در دنیای امروز که شتاب سرسامآور وقایع فرصت تعمق در خود را از آدمها میگیرد و آنها را مدام در مشغلههای مختلف شخصی و اجتماعی غرق میکند، خلأ همدلی بیش از پیش خود را نشان میدهد. انسان مستأصل از مسائل بغرنج زندگی مدرن به دنبال راهی برای بیان دردهای خویش است. او در پی گوشی شنوا میگردد و میخواهد گفتوگویی سالم و عاری از سوگیری با همنوعش داشته باشد. در شکل سنتی روابط اجتماعی، اغلب آدمهای متعلق به یک کوی و محله، این نقشهای حمایتی را به عهده میگرفتند، اما بهتدریج با تحول ساختار ارتباطی جامعه، این نقشها کمرنگ شدهاند. گرچه بستر فرهنگی جامعه بر اساس چنین هنجارهای ارتباطی بنا نهاده شده و همواره به لزوم همدلی و کارگشایی برای دیگران در آن تأکید شده است، اما سبک زندگی امروزی کمتر مجال رعایت چنین ملاحظاتی را به آدمها میدهد. اینگونه است که افراد در مواجهه با بحرانها احساس بیپناهی بیشتری میکنند. رمان «عزیز» به سنت تشریک مساعی آدمهای گردآمده در یک جامعهی کوچک میپردازد. همان آدمهایی که برای فرار از دشواریهای زندگی مدرن پناه همدیگر شدهاند.
داستان در خانهی عزیز میگذرد. مادربزرگی که خانهای قدیمی دارد و همچنان شکل زندگی سنتی خود را حفظ کرده است. او با نوهاش فؤاد زندگی میکند و مستأجرهایی را در خانهاش پذیرفته که برای او حکم خانوادهاش را دارد. چهار دختر دانشجویی که خسته از مشکلات مختلف زندگی شخصی و اجتماعی به این خانه پناه آوردهاند. عزیز در همان آغاز برخورد با آنها از روحیهی همراهیاش با همسایه میگوید؛ اینکه همسایهها شریک همدیگر در غم و شادیاند و سنت و عرف به آنها حکم میکند که از یکدیگر دستیگری کنند. دانشجوها مجذوب همین سبک رفتار خیرخواهانهی عزیز میشوند.
قصهی «عزیز» با فؤاد آغاز میشود که درگیر معضلات عاطفی و شغلی خاص خود است. از زمانی که مادرش را از دست داده و پدرش از او جدا زندگی میکند، عزیز تمام خانوادهی او محسوب میشود. در سایهی حمایتهای مادرانهی عزیز، فؤاد از تشویش و تنهایی نجات پیدا کرده و توانسته زندگی متلاطم خود را به سمت آرامش سوق بدهد. فؤاد فانتزیها و برنامههایی برای آیندهاش دارد که رسیدن به آنها ممکن است چندان ساده نباشد. بسیاری از مواقع با دیگران دچار سوءتفاهمهایی میشود که تنها حضور عزیز و تدابیری که او میاندیشد میتواند مسأله را حل کند. فؤاد به حکم جوانی و خامی اغلب دربارهی موضوعات مختلف شتابزده و هیجانی برخورد میکند و همواره به وجود مادربزرگاش برای تعدیل عواطف و تأمل بر مشکلاتاش نیاز دارد.
روایت در این رمان زوایای دید مختلفی را دربرمیگیرد. فؤاد، عزیز، میثاق، چهار دختر دانشجو و راوی هر کدام از منظر خود چیزی به داستان میافزیند و آن را پیش میبرند. وقتی راوی قصه را تعریف میکند، نظرگاه وسعت پیدا میکند و تمامی خانهی عزیز را با اتاقها، حیاط و گوشههای مختلفاش دربرمیگیرد. روایت اغلب شکل شکسته و محاورهای دارد و هرکس با تکیهکلامهایش آن را به صورتی خاص میسازد. دغدغههای هر شخصیتی داستان را به سمتی سوق میدهد. فؤاد معمولا درگیر بحرانهای ارتباطیاش است و مدام در تلاش برای رسیدن به ثبات در روابط با دیگران است. اما همواره موانعی وجود دارد که او را در این راه با چالش مواجه میکند. میثاق نیز که نوهی دیگر عزیز و همسنوسال فؤاد است مشکلاتی مشابه را از سر میگذراند. دختران نیز با توجه به تب و تاب آغاز دورهی جوانی و فضای دانشگاهی که در آن تحصیل میکنند، نگرانیهای ویژهی خود را دارند. وقتی خط روایت در دست آنها قرار میگیرد، معمولا با رؤیاهای دور و دراز و نوسانهای هیجانی بسیار همراه میشود.
آدمها در این داستان هرچند بخواهند در مسیری منفرد و جدا از دیگران گام بردارند، همواره در نقطهای با آنها تلاقی پیدا میکنند. این نقطه که همه در نهایت به آن میرسند و با آن وحدت رویه مییابند، وجود عزیز است. او زنی بادرایت و دنیادیده است که به نسل جدید کمک میکند از دام سردرگمی و شتابزدگی بیرون بیاید و دقیقتر به خود و محیط اطرافاش نگاه کند و بیاندیشد. خانهی عزیز همانند جامعهای کوچک است که رهبری آن به دست این زن است. کسی که فرازو نشیبهای بسیاری در زندگی چشیده و به راحتی مرعوب مشکلات مختلف نشده و همواره پناهی امن و آرام برای همه بوده است. تجربههای او بسیار برای نسل تازه مفید است.
شخصیتهای جوان این داستان که مدام در دام بحرانهای ارتباطی میافتند به تدابیر هوشمندانهای برای برونرفت از وضعیت بغرنجشان نیازمند هستند. عزیز بهعنوان مرجعی برای این آدمهای درمانده عمل میکند؛ آنها را با بستر فرهنگی که از آن برآمدهاند و سنتهایی که به فراموشی سپردهاند، آشنا میکند و با نسل قبلیشان آشتی میدهد. عزیز در این کتاب کلید حل مسائل نسل جوان است. انسانهایی که راه خود را در پیچ و خم مشغلههای زندگی امروزی گم کردهاند و نیاز به هدایتگری صبور، همدل و باحوصله دارند. رمان عزیز همان قصهای را روایت میکند که از دل روزگاران خوش گذشته به امروز رسیده است. قصهی همنوعدوستی، گذشت و ایثار، که میتواند الگوی نجاتبخشی برای نسل امروز باشد.
منبع: الف