«مفتون و فیروزه» صدای انقلاب مردم مشهد است

«مفتون و فیروزه» صدای انقلاب مردم مشهد است/ تاریخ خصوصی مردم با رهبرشان هیچ جا ذکر نشده

نویسنده کتاب «مفتون و فیروزه» گفت: وقتی بینوایان را می‌خوانید فکر نمی‌کنید آن را ویکتور هوگو نوشته، فکر می‌کنید این تاریخ انقلاب فرانسه است. این کتاب هم صدای انقلاب مردم مشهد است در ارتباط با یک دهه تلاششان.

خبرگزاری فارس– مهناز سعیدحسینی: به جرات می‌توان گفت رسیدن رمان بلند «مفتون و فیروزه» به کتاب‌فروشی‌ها یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی بود که این هفته در حوزه انتشار کتاب افتاد.

«مفتون و فیروزه» یک اتفاق خوب است به خوبی دیگر اتفاق‌هایی که در این سال‌ها به قلم سعید تشکری رقم خورده است؛ مثل «بارِ باران»، « ولادت» و «پاریس پاریس». «مفتون و فیروزه» درباره انقلاب اسلامی در مشهد است به روایت مردم مشهد در قالبی هنری و با استفاده از هنرهایی که بشر امروز ماجراها را روایت می‌کند.

«مفتون و فیروزه» مهم است چون ما را با بخشی از تاریخ و خاطرات این ملت در ارتباط با رهبرشان که آن روزها در مشهد به سر می‌برد آشنا می‌کند. روایت‌هایی به شدت دست اول و صمیمی. با سعید تشکری درباره نوع روایتش در این کتاب سخن گفتیم که در ادامه می‌آید:

فارس: آقای تشکری شما که در رمان «مفتون و فیروزه» دست به نگارش رمانی درباره تاریخ پیروزی انقلاب اسلامی زدید، زمان انقلاب چند ساله بودید و این روایت چه قدر متاثر از مشاهدات خودتان است؟

انقلاب که پیروز شد من ۱۵ سال داشتم و با توجه به سنم مشاهداتم از انقلاب کفایت نمی‌کرد اما به هر حال مشاهدات من هم از انقلاب مشهد در رمان وجود دارد.

**نویسنده ارتباط صمیمی با مردم دارد

فارس: این رمان بر اساس زندگی شخصیت‌های واقعی و واقعیت‌های تاریخی انقلاب در مشهد نوشته شده است؟

جواب به این سوال مستلزم بحث در این باره است که آیا رمان باید بر اساس حقیقت و واقعیت باشد یا خیر؟ من رمان نویس هستم و رمان نوشته‌ام و فکر می‌کنم یک رمان نویس باید تمام زندگی را ورق بزند تا نتیجه آن یک رمان واقعی شود. رمان هم تاریخ خصوصی یک ملت است یعنی هر رمانی باید این ویژگی را داشته باشد. مثلا بینوایان تاریخ خصوصی ملت فرانسه است.

فارس: منظورتان از تاریخ خصوصی چیست؟

یعنی تاریخ نگفته شده و شفاهی و تاریخی که آدم‌‌ها در جریان آن زندگی می‌کنند، تیتر نمی‌شوند که در فلان روز فلان اتفاق افتاد. این اتفاق‌ها، تیتر است. اما در رمان، تیترها به صفحات و حوادث قبل و بعد متصل می‌شوند که این قبل و بعد را رمان نویس را تعیین می‌کند، آن هم به خاطر ارتباط صمیمانه‌ای که با مردم دارد و نویسنده چون تاریخ خصوصی یک ملت را می‌نویسد خودش تاریخ خصوصی ندارد. زندگی خصوصی هم ندارد. هر چه می‌نویسد عین زندگی است و گوش کردن به حرف مردم و در کنارشان بودن هم بخشی از زندگی رمان نویس. همین کنار مردم بودن باعث می‌شود متوجه شویم نهادی به اسم رهبری چه مفهومی دارد. رهبری در تاریخ شفاهی و در ارتباط با مردم تعریف می‌شود.

**رمانی برای نشان دادن ارتباط مردم و رهبر

مردم احساس می‌کنند ارتباط پویایی با یک جریان دارند که از قبل از انقلاب شروع شده و تا الان ادامه دارد. مفتون و فیروزه سعی می‌کند نوع به وجود آمدن این ارتباط و ادامه پیدا کردنش تا الان را نشان دهد. مفتون و فیروزه در حقیقت بعد از ۸ بار بازنویسی و ۶ سال زمان صرف کردن ۴هزار صفحه شد و من ۱۵۰۰ صفحه‌اش را در قالب این رمان منتشر کردم و جالب اینجا بود که من هر روز به یک جریان جدید می‌رسیدم. نمی‌گویم آدم‌های جدید می‌آمدند بلکه آدم‌هایی که به واقع گمشده بودند پیدا می‌شدند و در این پیدا شدگی دو اتفاق می‌افتاد. اول این بود که من می‌توانستم نقش حضرت آقا را در ماجراهای قبل از انقلاب ببینم که چه نقشی داشتند و چگونه این ارتباط بسیار پویا را با مردم برقرار کرده بودند و بخش دیگر هم اینکه مردم چه قدر تعلق خاطر به ایشان داشتند که اتفاقا این بخش خیلی مهم‌تر از قبلی است.

**تاریخ خصوصی مردم با رهبرشان که هیچ جا ذکر نشده

فارس: مردم رمان شما دقیقا چه کسانی هستند؟

مردم از هر قشری. روشنفکران هستند،‌ بازاریان هستند، روحانیون هستند حتی بدنه هم ساواک هستند. وقتی می‌گویم بدنه ساواک یعنی آدم ساواکی زن و بچه هم داشته و اینها بدنه هستند چون واقعا شناخت کاملی نداشتند و آن زمان هم عصر اطلاعات و ارتباطات نبود که از اتفاقات رخ داده،‌ باخبر شوند.

فارس: آن وقت چه چیزهایی در ارتباط این بدنه با رهبری روایت شده است؟

اینکه مثلا پخش کتاب‌های ایشان در مشهد چگونه بود؟ این خودش یک پروسه است. نوارهای ایشان چه طور پخش می‌شد؟ وقتی ممنوع المنبر می‌شدند، ‌مردم چگونه به ایشان مراجعه می‌کردند و ایشان چگونه صحبت می‌کردند؟ این یک بخش از همان تاریخ خصوصی است که هیچ جا ذکر نشده است.

**کسی که رمان را می‌خواند باید خودش را در آن ببیند

فارس: یعنی شما پای صحبت مردم نشستید و با توجه به این گفت‌وگوها ابعاد مختلف ارتباط را به دست آوردید و بر اساس آن رمان نوشتید؟

بله. ۶ سال کار من همین بود. من فکر می‌کنم اصلی‌ترین وظیفه‌ رمان نویس این است که پای حرف مردم بنشیند. مشکل اساسی ما این است که کتاب با جایزه کتاب می‌شود در حالی که کتاب باید با خودش کتاب باشد. رمان صرفا به خاطر خودش رمان باشد. چیزی به آن سنجاق نشود و کسی که آن را می‌خواند خودش را ببیند و بگوید این منم در این رمان. من از مردم مشهد و خلاصه مردم مشهدم. در همه جای دنیا یک نویسنده نیویورکی را به شهرش و عناصر و اتفاقات شهرش می‌شناسند. چرا نویسنده مشهدی نباید از مشهد و مردمش بنویسد؟ چرا نویسنده اصفهانی نباید از اصفهان بنویسد؟ این خرده فرهنگ‌ها چرا نباید تبدیل به فرهنگ ملی شود؟ ما در مورد انقلاب واقعا رمان نداریم و اگر رمان‌هایی داریم تعدادشان خیلی کم است. اگر چند تا نام ببریم و بعد به جایی می‌رسیم که دیگر رمانی نیست. نامی نیست و به تبع آن حقیقت و جوهره حقیقت غایب می‌ماند. من در مفتون و فیروزه باید به این پرسش پاسخ بدهم. من زندگی خصوصی ام را همراه با زندگی خصوصی یک ملت را نوشته‌ام؛ ملتی که تئاتر کار کرد و قبل از انقلاب هنر متعهد داشت. البته سینمای واقعا مبتذل هم داشت. سینمای معناگرای تجربه گرای خوب هم داشت. هنر متعهد به این معنا که وقتی یک نمایش مذهبی در آن سال اجرا می‌شود و خود آقا برای تماشا می‌رود، شهید هاشمی نژاد هم می‌رود و در آن صندلی‌ها هم روحانیت می‌نشیند و هم روشنفکر و طیف‌های مختلف مخاطب نمایش می‌شوند و از نمایش متعهد حمایت می‌کنند. این یعنی تاریخ شفاهی و خصوصی.

**آدم‌های و حواث رمان کاملا مستند هستند

فارس: این آدم‌هایی که در طی مراحل مختلف نوشتن این رمان پیدا می‌شدند، آدم‌های واقعی هستند که وجود خارجی دارند و در رمان شما هم حضور پیدا می‌کنند؟

بله. فقط در رمان من تغییر نام  و تغییر ثبت احوالی پیدا کردند و گرنه همه واقعی هستند. حوادث هم کاملا مستند است،‌ آدم‌ها هم کاملا مستند هستند اما جریان حرکتی‌شان در رمان است و رودبار حرکت می‌کنند.  ما ۳ هنر را در این رمان داریم. تئاتر را داریم به معنای جوهره دراماتیک، سینما را داریم به معنای فیگوراتیو که فرهنگ تاثیرگذاری داشته  است و  هر فصل رمان مفتون و فیروزه یک سکانس سینما است. هر شخصیت یک شخصیت دراماتیک است. زبان شخصیت زبان خود مردم است البته زبانی که پالایش شده است. حرف این است که وقتی بینوایان را می‌خوانید فکر نمی‌کنید آن را ویکتور هوگو نوشته فکر می‌کنید این تاریخ انقلاب فرانسه است و این ویژگی منحصر به فرد ویکتور هوگو است. وقتی جنگ و صلح تولستوی را می‌خوانید به تولستوی فکر نمی‌کنید که آن را نوشته، بلکه آن را یک ملت نوشته‌اند. جان شیفته رومن رولان هم همین طور. اینها نمونه‌های جهانی‌اش است و اینجا هم سعی کردم از الگوهای رایج کمک بگیرم . این کتاب صدای انقلاب مردم مشهد است در ارتباط با یک دهه تلاششان. موضوع را نمی‌خواهم لو بدهم که داستان چی است و چه می‌شود.

**دو قهرمان که در انقلاب استحاله پیدا می‌کنند و عصاره یک ملت می‌شوند

فارس: مفتون و فیروزه قهرمان‌های قصه شما هستند. آیا در تمام داستان این دو قهرمان حضور دارند و روایت‌های مختلف آدم‌های مختلف به این دو فرد ربط پیدا می‌کند؟

مفتون و فیروزه دو اسم سمبلیک و در عین حال دو اسم واقعی هستند. مفتون کسانی هستند که آوازهای شفاهی مردم را می‌خوانند و در خراسان این افراد زیاد هستند. فیروزه هم سمبل کوه فیروزه نیشابور است، همین طور روستای فیروزه در قوچان است که زمان قاجار به عنوان غرامت به روس‌ها بخشیده شد و همیشه این قرابت در ذهن مردم وجود دارد که این دو عنوان دو شخصیت واقعی هستند و در عین حال دو شخصیت استعاری هم هستند. مثل لیلی و مجنون یا رومئو و ژولیت. مفتون و فیروزه هم همین نسبت را دارند.

فارس: در فرهنگ مردم مشهد این طور است؟

نه شما هر وقت اسم فیروزه را بشنوید یاد نیشابور می‌افتید و به دنبالش نام حضرت رضا می‌آید و بعد آبی فیروزه‌ای و کاشی فیروزه . اینها پازل‌های متصل به هم هستند اما مفتون و فیروزه دو قهرمان واقعی هستند که در جان انقلاب استحاله پیدا می‌کنند و عصاره یک ملت می‌شوند.

farsnews.com/newstext.php?nn=13930611000382
گفتگویی دیگر:
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/480643