پنجمین نشست هنرمند متعهد در سرای محله درب دوم

پنجمین نشست ماهانه هنرمند متعهد در سرای محله درب دوم شهرداری تهران با حضور سید مهدی شجاعی برگزار شد.

در ابتدای این مراسم سید مهدی شجاعی گفت: کارسرای محله درب دوم به نظر من بسیار مغتنم و ارزشمند است زیرا در چنین محافلی  حضور پیدا کردن و با مخاطبان جوان هم کلام شدن خیلی لطف دارد. در شرایطی که برای کتاب و مطالعه این همه هوو موجه و غیر موجه وجود دارد توجه به کتاب و مطالعه فی النفسه بسیار ارزش دارد مضاعف بر این که در چنین فضایی با گروهی از مخاطبان دست چین شده و فرهیخته در تعامل هستم وکمک بزرگی به من است. امروز این جا آمدم تا بیشتر بشنوم و از شما عزیزان چیزهای جدیدی دریافت کنم.

شجاعی در ادامه گفت: نویسنده نباید تابع مخاطب باشد ولی نباید بی توجه به مخاطب هم باشد؛ یعنی توجه به مخاطب باید پایه اصلی کار باشد زیرا اگر با مخاطب در تعامل نباشد نمی تواند حرفش را به مخاطب برساند.

متاسفانه در کشور ما منتقد درست و حسابی نداریم به همین دلیل باید حرف اصلی را مستقیم از مخاطب دریافت کرد. منتقد خوب و منصف ۲ کار اساسی انجام می دهد یکی این که به نویسنده اثر بعد از نوشتن  می داند یک انسان در کمال انصاف و اشراف به موضوع به او می گوید: کجای کار را اشتباه رفته تا  در آینده مسیر را اصلاح کند البته ما از آن محروم هستیم. دیگر به مخاطب کمک می کند و می گوید: اگر از این کار لذت می بری به این دلایل است در واقع کار تجزیه و تحلیل می شود یا اگر مخاطب مشکلی دارد مربوط به چه بخشی می شود. در واقع به مخاطب کمک می کند تا مطلب را بهتر درک کند. این ۲ وجه خیلی ارزشمند است ولی روند نقد در کشور ما این چنین نیست.

به همین دلیل چنین جلسه و تعاملی برای من بسیار کارگشا و مفید است.

شجاعی هم چنین گفت: حتی مجله ای که با چشم های دقیق مسائل فرهنگی و اجتماعی را ببیند و با معیارحقیقت به سراغ واقعیت برود و فارغ از بحث های جناحی و سیاسی آنها را نقد کند نداریم.

در زمینه نشر کتاب کم کار کردیم در یکی از دانشگاههای هند که کرسی زبان و ادبیات فارسی دارد سخنرانی داشتم متاسفانه آنها آثار ادبی ایران را تا زمان جلال آل احمد می شناختند و فکر می کردند از آن به بعد هیچ اتفاقی نیفتاده است.

هر کسی هر چیزی در باب ادبیات و هنر می نویسد در ارتباط با عالم بالا است. آنچه به عنوان مکتوب از من می بینید ۲۰ درصد از توان من است ۸۰ درصد انرژی من صرف کارهای اجرایی شده است همیشه حسرت می خورم ای کاش این نسبت عکس بود.

در ادامه جلسه حاضران سوالات خود را مطرح کردند.

سوال: همیشه برای من این سوال مطرح است که چطور ممکن است یک نفر در زمینه مذهبی و اجتماعی این قدر متفاوت بنویسد و نگاه کند؟

شجاعی: آن چه در وجه ادبیات مذهبی می بینید از منظر من یک تلاش است برای رسیدن به یک سطحی از ادبیات تا از طریق بیان و قلم بتوان آن مفاهیم را به مخاطب انتقال داد. صاحت آن ارزش ها و موضوعات با ساحت موضوعات اجتماعی و روزمره خیلی متفاوت است در ادبیات مذهبی من خودم را در حال سیاه مشق کردن می بینم تلاش من این است که برسم به جایی، که باید برسم چون فضای ادبیات مذهبی با ادبیات عرصه اجتماعی کاملا متفاوت است. در عرصه اجتماعی زبان باید مبتنی بر واقعیت و باور پذیری باشد و داستانها طبیعتا در تعامل جدی با مخاطب است.

در بحث ادبیات مذهبی من بیشتر به دنبال دریافت از عالم بالا هستم در مرحله دیگر ترجمه دریافت های خودم از عالم بالا برای مخاطب بحث دیگری است.

مثلا در مورد کتاب “سقای آب و ادب” لازم می دانم این را بگویم که از خداوند خواستم به یک زبانی برسم که با زبان دیگر آثارم متفاوت باشد به دلیل شخصیت ویژه حضرت ابوالفضل (ع)، تا سلحشوری و صفات حضرت در جنس کلام و قلم بگنجد. واقعا باورم بر این نیست که به آن فضا رسیدم ولی جنس سقا چنین بستری دارد. اصلا در چنین حالتی آدمی روی زمین قرار ندارد حالا هر چقدر آدم از زمین فاصله بگیرد به آن صاحت بیشتر می رسد. این تفاوت کاملا طبیعی است شاید یکی از دلایل ارتباط قلبی که مخاطبان با این اثر برقراری می کنند همین است که وارد فضای متفاوتی می شوند. دلیل دیگر هم می تواند ارتباط معنوی باشد که مخاطب حس می کند از طریق این سیاه مشق ها به زبانی رسیده که کاملا با ادبیات زمینی متفاوت است.

s2

سوال: شما کدامیک از سبک هایی که می نویسید دوست دارید؟

در کل آثار من یک نقشه کلی دارد. ۱_ ترسیم وضع موعد، ایده آل و مدینه فاضله با همه مختصاتی که دارد.

 ۲_ ترسیم وضیعت موجود که داستانهای منتقدانه و اجتماعی است.

سپس از وضع موجود به سمت وضع موعد حرکت می کند که این آثار هر کدام در یکی از قطعات نقشه پازل قرار می گیرد. بنابراین تمام این آثار را باید یک پارچه دید یعنی یک نقطه موجود، یک نقطه موعود و مسیر بین این دو که طی می شود.

در حالی که وقتی خودم در فضای موعد سیر می کنم خیلی حال خوشی دارم به من بیشتر خوش می گذرد تا این که دردها را ببینم و بیان کنم. در اثر مذهبی اول خودم چیزهایی بدست می آورم بعد مخاطب چیزی دریافت می کند به همین دلیل آن جا برایم مطلوب تر است. اما فکر می کنم اگر منحصر به آنجا بشوم و نگاهی به کنار دست خودم نداشته باشم کمی غیر واقع بینانه است.

چون الان باید وضع موجود آسیب شناسی شود تا بدانیم گیر کار کجاست؟ چرا نمی توانیم پرواز کنیم و زمین گیر هستیم؟

اگر وضع را نقد کنیم و عیب را بفهمیم زمینه پرواز مهیا می شود. کتابهایی مثل “کشتی پهلو گرفته” و “سقای آب و ادب” ترسیم نقطه موعد و رفتار آسمانی است.

مجموعه داستانهای “غیر قابل چاپ”، داستانهای “سانتا ماریا” و چند داستان دیگر وضع موجود را نقد و آسیب شناسی می کند، هر چند بعضی از آنها بسیار تلخ و تند است. زیرا عقیده دارم در این مقطع زمانی نویسنده باید هم چون طبیب کار کند و بگوید: کجا ها مشکل است نه این که کجا سالم است؛ یعنی درک درد خودش یک مرحله جدی است. در این میان کارهایی مثل “آیین زندگی”، “متقین” و “ترجمه دعا ها” دستورالعمل هایی برای رسیدن از نقطه حال به نقطه موعد است. مجموعه کارهایی که در این ژانر قرار دارد وسیله ای برای رسیدن به هدف است، بستری برای رسیدن به نقطه ایده آل است.

سوال: کتاب طوفان دیگری در راه است به واقعیت خیلی نزدیک است چطور چنین ساختاری در ذهن مخاطب می سازید؟

واقعیت این است که این داستانها واقعی است یعنی آن چه که ساخته و پرداخته ذهن است در واقع پرورش دادن واقعیت ها و اتصال برقرار کردن با مخاطب است. البته بسیاری از شخصیت های این داستان را من دیده ام، زینت واقعیتی است که وجود دارد حدود ۲۰ سال پیش با شخصیت زینت آشنا شدم. شخصیت کمال و شهید چمران از جای دیگری آمدند همین واقعی بودن دلیل باور پذیری آن است زیرا از کره دیگری نیامده اند.

s3

سوال: حرف هایی که می خواستید در کتاب طوفان دیگری در راه است بگویید، چیست؟

گیر عمده آدمها در جهان بینی آنها است همه راز قصه در جهان بینی نهفته است یعنی نگاه آدم به جهان چگونه باشد؟ برخی می گویند: خداوند مهربانی آن بالا هست، برخی دیگر می گویند: خداوند من را برای این آفریده که رفتار و نگاه من الهی شود.

جهان بینی بر همه چیز آدم تاثیر می گذارد یعنی کل زندگی را در همین چند سال عمر خلاصه نمی کند و بر عکس این جا را مزرعه ای برای آخرت می داند.

حضرت نوح یک سایه بان ساده ای برای زندگی داشت وقتی به او گفتند: عمرت به پایان رسید، گفت: اگر می دانستم عمر این قدر کوتاه است همین را هم نمی ساختم. با این نگاه تمام رفتار و حرکات آدمی در مسیر الهی قرار می گیرد. یعنی اگر فردی بر علیه من حرف می زند من حق ندارم به او توهین کنم. اگر از نظر سیاسی مخالف کسی هستم حق ندارم بر علیه او چیزی بگویم. یعنی همان گونه که می بینیم خداوند به همه انسانها مسلمان و غیر مسلمان روزی می دهد ما باید تلاش کنیم به این جهان بینی برسیم. برای نمونه امام حسین (ع) در قتلگاه وقتی شمر روی سینه اش نشسته بود به او می گوید: اگر تو بلند شوی قول می دهم شفاعت تو را پیش جدم می کنم. یعنی تا لحظه آخر زندگی به دنبال هدایت انسانها بود (حتی شخصی هم چون شمر) او را دشمن نمی بیند. نگاه نسبت به دشمن هم نگاه رئوف و مهربانه است.

مثل این است که وقتی با ماشین از در خانه حرکت می کنیم باید بدانیم قصد داریم کجا برویم و چه می خواهیم؟ آن چه در کتاب” طوفان دیگری در راه است” بروز پیدا کرده القای همین جهان بینی است.

سوال: چطور در ابتدا نگارش کتابها یتان را شروع کردید؟

ابتدا باید ظرف پر شود بعد که سرریز شد به دیگران برسد. در قدیم شیر را در مشک می ریختند و تکان می دادند تا چربی آن به کره تبدیل می شد. حالا کره را با شیر رقیق مقایسه کنید باید کره به دست مخاطب داد. سعی کردم حرف ها مستند باشد.

برای مثال در فیلم نامه “حضرت یوسف” تیمی منسجم حدود ۲ سال تحقیق کرد بعد خودم بیش از یک سال برای پیدا کردن زبان مناسب تلاش کردم تا به نقطه شروع رسیدم. برای شروع کار همیشه به دنبال کشف حقیقت سپس انگیزه رساندن آن به دیگران باید بود بعد از این باید تلاش کرد تا این حقیقت به بهترین نحو به مخاطب منتقل شود.

سوال: در ژانر دفاع مقدس آیا کتابی دارید؟

بله در زمان جنگ تحمیلی به عنوان خبرنگار در جبهه بودم و در آن دوران سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان در محمل بال ملائک چاپ می شد بعد هم کتابی با همین اسم به چاپ رسید؛ اخیرا هم به فکر تجدید چاپ آن کتاب هستم.

کتاب “ضریح چشم های تو”، “دو کبوتر دو پنجره” ژانر دفاع مقدس است. زیرا زمانی که من نوشتن را آغاز کردم بعد از مدت کوتاهی جنگ تحمیلی شروع شد و صحنه های عینی که دیدم در داستانها آمده است.

سوال: آیا نقش تربیت خانوادگی سبب شده تا فرزند شما هم نویسنده شود؟

ایده آل خانواده فرهنگی با خانواده مادی فرق می کنددر این زمینه واقعا پدر و مادر نقش تعیین کننده ای دارند. هر چند مشغله کاری سبب شد تا کمی و کاستی هایی در زندگی داشته باشم ولی اعضای خانواده کاستی های من را نادیده گرفتند و با تلاش و همفکری به هم کمک کردند. خوشبختانه پسرم سید علی شجاعی در زمینه ادبیات کهن، ادبیات دینی و ادبیات معاصر مطالعات خوبی دارد و کتابهای او از لحاظ محتوا تاثیر گذار است. اول خود فرد باید به معرفت برسد بعد آن را بیان کند خروجی قلم خیلی مهم است. شهید بهشتی در جایی می گفت: ۵ هزار صفحه بخوانید بعد یک صفحه بنویسید.

امروزه در دنیا با آفتی به نام گوشی تلفن همراه و دستگاههای الکترونیک رو به رو هستیم حتی خود کشور های تولید کننده این تجهیزات الان به فکر راه کار هستند تا از این بحران نجات پیدا کنند. چون فاصله بین ما و نسل جوان زیاد شده است امروزه شتاب تحولات خیلی سریع است.

در آخر جلسه سید مهدی شجاعی در مورد کتاب “طوفان دیگری را راه است” از حاضران پرسید کشش داستان یکسان بود یا همراه با افت و خیز بود؟

برخی گفتند: داستان فراز و نشیب هایی داشت و اوایل داستان احساس می کردی که نمی خواهی ادامه آن را بخوانی.

شجاعی گفت: به نکته بسیار خوبی اشاره کردید زیرا خودم فکر می کردم اول داستان گیرا است ولی به عقیده دوستان  من در اول داستان گیر داشتم.

شجاعی در پایان گفت: در خطبه غدیر پیامبر اکرم می فرماید: حاضران به غایب بان و پدران به پسران بیاموزند…

یک دنیا معرفت در این خطبه وجود دارد ما ادعا می کنیم شیعه هستیم ولی وظیفه ای که پیامبر بر عهده ما گذاشته به آن عمل نمی کنیم. در مورد قرآن خواندن هم همین مشکل هست قرآن دستورالعمل زندگی است. ولی میزان شناخت ما از قرآن چقدر است؟

قرآن نسخه زندگی است کتاب آخرت نیست.

 قرآن جهان بینی ما را درست می کند متاسفانه حاکمیت ذهن افراد به سمت دنیاگرایی و دنیا مداری رفته است.

من هیچ گاه به مخاطبانی که تا به این جا با من پیش آمده اند دل خوش نمی کنم بلکه به فکر مخاطبان این نسل هستم ولی نباید ذائقه را نادیده گرفت متاسفانه ذائقه مخاطب نسل جوان رو به تنزل است هر چند ما ادبیات فاخری داریم ولی امروزه شاهد شعرهایی از خوانندگان داخلی هستیم که مفهوم و محتوا ندارد. برای رهایی از این بحران فرهنگی باید با نسل جوان بیشتر در تعامل باشیم.

s4