هفت نمایشنامۀ خواندنی (از سعید تشکری)

سعید تشکری (این نوشته پیش از خبر اندوهبار درگذشت سعید تشکری نوشته شده است) ، فارغ‌التحصیل ادبیات نمایشی، نویسنده، کارگردان و فیلمنامه‌نویس، عضو کانون ملی منتقدان تئاتر، عضو بین‌المللی کانون جهانی تئاتر، مدرس ادبیات نمایشی و داستان‌نویسی است. وی فعالیت خود را از سال ۱۳۶۰ با چاپ مقالات در مطبوعات در حوزه ادبیات و هنر، چاپ آثار ادبی در قالب‌های مختلف رمان و نمایشنامه، ساخت فیلم و نگارش سریال‌های تلویزیونی و نمایشنامه‌های رادیویی آغاز کرده است. رمان‌های وصل هزار مجنون، سیمیا، هزار و سیصد و پنجاه و هفت، قصه اول: ناهید، وقتی زمین دروغ می‌گوید و سینما مایاک بخشی از آثار اوست. وی در مسابقات ادبی مختلف نیز برندۀ جوایزی شده و با حضور در جشنواره‌های ملی و بین‌المللی چون فجر، امام رضا (ع)، یونیسف و جایزۀ سه دوره کتاب سال رضوی و کتاب سال شهید غنی‌پور، در سال‌های ۱۳۸۵، ۱۳۸۸و ۱۳۹۰ برای نگارش رمان «بارِ باران» برگزیده شده است. 

مجموعه نمایشنامه «من هستم گیلگمش» به تازگی از سعید تشکری منتشر شده است. او در این اثر هفت نمایشنامۀ کوتاه را جمع‌آوری کرده که همه آنها با نخ تسبیح «روایت و نوشتن» به یکدیگر متصل شده‌اند. «بیهقی و عوفی هر دو تو را نوشته‌اند!»؛ «من کاتبم، شاهزاده مرده است!»، «بانی بنوک»، «روزی محرری!»، «من نوغانی‌ام!»، «حُجره خورشید» و «من هستم، گیلگمش!» عناوین نمایشنامه‌های این مجموعه‌اند.

تشکری که در نوشتن از زبان قدیمی خراسانی در سنت ادبیات فارسی بهره می‌گیرد، در این نمایشنامه‌ها نیز به ویژه در بخش‌هایی که شخصیت‌پردازی آنها متأثر از ادبیات و شخصیت‌های تاریخی ایران است، این موضوع را به اوج خود رسانده که گفت‌وگوی میان ساحره و عوفی و بیهقی نمونۀ بارزی از این موضوع است. شیوۀ روایت نویسنده در این نمایشنامه‌ها پرهیز از موقعیت‌سازی فیزیکال و حرکت به سمت فضاسازی زبانی است. به عبارتی دیگر ادبیات و کلمه و روایت برای او دست‌مایه‌ای است که به این وسیله آنچه را درصدد بیان آن است بیان می‌کند و به همین دلیل در متون او نمی‌توان در پی آفرینش موقعیت‌های خاص برای چینش صحنه نمایش بود.

محور و جنبۀ مشترک تمام نمایشنامه‌های این مجموعه موضوع نوشتن و روایت است. کتابت و تاریخ‌نویسی و نامه‌نویسی موضوعاتی است که نویسنده در این متون سرلوحۀ ذهن خود قرار داده و سپس آنها را در جان کلام ریخته است. در این مجموعه دو نکته حائز اهمیت است. یکی اینکه نویسنده، متن را روی کاغذ کارگردانی کرده و دیگر اینکه تلاش داشته چند نمایشنامه را در یک مجموعه به شکل فستیوال ارائه دهد. مجموعه‌ای که با یک قانون مشترک در میان تمام نمایشنامه‌ها منتشر شده است. همۀ نمایشنامه‌ها کوتاهند و  از یک نوع زبان گفتمان پیروی می‌کنند. 

تشکری در مجموعه «من هستم گیلگمش» سعی کرده هفت نمایش را از هفت دوره با یک زبان خراسانی که زبان ایده‌آل او برای نمایشنامه است بنویسد. او با این شیوه نمایشنامه‌هایی را نوشته که برای خوانندگانِ رمان هم جذاب باشد و همچنین شکل یک مجموعه داستان کوتاه هم باشد. وی همچنین در این کتاب دیدگاه فستیوالی و مینی‌مال به مفهوم کوتاه را در یک  مجموعه اثر با هفت نمایشنامه و پیرنگ‌های متفاوت نمایان کرده است؛ نسخه‌هایی کم بازیگر و کوتاه که اگر خواننده اراده کند در یک نشست هفت نمایشنامه بخواند، گویی هفت داستان کوتاه را خوانده است. ارجاعات صحنه‌ای در متن کارگردانی نشده تا خواننده تنفس آزاد داشته باشد و چون نمایشنامه‌ها در طول سال اجرا می‌شوند، برای گروه‌های تئاتری که احتمالاً می‌خواهند اجرا داشته باشند، این امکان فراهم است که بتوانند مجموعه‌ای از این فرم فستیوالی را در این مجموعه بخوانند و به صحنه ببرند. 

تشکری در این متون، عنصر زمان زبان گفتاری و نوشتاری را با هم ترکیب کرده است. محاکمۀ صدام در نمایشنامۀ «من هستم گیلگمش» یکی از نمونه‌های این شیوه است. صدام احساس می‌کند گیلگمشِ بین‌النهرین است و نویسنده او را به گیلگمش بودن وادار می‌کند. بازرسان سی‌آی‌ای از او بازجویی می‌کنند و می‌خواهند بفهمند آیا او همان صدام حسین واقعی است یا بدل. گیلگمش‌شدنِ صدام حسین در نهایت موجب معاصرسازی در ذهن مخاطب می‌شود.

آنچه تشکری در این مجموعه ارائه داده، یادآور برخی متون کوتاه شکسپیر است که توسط بازیگران بسط داده شده و بعدها مواردی به آن افزوده می‌شده است. نمایشنامه‌های تشکری در «من هستم گیلگمش»  کوتاه هستند اما وقتی توسط گروه اجرا شوند به آن چیزهایی اضافه خواهد شد تا به آن اطناب داده شود. این موضوع خواننده را به یاد متن‌های دراماتیک دور از فرمالیسم می‌اندازد که به سمت نمایشنامه‌های کوتاه و مدرن می‌روند. به نظر می‌رسد اگر شاخص متون ادبی نمایشنامه‌ها به عنوان یک اثر دراماتیک بررسی شود، یک اثر دراماتیک اثری است که ابتدا برای خواندن و سپس برای صحنه نوشته شود. حال اگر قرار باشد یک کارگردان به هر دلیلی کار تئاتر نکند و هیچ نمایشنامه‌ای را به صحنه نبرد، به تحریر درآوردن این نمایشنامه‌های کوتاه باید برای خوانندۀ آن آنقدر خواندنی و جذاب باشد که بتوان آن را توجیهی برای نشر دانست. تشکری در مجموعه «من هستم گیلگمش» از عهدۀ این توجیه به خوبی برآمده است.

منبع: الف

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *