نمایشنامه‌ای حاوی حرف‌های ناگفته

«مُزا مُزا یا قضیه سین هه» متن نمایشنامه‌ای انتقادی است که در قالب نُه صحنه به رشتۀ تحریر درآمده است. در ابتدای کتاب پیشنهاد داده شده که با هدف نزدیک شدن به فضای مستندگونه و تعاملی این تئاتر، بهتر است نام بازیگر نقش «تماشاگر معترض» و «همسر تماشاگر» در بروشور نمایش ذکر نشود؛ چرا که در این کتاب با توجه به نام سیروس همتی از مخفف «سین هه» برای نقش تماشاگر معترض استفاده شده و این عبارت به فراخور اسم و شهرت بازیگری که قرار است نقش مورد اشاره را بازی کند، قابلیت جایگزینی دارد.

رئیس، منشی، وکیل، کارگردان، تعادل، هیأت منصفه، بازبین نامحسوس، مرد تأخیری، زن تأخیری و چند مأمور، شخصیت‌های این نمایش هستند. نمایشنامه در واقع بازتاب فعالیت گروه نمایشی است که به دلیل تأخیر یک زوج بازیگر و همزمانی اعتراض یکی از تماشاگران به معطلی در شروع نمایش ناچار می‌شوند تئاترشان را فی‌البداهه آغاز کنند. نویسنده در ادامه با زبان طنزی تلخ و بهره‌گیری از نوعی گروتسک، این اعتراض تماشاگر و عکس‌العمل گروه نمایش را در مقابله با انتقادِ به جای او به انواع مسائل سیاسی و اجتماعی روز پیوند می‌زند. 

نمایشنامه در ابتدای کتاب به ژن خوب‌ها، مفت‌خورها، ناف‌برها، جیب‌برها و نون‌برها تقدیم شده که عین همین عبارت در صحنۀ آخر و هنگام رورانس یا همان زمان قدردانی میانی تماشاگر و عوامل نمایش نیز تکرار می‌شود. پرخاشگری و گفتارهای هجوآمیز رییس دادگاه، وکیل تسخیری و منشی در متن نمایشنامه باعث می‌شود خوانندۀ کتاب یا بینندۀ نمایش به خنده‌ای برسد که از ته دل و از روی مسرت نیست، بلکه این اضطراب ناشی از موضوعی توضیح‌ناپذیر است که به مدد یک امر کمیک تلاش در هضم واقعیت پیش‌آمده دارد.

علاوه بر ابراز مسائل اعتراضی و انتقادی که در جای‌جای کتاب با عبارات و جملاتی چون «سطل آشغال سوزوندی؟»؛ «خس و خاشاکی؟»؛ «می‌خواین به فعالیت علمی‌ش انگ سیاسی بزنین؟»؛ «تو این مملکت الکی به کسی پوز نمیدن»؛ «اعتصاب غذا دیگه جواب نمیده» و … که اشاره به رویدادهای مختلف سیاسی دارد، بخش‌های مختلفی از متن نمایشنامه نیز به مشکلات و مصائب کار روی صحنه اختصاص داده شده که قسمت اعظم آن در صحنۀ چهارم مورد اشاره قرار گرفته است: «… از دیروز هم قبل اجرامون اجرا گذاشتن، هم بعد اجرامون، تو آنتراکم یه استندآپ کمدی گذاشتن، میگن چرخ تأتر به تنهایی نمی‌چرخه… دوره ما از این خبرا نبود، دو سه ساعت قبل از اجرا می‌اومدیم تو سالن، تو اتاق گریم، چایی دم می‌کردیم، دیالوگمون رو مرور می‌کردیم، تمرکز می‌کردیم… چیه می‌خوای بری؟! واسه پولشه، یه عمره داریم سگ دو می‌زنیم یه آلونکم از خودمون نداریم…»

به عبارتی، این نمایشنامه نقدی بر رفتاری است که بر اهالی جامعۀ تئاتر روا داشته می‌شود و افراد این جامعه اعم از تماشاگران یا هنرمندان فعال در رو و پشت صحنه به دلیل علاقه وافر به فعالیت در این عرصه مورد اتهام و بازجویی قرار می‌گیرند. قرارگیری تماشاچی در این جایگاه، تفهیم این اتهام و شرح جرم و مجازات با ابزار طنز و روایتی طنازانه توسط نویسنده ارائه شده است. نمایشنامه به مخاطب این امکان را می‌دهد که با قرارگیری در جایگاه شخصیت‌های ماجرا، خودش را به جای آن افراد فرض کرده و از این طریق بتواند کنش و واکنش‌های صحنه را حس و به نوعی تجربه و البته تحلیل و داوری کند. 

و اما شخصیت کارگردان نمایش نیز نمادی از افرادی است که بعد از تحصیل در خارج از کشور، بدون توجه به شرایط و ویژگی‌های داخلی، قصد دارند آنچه را آموخته‌اند در صحنۀ نمایش پیاده کنند. در صحنۀ چهارم کارگردان اشاره می‌کند: «با Happening امشب، آرزوی چندین ساله‌ام در حال محقق شدنه. جریان‌سازی در تئاتر و دخالت مستقیم تماشاگر. این همون تئاتر Interactive، مشارکتی و نیمه مستنده. موضوع تز دکترای من در سوربون… خواهش می‌کنم به مسئولیت من برین روی Scene.» می‌توان گفت به نوعی این کارگردان، شخصیت منفی نمایش نیز می‌تواند باشد. او در خلال نمایش اطلاعاتی را از همسر مرد تماشاگر می‌گیرد و سپس هم با استفاده از همین اطلاعات، زن را بازیگری توانمند جلوه داده و موقعیت را آنگونه که خود می‌خواهد تغییر می‌دهد. شاید بتوان گفت این مرد تماشاگر معترض است که قربانی اعتراض به جای خود شده و خسارت و صدمه‌ای که به او وارد می‌شود همان تخریب رابطه‌اش با همسرش است.

به نظر می‌رسد نمایشنامۀ «مُزا مُزا یا قضیه سین هه» با توجه به استفاده از ساختار غیرخطی، جنبه تکنیکی، آشنایی‌زدایی و باورپذیری از روایت نمایشی متفاوتی برخوردار است. مخاطبِ خواننده یا بیننده با شروع نمایشنامه و حین اجرا با پرسش‌هایی روبه‌رو می‌شود که در صحنۀ پایانی به پاسخ آنها می‌رسد. نمایشی حاوی حرف‌های ناگفته با ساختاری روان و داستانی جذاب که باعث ایجاد ارتباط و کشش در مخاطب می‌شود. قصۀ آدم‌هایی که شاید بر اثر یک اشتباه کوچک یا حتی یک اعتراض، به سرنوشتی چون مرگ یا تنهایی محکوم و دچار می‌شوند.

منبع: الف