پاسخ به این سؤال، لازم است به دو نکته اشاره کنم:

اول اینکه، یادمان باشد یوما داستان زندگی یک بانو است. و همین بانو روایت بخشی از رمان را به عهده دارد.

دوم اینکه، من رمانی می‌نوشتم از زندگی بانویی مهربان و لطیف، همسر پیامبر رحمت، مادر گل آفرینش؛ که این‌ها همه یعنی عاطفه. پس اگر در جاهایی از رمان، که اتفاقا جایگاه مناسبی برای حضور عواطف هست، مانند روز ازدواج حضرت خدیجه، یا روزی که ایشان مادر می‌شود، من زبانی لطیف را انتخاب کرده‌ام، به نظرم زبانی مناسب بوده است. به عبارت دیگر، راوی‌های یوما می‌بایست در هر موقعیتی، متناسب با شخصیت و جایگاهی که دارند، لحن مناسبی هم داشته باشند؛ لحنی متناسب با شخصیت خودشان و داستانی که روایت می‌کنند. اما این دو نکته، به این معنا نیست که من نثر را به سمت شعر سوق داده‌‌ باشم. از نظر من، نثر یوما، همچنان نثر باقی مانده است.

۴- چرا کتاب را در هفت فصل نوشته و به پایان برده اید؟ قداست عدد هفت برایتان مهم بوده یا ساختار داستان؟

در رمان تاریخی که زندگی معصومین علیهم السلام را روایت می‌کند، محتوا در درجۀ نخست اهمیت قرار دارد. یعنی من باید مواظب باشم که چه می‌گویم و چگونه می‌گویم. و تازه در مرحلۀ بعد است که می‌توانم به ساختار بپردازم، و ساختار را به گونه‌ای انتخاب و مرتب کنم که قالب مناسبی برای محتوا باشد.

منظورم این است که کار من انتخاب عدد هفت، آن هم به علت قداستش، و سپس تقسیم رمان در هفت بخش نبوده است.

رمان یوما در مکه رخ می‌دهد، در کنار کعبه. کعبه هم که طواف را به یاد می‌آورد، و طواف نیز عدد هفت را. از سویی دیگر این‌ها همه، مفهوم بندگی برای من دارد، و من در حال روایت زندگی بانویی هستم که سراسر عمر نازنینش به بندگی گذشته است. همین نکات، برای من کافی بود تا ساختار رمان را با محتوایی که در نظر داشتم در هفت فصل تنظیم کنم.

۵- در این رمان شاهد حضور ۵ شخصیت غیر واقعی هستیم. دلیل و منطق حضور این شخصیتها چیست؟

این شخصیت‌ها درست است که غیر واقعی هستند اما قطعا و حتما نمونۀ خارجی داشته‌اند. قطعا حضرت خدیجه کنیزانی داشته‌اند، اما در تاریخ نامی از آن‌ها برده نشده و من اسم آن‌ها را نمی‌دانستم، پس اجازه داشتم که کنیز یا کنیزانی را برای ایشان در نظر بگیرم و طبیعتا اسمی هم برای آن‌ها انتخاب کنم. همین طور است در مورد تهیدستان. حضرت خدیجه، بانویی ثروتمند بوده‌اند و مشهور به بخشش و سخاوت، پس باز من اجازه داشتم فرد تهیدستی را به نمایندگی از تمام تهیدستان انتخاب کنم و به رمان یوما راهش بدهم، برای خلق تصویری از سخاوت حضرت خدیجه. در مورد ایتام نیز همین اتفاق افتاده است.

 ۶- چه اصراری بر نوشتن به سبک قدما در این رمان داشته اید؟ آیا استفاده از زبان امروزی در ارتباط بهتر با مخاطبان کمک نمی کرد؟

به نظر من بهتر است زبان امروزی برای روایت داستان‌های امروزی باشد. برای روایت هر داستان، نویسنده به ابزاری نیاز دارد که یکی از آن‌ها زبان است و چه بهتر که تمام این ابزار از یک هماهنگی برخوردار باشند. مثلا اگر من دارم داستانی را روایت می‌کنم که مربوط است به هزار سال قبل، بهتر است زبانی را هم انتخاب کنم که بتواند ذهن خواننده را از امروز به دیروز ببرد.

ضمن اینکه اگر عناصر داستان با دقت انتخاب شده باشد و نویسنده بداند چه می‌خواهد بکند و چه می‌خواهد بگوید، ارتباط با مخاطب به خودی خود اتفاق خواهد افتاد.

 ۷- انتخاب اسامی سرفصل ها با ذوق و سلیقه و مرتبط انجام شده است. حفظ شاعرانگی بجز در متن به انتخاب اسامی هم کشیده است. آیا شخصا به شعر علاقمندین؟ چه تاثیراتی از شعر گرفته اید؟

دوباره هم سپاسگزارم که انتخاب عنوان فصل‌ها را باذوق و سلیقه معرفی می‌کنید. و خوشحالم که عنوان فصل‌ها توجه شما را جلب کرده.

قبلا هم این را گفته‌ام که شاعرانگی و اینکه می‌فرمایید «حفظ شاعرانگی در متن» را قبول ندارم، چون به اعتقاد من یوما نثر شاعرانه ندارد، نثر یوما تا حد زیادی در خدمت پیشبرد وقایع رمان است که اگر جایی نیاز به لطافت داشته، لطیف روایت شده است.

عناوین فصل‌ها برگرفته از مراحل وضو گرفتن هستند. یعنی عنوان هر فصل، یک مرحله از وضو گرفتن را بیان می‌کند و نهایتا در فصل هفتم که پایان وضو است نماز اقامه می‌شود. این‌ انتخاب، دلایلی دارد که خواننده حین مطالعه، بخشی از آن را کشف خواهد کرد.

چیدمان کلمات در عناوین فصل‌ها هم اتفاقا شبیه به همان زبان متن است، زبانی که نشانگر قدمت است، ولو اینکه شبیه باشد به چیدمان کلمات در شعر.

بله من به شعر علاقمندم ولی تاثیری جز لطافت از شعر نگرفته‌ام و اتفاقا تلاش کرده‌ام شعر را به یوما راه ندهم. و البته نمی‌دانم تا چه اندازه موفق بوده‌ام.

۸- با توجه به برگزاری نمایشگاه کتاب، پیش بینی تان از استقبال مردم در کل و از کتاب شما چیست؟

این سؤال سختی است. من واقعا جوابش را نمی‌دانم، فقط امیدوارم مردم عزیزمان کتاب بخوانند و یوما را هم در فهرست مطالعات‌شان قرار بدهند.

 ۹- نویسندگان محبوب و آنهایی که الگوی شما بوده اند کدامها هستند؟

نویسندگان محبوب زیاد هستند شکر خدا. اما از میان نویسندگان محبوب و محترمی که مشتاقانه آثارشان را مطالعه می‌کنم، جناب آقای سید مهدی شجاعی، استادی بوده‌اند که هر چه از ایشان بیاموزم کم است. در نوشتن رمان تاریخی و دینی، ایشان را الگو می‌دانم چون ایشان هستند که در قله قرار دارند. امیدوارم خوب آموخته باشم.

 ۱۰- نظر شما درباره تاثیر کتب مذهبی بر بالارفتن سرانه مطالعه کتابخوانی چیست؟

به نظر من کتب مذهبی با این هدف نوشته نمی‌شود که سرانه مطالعه کتابخوانی را بالا ببرد، بلکه اهداف دیگری در صدر قرار دارند. اما از آنجایی که مردم عزیزمان علاقمند به مذهب هستند و دوستی معصومان علیهم السلام در دل آن‌ها وجود دارد، مطمئنا کتب مذهبی می‌تواند عده بسیاری را به سوی خود جذب کند.

منبع: روزنامه صبا