انتشارات نیستان در روزهای گذشته مجموعهای از نمایشنامه را در قالب ۴ کتاب از ۴ نویسنده منتشر کرده است. این نمایشنامهها از سیروس همتی، میلاد اکبرنژاد، نصرالله قادری و امیر لشگری هستند.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، انتشارات نیستان در روزهای گذشته مجموعهای از نمایشنامه را در قالب ۴ کتاب از ۴ نویسنده منتشر کرده است. این نمایشنامهها از سیروس همتی، میلاد اکبرنژاد، نصرالله قادری و امیر لشگری هستند. درمیان این ۴ کتاب،۳ کتاب نمایشنامههایی دارند متاثر از موضوعات دینی و به ویژه موضوع عاشورا که در ادامه مروری داریم بر محتوای این ۴ کتاب:
**نمایشنامههایی برای بازنمایی اعتقادات مذهبی به زبانی فاخر
نصرالله قادری در تازهترین مجموعه نمایشیاش با عنوان «گاهی اوقات برای زنده ماندن باید مُرد» تلاشی داشته است برای کشف و شهود در دو بستر قلم زدن و تجربه سبک و سیاقهای بیانی متفاوت – برای ایجاد ارتباط با مخاطب – و باز روایی مفاهیمی چون آرمان و باور و اعتقادات مذهبی را به بیانهای متعدد و شیوه های مختلف دید؛ و به همین دلیل شاید بتوان این مجموعه نمایشنامه را بازخوانی غمهای مکرر قادری در اندیشیدن به آرمانهای دیروزی و امروزی انسان دانست.
قادری با وجود انتشار بیش از ۱۶ مجموعه از نمایشنامههای خود، در این اثر از چند منظر ظاهری و محتوایی سعی در ارائه نوشتاری بدیع به مخاطبانش کرده است، که بدون شک نخستین آن انتخاب عبارت و ادبیاتی متفاوت در معرفی میزانسنهای نمایشی است که از نخستین سطور هر یک از این آثار سعی در فضاسازی ذهنی در مخاطب برای شناسایی جغرافیای داستان دارد.
قادری با استفاده از عباراتی نه چندان ساده و در عین حال روان و خوشخوان و با صلابت، سعی دارد تا فضایی چند پوسته و پر تعلیق و در عین حال جذاب و پر صلابت را برای میزانسنهای نمایشی خود به تصویر بکشد و شاید به همین دلیل است که عمده توصیفات او از فضای موسیقایی لازم برای اجرای این آثار و یا مقدمات لازم برای صحنهآرایی آنها با ادبیاتی منحصر به فرد بیان میشود.
از سوی دیگر موضوعات انتخاب شده برای درونمایه هر نمایش از این مجموعه نیز، به خوبی به نمایش باورمندیهای این نویسنده به بنیانهای الهی و مقدس آفرینش و حضور انسان در پروسه زیست خاکیاش اشاره دارد.
بازتعریف زیبا از فلسفه مرگ و زندگی و ارائه تعابیری متفاوت و تاملبرانگیز از آنها، در این اثر به خوبی دست یافته است؛ و در کنار آن تعریف او از زیست شرافتمندانه انسانی در نمایشنامه «اسفنکس» و در کنار آن بیان زیبا و تاملبرانگیز او از یک حس ناب انسانی در نمایشنامه «افسانه پدر» نیز از نشانههایی است که او و متون نمایشیاش در این اثر را نسبت به سایر آثار هم سنخ در روزگارش خواندنیتر میکند.
نمایشنامههای مجموعه «گاهی اوقات برای زنده ماندن باید مُرد» آثاری برای اجرای صرف و بهرهمندی مخاطب از فضای حاصل از اجرای آن نیست. متونی است که میتوان از دل آن به مانیفست فکری قادری که پس از سی سال فعالیت در عرصه نمایش مدون شده دست پیدا کرد. مانیفستی که قرار است به تعریفی الهی و بدیع از انسان در بستر بازنمایی نمایش و برشهایی از زندگی وی در طول سالهای حیاتش نقب بزند.
**طنزهای نطلبیده
کتاب دیگر نمایشنامههای امیر لشکری است که به سراغ ادبیات رئالیستی طنزآمیز برای ترسیم موقعیتها و بیان کلام خود رفته است؛ کلامی که پیش از هر چیز نمایشدهنده موقعیتهای اجتماعی ناشی از تفکر زندگی انسان امروز دارد و بر خلاف بستر و موقعیت رخداد طنزآمیز خود، بسیار قابل اعتماد و اعتناست.
لشکری در نمایشنامههای خود در این کتاب بیش از هر چیز سعی کرده تا با کم کردن پرسوناژهای نمایش و تمرکز بر روی دیالوگ به عنوان واحد کلام و ترسیم رخدادها در پلاتوهای کوچک و ساده، بر درون انسانهای حاضر در نمایشنامههایش، تفکر آنها و نیز نوع نگاه و اندیشهشان و تصمیمگیریهای ناشی از آنها، تمرکز کند.
انسانهای نمایشنامههای لشکری همگی بسیار ساده و قابل ترسیم در مختصات ذهنی مخاطبشان هستند. هیچ نوع پیچیدگی ساختاری و ظاهری برای خلق آنها در نظر گرفته نشده؛ اما بدون اغراق باید اذعان داشت که هیچ کدام از آنها بر خلاف این ظاهر ساده، انسانهایی قابل پیشبینی نیستند و این مسئله به زیباترین شکل در پایانبندیهای لشکری در این چهار اثر قابل رویت است.
به عبارت سادهتر هر گاه که مخاطب حس میکند روالی منطقی و قابل حدس در این نمایشنامه پیدا کرده و لذا از ادامه دادن باقی ماجرا امتناع میکند، نویسنده با چرخشی عجیب و زیبا و با استفاده از طنز بیانی، او را به سمتی غیر قابل تصور هدایت میکند و در نهایت با خلق یک پایان کمدی و البته دور از انتظار، او را در پیشگاه متن به تحسین وا میدارد.
نمایشنامه نخست از این مجموعه با عنوان «الکی خوش» بر پایه همین تفکر بر مدار دو شخصیت با عناوین مرد شیکپوش و ولگرد شکل پیدا کرده است؛ که طی آن در یک رویداد اتفاقی، پس از آشنا شدن این دو شخصیت با هم و پس از اینکه مخاطب حس میکند مرد شیکپوش به دلیل از دست دادن فلسفه و انگیزه زندگی قصد دارد مدتی مانند ولگردان زندگی کند و به همین دلیلی در حالی بخشیدن تمامیاش به اوست، لشکری با ترتیب دادن صحنه انتزاعی انفجار و کشته شدن مرد ولگرد به تلخترین شکل موجود و با هوشمندی ناشی از آگاهی به زبان و موقعیت طنز، پرده از تلاش مرد شیکپوش برای کسب موقعیت مرد ولگرد بر میدارد که در واقع استعارهای است از منش و شیوه رفتاری وی در زندگی تا پیش از آن.
در نمایشنامه «زیارت نطلبیده» نیز نویسنده از همین موقعیت برای پایانبندی و به تصویر کشیدن ذهنیت درونی انسانها و نقش آن در شکلدهی به نیات و درونیاتشان پرده بر میدارد.
در نمایشنامه وورnt> وور از این مجموعه تلاش لشکری برای به تصویر کشیدن پارهای دیگر از سیاهیهای زندگی اجتماعی معاصر که در این موقعیت وارونه جلوه دادن یک معضل اجتماعی و تلاش انسانها برای کلاه بر سر هم گذاشتن به زبان طنز و در قالب دیالوگ میان چهار نفر به تصویر کشیده شده است.
«یک بحث داغ فرهنگی»، «وورnt> وور» و «کافیه فقط چند لحظه فکر کنی» از دیگر نمایشنامههای این مجموعه هستند.
**نمایشهایی برای گفتن از کربلا و عاشورا
سیروس همتی هم در کتاب «الهه» مجموعهای از نمایشنامههای خود را برای مخاطبانش گردآوری کرده است که بیشتر از دغدغه فرم و شیوه روایت و حتی دیده شدن روی صحنه، دغدغه روایت و بیان را میتوان در آنها دید. نمایشنامههایی برخاسته از «آن» هنرمند متعهد که تلاش دارد روایتی بکر و تازه و در حد بضاعت نویسندهاش از باورها و آئینهای مذهبی ایرانیان را به نمایش بکشاند.
او در نمایشنامه نخست خود در این مجموعه با عنوان «روایتی از حکایت ناتمام» به سراغ بازگویی ماجرای شهیدان دشت کربلا از زبان خانواده و حرم یزید رفته است و از زبان آنها در قالب یک نقالی هنرمندانه و زیبا ماجرای چگونه به شهادت رسیدن آنها را که حتی حرم یزیدی را تحت تاثیر قرار داده است روایت میکند. این روایت و شیوه بیان آن چنان تأثیرگذار است که همتی در متن آن، به شیوهای ناگزیر شخصیتهای روایتکننده داستان خود را متأثر از آنها میبیند.
در همین مجموعه و در قالب نمایشنامهای با عنوان «یک شاخه گل سرخ» نیز مضمون عاشورا به شکلی زیبا روایت شده است. در این متن شمر با حضور در دوران معاصر به سراغ برخی مدعیان حمایت از امام شهیدان رفته و از آنها میخواهد که به جای ایشان اقدام به حضور در کربلا و جانسپاری کنند. نوع مواجه این شخصیتها با این درخواست است که باور فکری نمایشنامهنویس در مواجهه با برخی باورهای ذهنی مردمان سرزمینش ا به زیباترین شکل ممکن به تصویر میکشد.
نمایشنامه «فولاد زنگ نمیزند» از این مجموعه نیز روایتی است مدرن از مواجهه دختری جوان با برخی از ناهنجاریهای اجتماعی پیرامونش که همتی در بیان آن بیش از آنکه دغدغه فرم داشته باشد؛ به چیستی و چگونگی مفهوم روایت عنایت داشته است و از این زاویه توانسته داستانی قابل تأمل و خواندنی و پرجاذبه توأم با کشمکشها و دیالوگهای روایی مناسب را در متنش بنشاند.
اما شاید زیباترین روایت داستانی در این مجموعه را بتوان در نمایشنامه «محال هم ممکن است» جست؛ که در آن نویسنده با تمسک به داستانی کمتر شنیده شده از ماجرای بخشیدن ذوالجناح به جوانی تا آن را کابین همسر نصرانیاش کند، نمایشنامهای خلق شده که بیش از هر موضوعی نمایشدهنده کیفیتی ناب از رفتار خاندان مولای متقیان با مردمان زمانه خویش است.
مجموعه هفت نمایشنامه همتی در این کتاب را میتوان در نگاهی کلی متونی به شمار آورد که استفادهای ناب و بهینه از داستانهایی شگفت و عمیق را بیش از هر موضوع دیگری در ساخت خود مورد توجه قرار دادهاند. همتی با وجود تجربههای متفاوت خود در بازیگری، برای نوشتن این متون ترجیح داده است تا قصه و محتوای درام را به اسارت فضا و فرم روایت در نیاورد و از همین مجراست که آثار او بیشتر از آنکه دغدغه چگونه دیدهشدن روی صحنه را برای مخاطب برآورده کند، نیاز آنها به خوانش متون ناب و تأثیرگذار و مواجهه با داستانهایی ناب را برآورده میکند.
** از حر تا احمدشاه مسعود در نمایشنامههایی با رنگ و بوی حقیقت
حقیقت دارد تو را در خواب بوسیدهام مجموعهای از هشت نمایشنامه اکبرنژاد است که با رویکردهای متفاوت و فضاهای مختلفی تألیف شده است.
دو نمایشنامه نخست این مجموعه با عنوان «حقیقت دارد تو را در خواب بوسیدهام» و «یک تکه از گفتار گمشده ماندانا در گزارش شاه کشی» دو اثری است که نویسنده آنها را با وجه ممیزه تاریخ و حضور آن در روایت تألیف کرده است.
در نمایش اول اکبرنژاد در فضایی رئال داستان زندگی و تحول حر ابن یزید ریاحی در بستر واقعه عاشورا را روایت کرده است. داستانی بدون حاشیهپردازی که در آن سعی شده چیستی تحول در زندگی حر از زاویه نگاه خود او، پسر و همسرش و نیز برخی از اصحاب امام حسین به نمایش کشیده شود.
در نمایشنامه «یک تکه از گفتار گمشده ماندانا در گزارش شاه کشی» اما نویسنده به سراغ روایتی داستانی از ایران باستان رفته است و شرحی از زندگی هارپاگ – سردار ایشتوویگو، پادشاه ماد، در قرن ۶ پیش از میلاد- را روایت میکند. او از طرف ایشتوویگو مأمور شد تا نوه دختری وی، کورش دوم- که هنوز طفلی بیش نیست – را به قتل برساند. اما او تصمیم گرفت تا این مأموریت را به چوپانی به نام سپاکو بسپارد ولی چوپان هم طفل را نکشت. اکبرنژاد در این اثر نیز سعی کرده با حضور سه شخصیت به ارائه تصویری از این رویداد تاریخی و به دنبال آن کشتن پادشاه ماد بپردازد.
نمایشنامه سوم از این اثر با عنوان «در کوههای کابل زنی است» داستانی است که راویان آن از سرزمین فارسیزبان همسایه انتخاب شدهاند و نویسنده سعی دارد به کمک روایت داستانی آن، شرحی از باورهای مذهبی و اعتقادی مسلمانان افغان و مکتب مبارزاتی مجاهدان افغان به ویژه احمد شاه مسعود در مقابل نیروهای طالبان را ارائه کند.
داستان نمایش «سمفونی روی گدازههای آتشفشان تلخ» نیز داستانی عاطفی در کش و قوس دفاع مقدس را روایت میکند که در آن یک رزمنده با زنی که گویا از اعضاء گروه منافقین است و به قصد برنامهریزی برای کشتن مرد به وی نزدیک شده است را روایت میکند که این نزدیکی رویداد دراماتیک نمایش را پدید میآورد و شرح برخی وقایع موجود در زندگی هر دوی آنها برای همدیگر.
این اثر همچنین سهگانهای از اکبرنژاد با عنوان «شکسپیر» را نیز با خود به همراه دارد که به گفته وی حاصل بیقراریهای وی در دوران دانشجوییش در دانشگاه شیراز است.
مجموعه آثار نمایشی اکبرنژاد در این اثر را بیش از هرچیز میتوان جلوهای از دغدغهمندی وی به نمایش محتوای داستانی به شمار آورد. محتوایی که او آن را بر فرم روایت نیز مقدم دانسته و به همین دلیل برای نمایش دادن آنها به هیچ وجه سعی نداشته است تا خودش را در پیچ و تاب ظاهر و فرم روایت برای بیان آنها اسیر کند.
از سوی دیگر این نمایشنامهها به خوبی نمایشی از تلاش اکبرنژاد برای واکاوی ارائه چندین تصویر از یک مفهوم را در قالب چند متن نمایشی به تصویر کشیده است.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930319001083