ایستادن روی مرز پرمخاطره «شدن» و «نشدن»

به گزارش خبرنگار مهر، محمد خسروی راد، به مناسبت انتشار تازه‌ترین اثر سعید تشکری با عنوان «آرتیست» یادداشتی را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داد که در ادامه می‌خوانید.

پژوهشگران ادبیات داستانی معتقدند، نویسندگان جهان به طور میانگین در چهل و چهار سالگی شاهکارشان را نوشته‌اند و نویسندگان ایرانی به طور میانگین در سی و پنج سالگی بهترین اثر شأن را خلق کرده‌اند. این تفاوت ۱۰ ساله و به عبارتی جوانمرگی نویسندگان ایرانی خودش داستانی دارد و بحثش مفصل است.(ر. ج به «سخنرانی مکتوب هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۵۶» و کتاب «حرکت در مه» حسن شهسواری)

بدیهی است که این یک میانگین به تمام معناست. به عنوان مثال مارگریت دوراس مشهورترین رمانش را در هفتاد سالگی نوشته و ژوزه ساراماگو تازه در پنجاه سالگی اولین رمانش را به نگارش درآورده است. با این همه، نمی‌توان بحث تفاوت میانگین سنی خلق اثر خلاقه در جهان و تفاوت معنادارش را در ایران جدی نگرفت و از کنارش به سادگی گذر کرد.

اینکه سعید تشکری در آستانه ۶۰ سالگی هنوز در فرم و محتوا تازگی و رویکرد خلاقانه دارد، کمی تا اندکی جای خوشحالی است. انگار در کشور ما هم میان نویسندگان استثنا پیدا می‌شود و اگر این استثناها تعدادشان زیاد شود، می‌توان امید داشت در معدل‌گیری و محاسبه میانگین سن خلاقیت و خلق شاهکار در ایران تجدید نظر کرد و امیدوار بود که این اعداد و ارقام به اعداد و ارقام جهانی نزدیک‌تر شود. این یعنی کمرنگ شدن عوامل شش‌گانه جوان مرگی نویسندگان در همان سخنرانی مکتوب مشهور گلشیری.(ر. ج به همان سخنرانی)
 



«آرتیست» تازه‌ترین کتاب «سعید تشکری» نویسنده نام‌آشنای مشهدی، یک اثر جذاب و خوش‌خوان داستانی و دارای نوگرایی‌های جدی در فرم و محتواست. تشکری در آستانه ۶۰ سالگی هنوز می‌نویسد و به هنگام خلق اثر هنوز پویاست و ترسی از آزمون و خطا و پا گذاشتن در عرصه‌های مخاطره‌آمیز ندارد. او سعی می‌کند با نوشتن هر کتاب، خودش را با چالش تازه‌ای در انتخاب و خلق فرم و تمهید روبه‌رو سازد. چه کسی است که بتواند تضمین کند جسارت ورود به یک عرصه چالش‌برانگیز لزوماً و همواره نتیجه خوب و مثبتی درپی خواهد داشت؟

«سعید پویا» -نویسنده- که انگار خودِ سعید تشکری است، سفارش آقای «کوشا» را برای نوشتن کتابی درباره زندگی‌اش می‌پذیرد و وارد ماجراهای دور و نزدیک و تلخ و شیرین زندگی او می‌شود.

در آرتیست، موضوع، جانمایه و سوژه اثر از آن دست سوژه‌هایی است که به راحتی می‌تواند در دام کلیشه شدن و تنزل در حد سریال‌های تلویزیونی بیفتد اما با هوشمندی و چیرگی و جسارت نویسنده‌اش از این ورطه پرمخاطره، نسبتاً سربلند بیرون می‌آید.

معمولاً پایان بندی‌های خوش و خرمِ بخش‌های مختلف یک داستان از آن دست کارهایی است که اغلب بوی کلیشه و فیلم‌هندی شدن می‌دهد و برای همین هم نویسندگان یا از سر اعتقاد به این که «پایان خوشی وجود ندارد!» یا با ترس از این که تصاویر مربوط به پایان خوش -درصورت وجود- احتمال کلیشه‌ای شدن اثر را بالا می‌برد، کمتر سراغ پایان خوش می‌روند. در واقع ترجیح می‌دهند به پایان ناتمام و به عبارتی پایان باز فکر کنند.

این‌که پایان و نتیجه اغلب بخش‌های آرتیست نسبتاً خوش باشد و لااقل باز نباشد و در عین حال خلاقیت و تازگی اثر را به مخاطره نیندازد، بخشی از آن حال و روحیه تشکری است که در آستانه شصت سالگی جرأت بروز یافته است.

بازی‌های زبانی و بهره‌گیری از توان و تجربه نمایشنامه نویسی و فاصله‌گذاری‌های هوشمندانه تشکری در آرتیست که روی مرز خطرناک «شدن» و «نشدن» و «درآمدن» و «درنیامدن» دست و پا می‌زنند همه نشان از ادعای نگارنده این سطور است که می‌توان برای معدل گیری از سن خلاقیت نویسندگان ایرانی تجدید نظر جدی کرد.

منبع: مهر