نویسنده نیستم، اما بشدت مینویسم!

«یزله»………

زله زله شد

پس از دو سال  واندی پیگیری و ماندن پشت در”مجوزخانه” 

و تلاش صادقانه نشر وزین کتاب نیستان 

بالاخره «یزله»مجوز چاپ گرفت

که می ارزید

بی اغراق«یزله»از ان کتاب هایی است که سرش به تن ش می ارزد

اگر باور ندارید

بخوانید تا باور کنید

خواندید خوشتان نیامد به صفحه مجازی بنده آمده شماره کارت دهید تا مبلغ ۴۹۰۰۰تومان را با عشق واریز و تقدیم تان کنم

 *انگیزه  

هیچ انگیزه ای جز به منصه ظهور گذاشتن-شِر کردن- هر انچه در ذهنم میگذرد که بی شک هم «جذاب»ست وهم”تکاندهنده” 

ندارم

این ادعا-ی منِ بی ادعا-را از واکنش خوانندگان مجموعه آثارم 

گرفته ام

به هر حال

مشک ان است که خود ببوید

نه انکه عطار بگوید

 *لذت 

هیچ لذتی برایم بالاتر از خواندن کتاب و خوانده شدن آثارم نیست.تمام  تلاش صادقانه و شبانه روزی ام در یک چیز خلاصه میشود بالابردن سطح “فن نگارش” 

 *نگارش

 -زاویه دید

 -محتوا 

(زیر لوای ساختار-نگارش-قرار نگیرد)

 -ساختار

( زیر لوای محتوا قرار نگیرد)

 -مینیمال

(کم گوی و گزیده گوی چون در)

 -شروع و پایان

 به قول برتولوچی،هیچ چیز به اندازه شروع و پایان مهم نیست.هر جه باشد

داستان،فیلم،نمایش و……..  

 *یزله

یزله،کتابی است که سعی کردم تمام موارد فوق را در نگارش آن لحاظ کنم

میزان موفقیت باشد نزد شما

اما برای تک تک داستان ها،عرق ریزان روح و تنم را دیدم

بخصوص داستان های

 -رمان

(بدرود)

و

 -خججه سلطان

که بلندترین نوشتار بنده هستند

من نویسنده نیستم.ولی بشدت مینویسم

می نویسم پس هستم

من موودی مینویسم.گاه هفته ها و ماهها خوراکی عایدم نمیشود

گاه خوراک پشت خوراک

خوراکهایی خوشمزه که خواننده با خوردن انها حظ کند.حتل کند.حالی به حالی شود وحتی …  

 *چی کاره ای

اغلب موارد به من میگن

« تو کار اصلی ات چیه….چی کاره هستی؟..یه کار و بگیر،همون و بچسب و ادامه بده»

میگم: 

والا و بلا دست خودم نیس

می پرسن:

یعنی چی…مگه میشه؟

میگم: 

بله میشه….وقتی دست به قلم میبرم، اون لحظه و آن و حتی خودِ قلم به من «حکم» میکنند که انچه در ذهنت داری،آن الهام که در هاله ای از ابهام است داستان باشد،یا نمایشنامه،فیلمنامه و..  

به هر حال من تعیین کننده گونه و نوع آثارم نیستم

  «یزله»*

داستان تاثیری است از حرفهای متاثرکننده  یک راننده تاکسی در سوسنگرد  

وقتی برای تسکین الام و  دردهایشان-سیل-به انجا رفتم.

یزله:

عالى ترین تجلى،رقص و احساسات و عواطف اعراب- خوزستانی ها-ست

داستان یزله،درباره یزله رفتن عده ای سوسنگردی در برابر«صدام» ست  

سه روز محاصره سوسنگرد بدست بعث و …..

نام کتاب از روی  همین-هفتمین- داستان ان گرفته شده ست .

 *ننه کاراته

بعد از مجموعه داستان “ننه کاراته” 

[که به دلیل استقبال خوب دوستداران،علاقه مندان و کتاب بازان به چاپ سوم رسیده است]

دومین مجموعه داستان نویسنده،تحت عنوان «یزله» از طرف نشر«کتاب نیستان» راهی بازار شد

امیدوارم به استقبال علاقه مندان.چرا که موضوعات مطرح شده در یزله،مردمی و درد جامعه است

 *یزله

“یزله”کتابی است انسانی،سیاسی،انتقادی،طنز  و به شدت اجتماعی

به چالش کشیدن: 

 -خود

 -خانواده 

  -اجتماع

کلیت و شاکله داستان های «یزله»را تشکیل میدهند

یازده داستان کوتاه و بلند کتاب«یزله» به قرار زیر می باشند

 آقای هاله

هاله ای که بگیر نگیر دارد .

مردی با هاله ای در اطراف سر و اتفاقاتی که از نوجوانی برایش می افتد تا میانسالی 

 الله تپونن پول توهسون

 اندر دعای مادرخدابیامرزم….خدا از قفا رو سرت پول بریزه

سفر به ڑاپن،و ارادت یاکوزاها به من 

 دده

 پدربزرگ ومخالفت او با ادامه تحصیلات تنها نوه اش در شهر 

 رمان(بدرود) 

 چالش و درگیری نویسنده با آدم های رمانش .

انتخاب بعنوان پدرخانواده و ورود اتفاقی ب زندگی سه دختر و یک مادر .

اگر بگویم به هنگام نوشتن این داستان، در موود رمان معروف «تقسیم»بودم پر بیجا نگفتم  

 مکان

 چقدر بده همه چی اوکی باشه مکان جور نباشه،اندر معضلات یک جوان هوس باز و خواهرش 

 یزله

 استقبال از صدام حسین در سوسنگرد 

نکاح وداع

 امیزش خفت بار مرد با زن مرده اش،طبق سنت و ایین”نکاح وداع”  

 فرمول ابی

 داستان ابراهیم فشارکی

در سه دوره ی :

جنگ تحمیلی،جنگ سوریه(داعش)،جنگ داخلی(اعتراضات) 

داستانی که بی ارتباط با شرایط و اوضاع واحوال این روزها نیست 

 خججه سلطان

 خدای فک و زبان

داستانی از کلافه گی مردی از دست زن حراف ش. 

از یک قصه کهن و قدیمی برگرفته ام  

 ننه سلطان 

 مادری،حقوق مستمری بگیر،که طبق اسناد اداره ثبت احوال او مرده است و از بیمه و حقوق و مزایا محروم 

 بازارچه مکاره

 دنیا سرشار از سو تفاهم هست.ورود قهرمان به بازارچه و مکر و حیله ها برای تصاحب او  

 *توجه: 

شایان ذکر است که 

نویسنده دو داستان ننه سلطان و بازارچه مکاره،پسردایی عزیزم«تقی همتی نیا»ست

 *حرف اخر

در پایان بی اغراق باید بگویم که خرسندم از چاپ این اثر،

توصیه میکنم.پیشنهاد میکنم و …

از دور و نزدیک شاهد پیگیری نشر«کتاب نیستان» نسبت به چاپ  یزله بودم

از انصاف و ادب به دور است که تشکری از ناشر- همیشه در صحنه- نکنم

حتی بابت 

قطع کتاب

قیمت کتاب

و

طرح جلد آن که خانم نرگس زیانی زحمت آن را کشیده است 

بهترین ها را از خداوند منان برای  همه خوانندگان و کتاب بازها و نشر«کتاب نیستان»ارزومندم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *