«اسطوره‌های اسلاوهای شرقی»؛ روایات کهن از سرزمین‌های دور و سرد

تهران- ایرنا- «اسطوره‌های اسلاوهای شرقی» اثری پژوهشی به قلم یلنا یوگِنیِونا لِوکیِوسکایا به باور و اندیشه‌ مردمان اسلاو و اسطوره‌های معنابخش زندگی آنها، می‌پردازد.

به گزارش گروه فرهنگی ایرنا، اسطوره‌ها در زمان‌های دور، آنچه را بشر در زندگی با طبیعت با آن مواجه می‌شد توضیح و به سوالات او در مورد ساختار جهان هستی و جایگاه انسان در آن پاسخ می‌داد. در آن زمان هنوز علوم مختلف به شکل امروزی برای پاسخ به سوالات بشر به وجود نیامده بود.

فلسفه اسطوره‌ها معنا بخشیدن به زندگی مادی است و آشکارترین نشانه‌های زندگی مادی؛ زمین، آب، درخت، باروری، رشد و برکات. آب و درخت در همه اسطوره‌ها یادآور زندگی هستند؛ چه آنها که در سرزمین‌های گرم و خشک به چشم می‌خورند و چه آنها که در سرزمین‌های سرد.

این آغاز مقدمه‌ای است که علی تسلیمی عضو هیات‌علمی دانشگاه گیلان بر ترجمه فارسی کتاب اسطوره‌های اسلاوهای شرقی اثر یلنا یوگِنیِونا لِوکیِوسکایا نویسنده روس نگاشته و در آن به اختصار از ویژگی‌ها و اهمیت اسطوره‌های این سرزمین سخن گفته است: «آب و درخت در همه اسطوره‌ها یادآور زندگی هستند؛ چه آنهایی که در سرزمین‌های گرم و خشک به چشم می‌خورند و چه آنهایی که در سرزمین‌های سرد (ص. ۱۱). وجود سرما و میل به گرما به افسانه‌های اسلاوی رنگ ویژه‌ای می‌بخشد اما همچنان آب، رنگ محوری آنهاست … (همان).

عناصر متضاد آب، باد، سنگ و آتش روی زمین به چشم می‌خورند تا جنگ و مرگ را به یاد آورند. روس‌ها که سنگ را مقدس می‌شمارند شاید به این دلیل است که می‌خواهند از شومی‌اش رها شوند زیرا سنگ با آب و زایش در نبرد است… (ص.۱۲). اسطوره‌ها به ویژه اسطوره‌های روسی مانند مذاهب نیستند که از فراسوی زندگی سخن گویند. پاداش‌ها و کیفرهای خدایان و اهریمنان، پریان و ارواح در اسطوره‌ها نه در جهان دیگر، بلکه روی خاک صورت می‌گیرد (ص. ۱۴).

با وجود آنچه مطرح شد، اسطوره‌های و روایات فولکلور اسلاوی بسیار کمتر از همتایان یونانی و هندی خود مورد توجه قرار گرفته اند و این در حالی است همین روایت‌ها پایه مطالعات ولادیمیر پراپ (مردم‌شناس صورت‌گرای روس) را تشکیل داده‌اند.

کتاب نیستان اسطوره‌های اسلاوهای شرقی را با ترجمه از روسی صدیقه (شکوه) خزایی، در ۱۲۰ صفحه و ۸۰۰ نسخه روانه بازار کتاب کرده است.

این اثر در ۱۰ فصل نگاشته شده و در درآمدی ۱۴ صفحه‌ای به این سوالات پاسخ می‌دهد که «به چه کسانی اسلاو می‌گویند؟»، «اسطوره چیست و تفاوت آن با قصه‌های خیالی در چیست؟»، «اسطوره‌ها و قصه‌ها چه تفاوتی با آثار ادبی دارند؟»، «تفاوت اسطوره‌های اسلاوها بااسطوره‌های رم، یونان، هند و اسکاندیناوی چیست؟».

کتاب در فصل اول با عنوان «خدایان بلندمرتبه‌ی اسلاوهای شرقی» به اسطوره‌های پیرون، وُلاس، مُکاش، خُرس (داژبگ)، ستری بُگ، سیمارگل و سوارُگ (سوارژیچ) می‌پردازد. فصل دوم با عنوان «نیروهای طبیعت و عناصر» به یاریلا، کوپالا، مادر زمین، آب، درخت و سنگ می‌پردازد. فصل سوم «اسطوره ها و افسانه های خلقت زمین و انسان» بخش‌هایی چون آفرینش جهان، اعتقاد به آسمان، خورشید، ماه و ستارگان،  خلقت زن و مرد و افراد و ملت‌های اسطوره‌ای را در برمی‌گیرد. فصل چهارم با عنوان «دنیای پس از مرگ» به مفاهیمی چون ارواح، سیر و سلوک روح به دنیای فانی، ساختار عالم پس از مرگ، ارتباط جهان أخرت و دنیای مادی، روز یادبود و دیدن آن دنیا می‌پردازد. «ارواح ناپاک» عنوان فصل پنجم است که بخش‌های اوپیر، روسالکا، کودکان غسل تعمیدنیافته، کودکان اغفال و عاق شده، کیکیمُرها و در نهایت شولیکون ( شیلیکون ) را شامل می‌شود.

در تعریف مُکاش می‌خوانیم:

تنها الهه در اسطوره های روسیه باستان که حامی سعادت خانواده، تولد فرزندان و هر گونه فعالیت و توانایی های زنانه و البته به طور خاص حامی ریسندگی و دوزندگی بود؛ فعالیتی که برای قرن‌ها کار اصلی هر زن به شمار می آمد. در روسیه باستان اعتقاد بر این بود که هر زن باید خودش برای همه اعضای خانواده لباس بدوزد یا ببافد ، از روزهای هفته، جمعه را به این خدا اختصاص داده بودند و در این روز زن ها نه موهایشان را می آراستند و نه کوتاه می کردند که مبادا به خدای خود بی احترامی کرده باشند.

(…) در دوران متأخر مکاش را نه تنها یک الهه، بلکه یک موجود شیطانی مرتبط با ریسندگی و بافندگی می پنداشتند. امروزه در بسیاری از گویش های روسیه ی معاصر واژه مکاش به شبح یا به طور کلی به هر روح ناپاک اطلاق می شود. در شمال روسیه و در قرن نوزده این موجودات را موکاش یا همان مکاش می نامیدند. این موجود یک زن با سر بسیار بزرگ و دستانی دراز بود که بدون اجازه وارد خانه می شد و اگر میدید که زنی در شب مشغول کار ریسندگی و بافندگی است او را تنبیه می کرد. به همین دلیل در روستاهای روسیه باستان ، کار ریسندگی و بافندگی در ساعات پایانی شب به شدت ممنوع بود . (ص.۴۶-۴۷)

فصل ششم کتاب با نام «حامیان خانه‌ها و کلبه‌ها» به داماوُی، مار خانگی، لاسکا، بانیک و ابدریخا همچنین آوینیک، ریژنیک، گومنیگ می‌پردازد. «فرمانرواهای اسطوره‌ای طبیعت» عنوان فصل هفتم است که بخش‌های لشی یا روح جنگل، وادینوُی یا خدای آب، بالُتنیک، پالیوُی و پالودنیتسا را شامل می‌شود. «انسان‌هایی با ویژگی‌های اهریمنی» فصل هشتم کتاب را با بخش‌های وِدما، کالدون‌ها، زناخارها، گرگینه ها و کلیکوشا را تشکیل می‌دهد. نصیب و قسمت، بیماری‌ها و مرگ نیز بخش تشکیل دهنده فصل نهم با عنوان «ارواح سرنوشت، بیماری و مرگ» هستند.  فصل پایانی اثر نیز «نیروی پلید و گنجینه‌ها» نام دارد که دو بخش چُرت و ارواح محافظ گنجینه ها را در بر می‌گیرد.

به این ترتیب نویسنده کوشیده است بسیاری شخصیت‌های اسطوره‌ای اسلاوهای شرقی را از خدایان بلندمرتبه ای که مدت هاست تصویر آنها از خاطره اسلاوها پاک شده تا روح های پلید و شرور برخاسته از قبرها، روسالکاهای وسوسه‌گر که مردم را در دشت ها به دام می‌اندازند و آنها را تا سر حد مرگ غلغلک می‌دهند، روح‌های محافظ خانه و خانواده، زراعت و دامداری را در این اثر گردآورد تا خواننده پیشینه دنیای این قوم را بشناسد و حتی از این دانش برای بررسی‌های تطبیقی اساطیر دیگر سرزمین‌ها بهره ببرد.

در بخش کلام آخر این کتاب و در صفحه پایانی آن می‌خوانیم:

اسطوره های اسلاوهای شرقی را نمی توان گذشته ای منسوخ به شمار آورد، بلکه مسیری است که از گذشته تا به امروز شکوفایی و تحول را ادامه داده است. برخی از سوژه ها در این اسطوره ها به دست فراموشی سپرده شده و برخی دیگر بعدها پدیدار شده اند. دسته دیگر از اسطوره ها نیز از اقوام و ملت‌های دیگر وام گرفته شده و در روندی آهسته و بی صدا با سنت‌ها و حکایت‌های اسطوره‌ای اسلاوها در هم آمیخته و یکی شده اند. اما باورها، افسانه‌ها و اسطوره‌هایی دست نخورده وجود دارند که در طول قرن‌ها نسل به نسل و سینه به سینه بدون کوچکترین تغییری منتقل شده اند (ص. ۱۲۰) .

منبع: ایرنا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *