سید مهدی شجاعی داستاننویس و روزنامهنگاری است که اواخر دهۀ پنجاه در سن حدود ۲۰ سالگی نخستین آثارش را در مطبوعات و کتابها منتشر کرد. «کشتی پهلو گرفته»، «طوفان دیگری در راه است»، «پدر، عشق و پسر»، «دموکراسی یا دموقراضه» و «کمی دیرتر» از رمانها و «غیر قابل چاپ»، «سری که درد میکند»، «از نیستان و … دیگرستان»، «ضیافت» و «ضریح چشمهای تو» از جمله مجموعه داستانهای این نویسنده به شمار میرود. شجاعی حدود ۴۰۰ عنوان کتاب و مقاله در حوزههای ادبیات به ویژه ادبیات دینی، مذهبی و اجتماعی و همچنین کودک و نوجوان منتشر کرده است. او بخش قابل توجهی از آثارش را به صورت داستانهایی گاهی همراه با طنز و گاهی جدی و بخشی دیگر را نیز در قالب نمایشنامه و فیلمنامه راهی بازار نشر کرده است.
«اجتناب عالیجناب» تازهترین اثر داستانی منتشر شده از سید مهدی شجاعی است که هفت داستان کوتاه او را در خود جای داده است. داستانهایی که از زبانی ساده و طنزی جاری و در عین حال نیشدار برخوردارند و به نظر میرسد هدف نویسنده از نگارش آنها نشاندادن روابط حاکم بر ساختارهای سیاسی و اجتماعی جامعه و کمبودها و معایب و نواقص ناشی از آن است. نویسنده از طریق این روایتها مبانی و ریشههای فکری و اجتماعی، اصطلاحات و مفاهیم رایج و بسیاری از روابط ناسالم فکری معمول در جامعه را به چالش کشیده و مورد واکاوی قرار داده است. وی برای این کار مانند بسیاری دیگر از آثارش از زبان طنز به عنوان ابزاری برای روایت خود استفاده کرده تا گزندگی ماجراهایی را که قصد پرداختن به آن را دارد، خواندنی کند. داستان «اجتناب عالیجناب» نمونۀ مشخصی از همین روایات است که با شیوهای طنزگونه به بیسوادی و ناآگاهی برخی از مجریان قانون، ضعف آنها در درک مفاهیم و در نتیجه بهرهبرداری از آنها پرداخته است.
شجاعی در داستان «آگهی فروش خودرو» نیز با همین شکل روایت، جریان فروش ماشین یک نماینده مجلس را با طنزی بدیع در هم آمیخته است. انتشار یک آگهی که به دلیل اشتباه تایپی و افتادگی چاپی، کارپرداز آگهی را دچار مشکلات مختلف میکند؛ مشکلاتی که بازگویی آنها نشاندهندۀ نگاه حاکم بر مناسبات سیاسی کشور است. این نگاه و این شیوۀ پردازش در سومین داستان کتاب با عنوان «آرامش در حضور دیگران» نیز به کار گرفته شده و ماجرای سفر راوی به آلمان برای درمان بیماری افسردگی را از زاویهای دیگر به رشتۀ تحریر درآورده است. نویسنده در این داستان تلاش در مقایسۀ فرهنگ ملل مختلف و دلایل واهی برتری فرهنگ غرب بر شرق از نگاه عدهای را داشته است: «سر شلنگ ناگهان از جا کنده میشود و مثل فرفره دور خود میچرخد و آب سرد را با فشار به سر تا پای تو و تمام دیوارها و سقف و کف میپاشد. از برخورد گلولهمانند قطرات آب سرد با بدنت، حسّ کسی را پیدا میکنی که ناگهانی و بیمقدمه آماج رکیکترین فحشها قرار گرفته باشد. منتظری که دِرِس- لِس با هول و هراس و شرمساری از جا بجهد و شیر را ببند و شروع کند به عذرخواهی و…»
«خاطرنشان» ماجرای تماس تلفنی فردی لاتمنش و جاهلمسلک با راوی است که شمارۀ او را از گوشی دختری به دست آورده و همین موضوع عجیب و غیرمنتظره است که معما و گره طنزگونۀ داستان را رقم زده است. نویسنده در داستان «یک بازی، دو بازیگر، سه بازنده» نیز با شرح ماجرایی که در فرودگاه برای راوی رخ داده، حکایت از رواج فساد در دستگاههای اداری و نظارتی دارد. روایتهایی از چگونگی اخاذیهای معمول با سوءاستفاده از جایگاه شغلی و ناچاری قربانیان از پذیرشِ افتادن به دام شیادانی در حوزههای مدیریت و حفاظت و امنیت.
«لباس عاریتی» که شرح زار زدن کت و شلواری بزرگ اما فاخر و مجلل به تن راوی است، حکایت از گمشدن شخصیت اصلی افراد در مقام و پستهایی است که به آنها داده میشود. شجاعی با این داستان به فقدان نظام شایستهسالار به عنوان نظامی که در آن افراد مناسب در مکان و زمان مناسب منصوب شده و از آنها بهترین استفاده در راستای اهداف فردی، سازمانی و اجتماعی بشود را بازگو کرده است. «کجا باید بخوابم» نیز طنز تلخی است که به جریان چگونگی انتشار برخی کتابها و عادیشدن رفتارها و کردارهای ناپسند و نامعمول برای دستیافتن به اهدافی پسندیده و معمول طعنه زده است.
توانایی و مهارت نویسنده در چینش صحنهها و توصیف آنها یکی از نکات قابل توجه داستانهای این مجموعه است. آفرینش دیالوگها و گفتوگوهای میان شخصیتها نیز در خدمت روایات طنزگونۀ کتاب بوده است. میتوان گفت هر دوی این موارد یعنی زبان و گفتار داستانها به علاوۀ توصیف و صحنهآرایی، بر اساس نوعی مهندسی خاص داستانی آغاز شده و مرحله به مرحله تا پایان پیش رفته است. به نظر میرسد نویسندۀ این روایتها چنان که در جایی به واقعیبودن داستان اشاره دارد، با تشخیص وجود عناصر داستانی و کشیدن دستی به سر و روی برخی رویدادهای زندگی خود آنها را قابل ارائه در این مجموعه داستانی کرده است. هفت روایت سیدمهدی شجاعی در مجموعه داستان «اجتناب عالیجناب» حکایت هرج و مرج اقتصادی و اجتماعی، بیتدبیری، منفعتطلبی، رانتخواری و سوءاستفادههای رایج در سطوح مدیریتی، وجود مدیران کوتوله و در پی آن خویشاوندسالاری است که رفتهرفته موجب بههمریختگی و نابهسامانی در طبقات جامعه و تسری جهل و ضعف مدیریتی در برابر رشد و آموزش شده است.
منبع: الف