دنیای افرادِ مسئله دار!

خوبی های خوبان رمانی است که در فاصلۀ سال های نود و هفت و نود وهشت نوشته شده است و هر چند حجم چندانی ندارد، اما به چند محور موضوعی می پردازد که یکی از آن ها درگیری بی پایان نویسندگان با کارگردانان در حوزۀ تاتر و سینماست. محور دیگر وضعیت فلاکت بار اقتصادی و بی برنامگی دولت هایی است که عملکردشان به فقر روز افزون جامعه انجامیده تا آن جا که امکان ازدواج را از جوانانی که نیازمند تشکیل خانواده اند، گرفته است. محور دیگری که در این رمان به آن پرداخته شده، پدیدۀ ازدواج سفید است که در واقع امر نه ازدواج است نه سفید و تعهدی هم اگر  در آن هست، اسمی و ظاهری است و تاب آوری ندارد و آسیب های جدی روانی هم برای مردان و هم زنان در پی دارد. 

  به نظرم هیچ رمان جدی ای نیست که بی اهمیت از کنار انسان گذشته باشد. لوکاچ می‌گوید رمان دنیای افرادِ مسئله دار است! در این فرمول، مسئله می‌تواند تعمیم پیدا کند و هر مسئله‌ای را که برای او دغدغه می‌شود، در بر بگیرد. لوکاچ پدیدۀ از خود بیگانگی را مطرح کرد، چون انسان را استثمار شدۀ آن بروکراسی عظیم می‌دید. از نظر او انسان دیگر انسان نبود، بلکه شیئ بود در کنار دیگر اشیا. از نظر من، داستان نویس با ساحت‌های گوناگون و متنوعی از مسئله رو به روست که در طول عمر داستان نویسی اش می‌تواند به آن ها بپردازد، آن طور که دلش می‌خواهد، و نه آن طور که بخواهند به او تحمیل کنند. معتقدم هر داستان نویسی مطابق با زیبایی شناسی مورد نظر خودش است که سوژه یابی می‌کند و سوژه‌ها را مطابق با معیارهای خودش می‌پروراند. از نظر من مهم نیست چه نوع سوژه‌ای انتخاب می‌کند، انتخاب سوژه حق طبیعی اوست. سوژه ها می توانند فقر روز افزون مردم باشند، یا اختلاس‌ها، سیاست زدگی و رانت خواری در حد تیم ملی و ژن خوب و افراط و تفریط‌های اسفبار سیاسی و فاصلۀ کلان طبقاتی و ترویج خرافات به جای عمق بخشیدن به دین و بی تدبیری‌ها و ندانم کاری‌ها و بسیاری دیگر سوژه که وجود دارند. نویسنده می تواند هریک از این موضوع ها و مضمون ها را دستمایۀ کار خودش قرار بدهد، تنها انتظاری که من از او دارم، این است که به عنوان یک متخصص حق سوژه را خوب ادا کند و آن را درست بپرورد. ابعاد آن را خوب بررسی کند و به آن عمق ببخشد و افق‌های تازه ای از موضوع را پیش روی مخاطبانش قرار بدهد. پروردن مخاطب یعنی همین: تجربه‌های عمیق را به او تزریق کردن.

  رمان خوبی های خوبان نیز حرکتی رو به عمق دارد و با تعلیقی چند سویه در محورهای ذکر شده می تواند مخاطب را با علاقه مندی تا پایان با خود همراه کند.   رویکرد رمان کاملا اجتماعی است و نشان از دغدغه مندی نویسنده نسبت به اجتماعی دارد که درآن زندگی می کند و نسبت به بارآور شدن آن خود را مسئول می داند.

 به عقیده من داستان خوانی در اصل تمرین دموکراسی است.  حتی اگر تجربۀ عاشقانۀ یک دانشجو در دوره‌ای کوتاه از زندگی اش باشد. به هر حال، طبق فرمول لوکاچ، عشق هم مسئله است، اتفاقاً مسئلۀ مهمی هم هست، چون خواب و خوراک را از عاشق می‌گیرد و او را از خود بی خود و از خود خالی و از دیگری پر می‌کند. بنابراین اگر شخصیت‌های داستانی درست پرداخت شوند، تأثیر خودشان را مستقیم و غیر مستقیم روی مخاطب می‌گذارند. چنین مخاطبی از دیالوگ‌هایی که درست و به قاعده و مطابق با شأن و شخصیت داستان نوشته شده باشند، عرصۀ دموکراسی را تجربه می‌کند، چرا که با نظرات مختلف آدم‌های متفاوت رو به رو می‌شود و در می‌یابد که افراط و تفریط هر دو روی یک بیماری مهلکند و آنچه مطلوب است، تعادل است. پس ساختار رمانی که به سامان است، خودش آموزنده است و تعادل را مستقیم و غیر مستقیم به مخاطبش منتقل می‌کند…         

منبع: الف

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *